امروز سه شنبه 25 شهریور 1404
0

فراگیری علوم تجربی به کودکان کمک می کند تا روش های شناخت دنیای اطراف خود را بهبود بخشند. برای این منظور آن ها باید مفاهیمی کسب کنند که به آن ها کمک کند تا تجارب خود را با یکدیگر مرتبط سازند مثلاً: «نگاه کن گیاهی که در نزدیک پنجره بوده، خوب رشده کرده ولی گیاهی که در آن اتاق تاریک بوده پژمرده شده است، چون گیاه به نور احتیاج دارد تا رشد کند.» آن ها باید روش های کسب اطلاعات، سازماندهی، کاربرد و آزمایش کرده را بیاموزند. این فعالیت ها توانایی آن ها را در درک دنیای اطراف تقویت می کند و آنان را برای تصمیم گیری های هوشمندانه و حل مسایل زندگیشان یاری می دهد. «گلدان را از اتاق کم نور به پشت پنجره ی روبه آفتاب بگذارم، ببینم چه می شود.»

امروزه آموختن علوم تجربی همچون سوادآموزی و حساب کردن امری اساسی و ضروری است که با زندگی روزمره ی ما در ارتباط است و با پیشرفت تکنولوژی اهمیت آن بیشتر شده است. به عبارت دیگر آموزش علوم بیشتر به آموزش راه یادگیری می پردازد که آگاهی از آن برای هر کودکی لازم است،‌چرا که او در دنیایی زندگی می کند که سریعاً در حال تغییر است و وی باید قادر باشد خود را دایم با آن تغییرات هماهنگ سازد. گفته اند که در 20 سال دیگر سرعت رشد اطلاعات آن قدر سریع است که کمتر از 75 روز میزان اطلاعات و دانش بشر دو برابر می شود و بنابراین آنچه مهم است یادگیری شیوه کسب اطلاعات و به روز کردن و پردازش آنهاست و نه کسب اطلاعات به مثابه یک بسته ی دانشی. به این دلیل فراگیری علوم تجربی دو جنبه ی مثبت دارد. هم فرایند است و هم فراورده.

0

نوجوانی، دوره‌ای است که در آن فرد نه‌تنها از نظر فیزیکی، بلکه از نظر روحی و فکری و ذهنی هم دچار تغییرات اساسی می‌شود. به همین دلیل است که این دوره، مرحله‌ای مهم در زندگی هر فرد است که همچون یک انقلاب و دگرگونی بزرگ در بسیاری از خانواده‌ها بروز می‌کند.

با وجود برخی نظریات منفی درباره نوجوانی، نوجوانان اغلب پرانرژی، فکور و آرمان‌گرا هستند و علاقه زیادی به حق و عدالت دارند. پس گرچه این دوران می‌تواند یک‌دوره مشاجره و اختلاف نظر بین خانواده و فرزند باشد، اما سال‌های نوجوانی زمانی برای کمک به کودک برای رشد و مستقل شدن و تبدیل شدن او به یک جوان سالم و موفق هم هست.

حال این سوال پیش می‌آید که والدین دقیقا از چه زمان و چگونه باید دست به کار حل بحران نوجوانی شوند؟ پیامی که باید به کودک خود منتقل کنید این است که همه با هم متفاوتند. افرادی هستند که به سرعت مراحل رشد را پشت سر می‌گذارند. برخی هم آهسته و پیوسته این مرحله را سپری می‌کنند و در واقع محدوده وسیعی در این زمینه وجود دارد.

اما نکته مهم این است که باید بین بلوغ و جوانی یک تفاوت واضح قائل شد. بیشتر ما فکر می‌کنیم که بلوغ تنها شامل تغییرات جسمی است. البته این علائم مسلما واضح‌ترین نشانه‌های بالغ شدن فرد است، اما کودکانی که در سنین 8 تا 14 سال یا بیشتر دچار چنین تغییراتی می‌شوند، دچار تغییرات اساسی دیگری هم می‌شوند که قابل دیدن نیست.

این تغییرات، ناشی از جوان شدن و بزرگ شدن است. بسیاری از افراد در این سنین دچار تغییرات شگرف در رفتار با اطرافیان، بخصوص والدینشان می‌شوند. آنها سعی می‌کنند خود را از مادر و پدرشان جدا کنند تا مستقل‌تر جلوه کنند. در این زمان، نظرات اطرافیان بخصوص دوستانشان درباره آنها، خیلی برایشان اهمیت دارد.

آنها سعی می‌کنند متفاوت به نظر برسند و با بقیه هم‌سن و سالانشان فرق داشته باشند که البته این موضوع باعث اختلافشان با والدین می‌شود.

0

اجتماعی‌شدن فرایندی است که به انسان شیوه‌های زندگی‌کردن در جامعه را می‌آموزد، به او شخصیت می‌دهد و توانایی‌هایش را در جهت ایفای وظایف فردی به‌عنوان عضوی از جامعه توسعه می‌بخشد.

فرد در خلال اجتماعی‌شدن شناخت لازم برای ایفای نقش‌های اجتماعی را به دست می‌آورد. این روند بسیار گسترده و پیچیده که در طول زندگی فرد تداوم می‌یابد شامل آموزش زبان‌، باورها و نگرش‌ها و ارزش‌های جامعه است و به فراگیری رفتار‌های مناسب با هنجار‌های پذیرفته شده جامعه منجر می‌شود.

بنیادی‌ترین بخش اجتماعی شدن، در دوران کودکی رخ می‌دهد اما این روند در سراسر عمر آدمی ادامه می‌یابد. می‌توان به‌روشنی اندیشید که در هنگام تولد و در طول ماه‌های نخستین، وضعیت کودک از هر جهت روشن و واضح است؛کودک از سویی به‌طور کامل بیرون از جامعه است و از نیازهای فیزیولوژیک خود که از طریق آمادگی جسمانی‌اش مشخص می‌شود، پیروی می‌کند؛ از سوی دیگر جامعه نمی‌تواند به‌طور مستقیم به او بپردازد، مگر به‌طور کلی از طریق والدین او و آن هم برای ارضای نیازمندی‌های جسمانی‌اش.

برای اینکه روند اجتماعی شدن صورت گیرد، لازم است در جامعه تمایل به اجتماعی کردن وجود داشته باشد و همچنین افرادی وجود داشته باشند که این مسئولیت را به‌عهده بگیرند.اما برای اینکه تمامی این فرایند بتواند انجام گیرد، ضروری است که کودک قابلیت اجتماعی شدن را دارا باشد و بتواند از امکاناتی که در اختیارش گذارده می‌شود، استفاده کند.

0

ترتیب فرزندان در خانواده در تربیت و شکل‌گیری شخصیت فرزندان و البته رفتار والدین تاثیرگذار است. فرزندان بر اساس این که فرزند چندم خانواده هستند رفتار متفاوتی از والدین می‌بینند که این رفتار‌ها دلایل مشخصی دارد. در این نوشتار قصد داریم راجع به بچه‌های اول خانواده صحبت کنیم.

وقتی فرزند اول خانواده به دنیا می‌آید پدر و مادر بسیار خوشحالند و فرزند خود را بهترین و استثنایی‌ترین بچه می‌دانند. این احساس به دلایل مختلفی به وجود می‌آید که اولین آن به دلیل بی‌تجربگی در روند رشد کودکان است. والدین چون در جریان ریز اتفاقاتی که طی رشد فرزند می‌افتد قبل از این نبوده‌اند تصورشان بر این است که فقط فرزند آنها دارای این رفتار است، برای همین فکر می‌کنند که فرزندشان منحصر به فرد است. دلیل دوم این است که معمولا والدین می‌خواهند بهترین والدین باشند. زن و شوهری که هنوز بچه‌دار نشده‌اند هرگاه کودکی را در حال گریه می‌بینند و یا وقتی کودکی را در حال رفتار ناشایستی می‌بینند با خود می‌گویند که عجب والدین بی‌مسوولیتی دارد، من که به هیچ‌وجه نمی‌گذارم فرزندم این‌گونه شود. در حالی که خیلی از اتفاق‌ها و رفتار‌ها برای همه بچه‌ها است و جزو روند رشدی آنهاست. آنها در ابتدا با خود می‌گویند من کاری می‌کنم که فرزندم بهترین باشد و در تربیت او مانند بقیه پدر و مادرها رفتار نمی‌کنم، در صورتی که ماهیت پدر و مادری یک چیز است و آن تربیت و پرورش روحی و جسمانی همه‌جانبه فرزند و هیچ والدین و فرزندی خالی از اشکال نیستند به این دلیل که هیچ انسانی کامل نیست. والدین وقتی دارای اولین فرزند خود می‌شوند احساس می‌کنند که خودشان و فرزندشان کاملا منحصربه‌فردند در حالی که باید بدانند روند رشدی متعادل کودکان روندی است که در همه یکسان است (البته تفاوت‌های بسیار کمی ‌با هم دارند که به مسائل مختلف مربوط می‌شوند اما به‌طور کل می‌توان از یک روند طبیعی نام برد) این دانش با چیزی غیر از مطالعه و مشاوره با افراد کاردان صورت نمی‌گیرد. شما به عنوان والدین باید بدانید که فرزندتان چه موقع به پزشک احتیاج دارد و چه موقع مثلا یک دل‌درد ساده دارد و اینها در اولین فرزند احتیاج به مطالعه و دقت فراوانی دارد چرا که شما کاملا بی‌تجربه هستید.

0

چکیده:

آموزش و پرورش، کلید فتح آینده است و از دیرباز انتظار از آموزش و پرورش آن بوده که انسان‌های فردا را تربیت کند و نسل امروز را برای زندگی در جامعه‌ی فردا آماده سازد. بنابراین ضرورت دارد برنامه‌ریزان و سیاست گذاران آموزشی، معلمان و مسئولان آموزش و پرورش، الزامات و مقتضیات زندگی فردا را بشناسد تا بتوانند دانش و بینش لازم را در کودکان و جوانان برای فعالیت در جامعه فردا پرورش دهند. در راستای این سیاست شناسایی روش‌های آموزشی و فلسفس پیش‌گامان تربیتی از اهمیت خاصی برخوردار است.

مقاله‌ی حاضر درصدد شناخت روش‌ها و نظرات امانوئل کانت، از پیش‌گامان تعلیم و تربیت، می‌باشد. پس از ذکر مقدمه، مطالبی در مورد زندگی‌نامه امانوئل کانت نگاشته می‌شود سپس مشکلات تعلیم و تربیت در قرن 18 در آلمان مورد بررسی قرار می‌گیرد و بعد از ارائه‌ی مشکلات به نظرات و راهکارهای امانوئل کانت در مورد مربی و پاداش و تنبیه اشاره شده است.

در ادامه، دوره‌های تعلیم و تربیت مطرح می‌گردد و سپس به تربیت اخلاقی از نظر کانت اشاره شده است. در پایان نیز، نسبت به جمع‌بندی نتیجه‌گیری مطالب مذکور، اقدام شده و بر اساس یافته‌های مندرج در مقاله، به منظور تقویت و بهبود نظام آموزش پرورش کشور، پیشنهاداتی مطرح می‌گردد.

0

مقاله حاضر به قابلیت های تلویزیون و برنامه های کودکان و نوجوانان اشاره نموده، سپس برخی از تأثیرات مثبت و منفی تلویزیون بر کودکان و نوجوانان از جمله پرکردن اوقات فراغت، جامعه پذیری، یادگیری و خشونت را مورد بررسی قرار داده و در پایان، راه کارهایی برای به حداقل رساندن کارکردهای منفی آن ارایه نموده است.

چکیده

یکی از مسایلی که از دیرباز، توجه اندیشمندان حوزه های گوناگون علوم انسانی را به خود جلب کرده و موجب قلم فرسایی این اندیشمندان شده، مسیله رابطه تلویزیون با کودک و نوجوان است. مقاله حاضر ابتدا به قابلیت های تلویزیون و برنامه های کودکان و نوجوانان اشاره نموده، سپس برخی از تأثیرات مثبت و منفی تلویزیون بر کودکان و نوجوانان از جمله پرکردن اوقات فراغت، جامعه پذیری، یادگیری، اختلال در فعالیت های کودکان، و نیز تأثیر فیلم های مربوط به بزرگ سالان بر کودکان، و تأثیر آگهی های تلویزیونی و خشونت را مورد بررسی قرار داده و در پایان، راه کارهایی برای به حداقل رساندن کارکردهای منفی آن ارایه نموده است.

0

مطالعات جدید نشان می دهد کودکان والدینی که به شدت از لحاظ روانی بیمار هستند 9 برابر سایر کودکان والدینی که از نظر روانی سالم هستند، دست به خودکشی می زنند.

طبق گفته مؤسسه ملی بهداشت روان امریکا، از هر 17 فرد بالغ امریکایی 1 نفر مبتلا به مشکلات جدی روانی است و والدین مبتلا به بیماری های روانی روی سلامت فرزندان خود هم تأثیر می گذارند. محققان دانمارکی تحقیقات خود را در زمینه وجود مشکلات روانی در والدین و ارتباط آن با خودکشی فرزندان انجام دادند.

آن ها با کمک سیستم ثبت کشور دانمارک متولدین سال های 1973 تا 2006 و تمامی موارد خودکشی را طی این سال ها مورد بررسی قرار دادند تا وجود این ارتباط را ارزیابی کنند.

بررسی ها حاکی از آن بود که خطر وقوع خودکشی در کودکان پیش از سن 18 سالگی نسبتاً پایین است به طوری که از هر 10 هزار کودک والدین مبتلا به بیماری های روانی تنها 1 نفر دست به خودکشی می زند و از هر 2 هزار کودکی که یکی از والدین او دچار مشکل روانی است تنها 1 نفر خودکشی می کند.

تمام این مستندات حاکی از آن است که کودکانی که یک یا هر دو والد آن ها دچار بیماری های روانی چون شیزوفرنی و اختلالات روحی روانی هستند، بیشتر در معرض اقدام به خودکشی قرار دارند. البته آمار نشان می دهد اکثر این گونه کودکان به چنین عملی دست نمی زنند.

محققان در میان 5 میلیون نفر که در معرض خطر خودکشی قرار داشتند تنها 187 خودکشی در بین کودکانی که یک والد مبتلا به مشکل روانی داشتند، پیدا کردند. 60 کودک هم دارای والدین بودند که پیش از تولد به خار مشکل روانی در بیمارستان بستری شده بود.

0

امروزه نقش و اهمیت تکنولوژی آموزشی در بهبود کیفیت آموزش در مدارس امری غیر قابل انکار است پیشرفتهای روز افزون بشر در دست یابی به تکنولوژی مدرن از یکسو نیازهای پیچیده انسان امروز از سوی دیگر ضرورت تجدید نطر در روشهای سنتی تعلیم و تربیت را بیش از هر زمان دیگر به ما گوشزد می کند.

بی شک مدرسه ی دیروز دیگر نمی تواند جوابگوی سیل نیازهای پیچیده ی انسان امروز در زمینه های مختلف علمی، فنی، اجتماعی و فرهنگی باشند در سیستم سنتی به کودک همچون فردی کامل نگریسته می شد که مجبور بود به گفتار معلم گوش دهد و به کسب معلومات بپردازد بی آنکه علایق و استعداد هایش شناخته شود و حتی ویژگیهای سنی او مورد توجه قرار گیرد، مدرسه محلی بود برای انباشتن حافظه ی کودک از معلومات بدون در نظر داشتن هدفی مشخص و حرکت در استای آن هدف پس یکی از علل افت، سنتی کارکردن معلم در کلاسهای می باشد.

ریاضیات یکی از کلیدهای اصلی در ک جهان محسوب می شود گالیله می گوید «طبیعت با زبان ریاضیات سخن می گوید.» پیاژه روان شناسی بزرگ سوئیسی، نشان داد که کودکان در مراحل مختلف رشد جسمی و روانی قادر به یادگیری سطح خاصی از دانش می باشند و علوم جدید یادگیری براین نکته تاکید دارند که یادگیری می باید براساس موفقیعت های موضی و احساس رضایت از روند یادگیری استوار باشد.

پیاژه معتقد است که هر گاه مطلبی را به کودک یاد می دهیم، لذت اکتشاف آن را از وی دریغ می کنیم. لیکن ما نمی توانیم صبر کنیم تا همه ی یکودکان و دانش آموزان ما مطالب کتابهای درسی خود را کشف کنند و ما مجبوریم حجم زیادی از مطالب کتاب را به آنان آموزش دهیم و این کا رفرصت اندکی را برای ما و دانش آموزان مان باقی می گذارد.

به همین دلیل شاید بزرگترین وظیفه‌ی ما آنست که احساس، مطلوبی از ریاضیات با هر درس دیگ را در دانش آموزان برانگیزیم به گونه‌ای عمل کنیم که دانش آموز احساس کند موضوع مورد بحث را خود کشف کرده است.

از عوامل دیگر افت آشنایی نداشتن معلم و عدم تسلط کامل برمطالب ومفاهیم کتاب و روشهای تدریس است دیگری عدم شناخت و آگاهی وعمل به مهارتهای معلمی عدم استفاده از وسایل وامکانات آموزشی در امر تدریس، عدم شناخت و دانش آموزان و روانشناسی تربیتی و روان شناسی تدریس ویادگیری.

0

هدف علم آموزی برای کودکان در مدارس ابتدایی، آموزش مفاهیم علمی به منظور کاربرد آن در زندگی روزمره است. با توجه به هدف مذکور باید سعی شود کودکان شخصا پاسخ سوالات علمی را پیدا کنند و دست به آزمایش و تجربه بزنند تا از نتیجه آن در زندگی استفاده کنند. روی این اصل توصیه می شود تدریس با آزمایش توام باشد و توضیح شفاهی معلم با خواندن کتاب ها و و نوشتن از روی کتاب های علمی حتی کشیدن شکل ها نیز نمی تواند جای تجربه و آزمایش را بگیرد.

فعالیت های آزمایشگاهی:

غالبا در هر پدیده علمی بیش از دو متغیر دیده می شود و با ثابت نگه داشتن متغیرها و تغییر در یکی از آنها می توان اثر متغیر مذکور را در کل پدیده نشان داد این عمل را اصطلاحا انجام آزمایش می نامند. در هر آزمایش مشاهده تغییرات متغیر و همچنین مشاهده اثر متغیر روی سایر متغیرها طبیعی به نظر می رسد. بنابراین لازم است یاد گیرندگان با فنون مشاهده آشنا شوند و بعد از آن انجام آزمایش ها مفید خواهد بود.

برخی آزمایش های ساده علمی در واقع مشاهده ای بیش نیست.

0

اصول وفنون وروشهای تدریس اعم از فعال وغیر فعال بر گرفته از پیش فرضهای آموزش وپرورش هستند واین پیش فرضها شامل اعتقادات و ارزشها، تجربه، تعقل ودستاوردهای علمی موجودند.

در فرآیند تدریس معلم باید بتواند تاکتیک هایی را برای ساده سازی مواد آموزشی به کار برد.تا به یاد سپاری مطالب برای دانش آموز عمیق گردد. رمز اینگونه یادگیری توجه به تفاوتهای فردی ست که اساس آن کارآیی واثر بخشی معلم ودر نتیجه بهره وری است.

معلمی که اطلاعات زیاد دارد اما نمی تواند تدریس را با شیوه ای درست انجام دهد کارآیی دارد اما اثر بخش نیست. معلم اثر بخش کارهایش را درست انجام می دهد، برنامه ریزی دارد، دارای منش گفتاری مطلوب است و می تواند سوالات ترغیبی چالش انگیز ایجاد کند.

چنین معلمی به نیازهای یاد گیرنده حساس و آنها را تشخیص می دهد اهل تخصص، دانش وانعطاف پذیر است و می داند چگونه با برنامه ریزی زمان را در اختیار بگیرد.

بدون شک معلمان با داشتن ویژگیهایی از قبیل مصمم بودن، صمیمیت، جرات، کارآیی، توان وکاردانی در هنر آموزش موفق هستند.

معلم باید به نیازهای فردی توجه کرده واطمینان یابد که دانش آموز درس را فهمیده است وی برای تدریس می تواند از روشهای مختلفی استفاده کند که یکی از آنها روش تدریس تحقیق یا کاوش گری ست.

اعتقاد بر اینست که انسانها ذاتا اهل پژوهش و تحقیق هستند وعموم دانش آموزان توانایی آن را دارند که فرآیند تحقیق را پی گیری کنند. این روش منجر به تفکر خلاق و یادگیری پایدار ودرک و فهم و تجزیه وتحلیل می شود.

دانش آموز به دو روش می تواند تحقیق کند. تحقیق توصیفی که مبتنی بر نظر سنجی است وتحقیق تحلیلی که بر اساس روش های آماری صورت می گیرد. در پژوهش، درستی یا نادرستی یک اندیشه یا فرضیه بررسی می شود.

این روش دانش آموز را تاحد زیادی برای ورود به مراحل علمی بالاتر آماده می کند و به او می آموزد که چگونه بدون حضور معلم واستاد درباره ی یک موضوع ومسئله تحقیق وتفحص نماید.

معلم با طرح یک مساله انگیزه را در دانش آموز ایجاد کرده ووی را وادار به گرد آوری اطلاعات می کند وبر اساس همین اطلاعات فراهم شده قضاوت می کند. نکته مهم اینست که معلم باید درباره ی موضوع مورد نظر اطلاعات وتسلط کافی داشته باشد و منابع مربوط به موضوع را به خوبی بشناسد وبه دانش آموز انتقال دهد. در غیر اینصور ت هدایت ورهبری او کمک زیادی به دانش آموز نمی کند از طرفی داشتن امکانات کافی نیز لازمه ی کار است. به عنوان مثال در اختیار داشتن کتابخانه ای مجهز و در صورت لزوم آزمایشگاه و امکان استفاده از آن ها نیز ضروری به نظر می رسد.

علاوه بر موارد فوق معلم باید فرصت کافی برای یاری رساندن به دانش آموز را داشته باشد تا بتواند اطلاعات گرد آوری شده را سازماندهی کرده ودر جریان تحقیق شیوه ی عمل وی را بررسی کند.ودر پایان ازدانش آموز می خواهد مطالب را به طور خلاصه در آخر تحقیق بنویسد.

به عنوان مثال معلم عربی تحقیقی کوتاه در رابطه با اشعار حافظ را به دانش آموزان محول می کند: آیا کتابهای مربوط به این موضوع ر ا می شناسد؟ آیا در صورت لزوم خود توانایی کافی برای ترجمه و توضیح اشعار عربی حافظ را دارد؟ آیا امکان استفاده از کتابخانه و اینترنت و..وجود دارد؟

آیا معلم به اندازه ی کافی وقت دارد که به دانش آموز اختصاص دهد؟ و آیا روش تحقیق را به صورت علمی می داند تا به دانش آموز بیاموزد؟

و آیا برای مطالعه ی تحقیقات وقت کافی دارد و ارزیابی درستی خواهد کرد؟

در روش تحقیق، مطالعه می تواند به صورت گروهی ویا مستقل صورت گیرد بنابر این هر کس می تواند قسمتی از کار را انجام داده سپس نتیجه ی آن ونظر خود را در جمع بیان کند این امر دانش آموز را برای واکنش در برابر محیط آماده می کند و درنتیجه منجر به نظم اجتماعی نیز می شود.

روش های تدریس فعال، خلاقیت و توانائیهای دانش آموزان را در زمینه های مختلف بالا می برد و معلم که مهمترین عامل تشکیل دهنده ی محیط آموزشی ست با ایجاد تفکر خلاق و قدرت حل مشکل وروش چگونه زیستن، اثر بخشی خود را به اثبات می رساند.