امروز جمعه 07 دی 1403
0

یک پژوهشگر آسیب‌های اجتماعی گفت: تضاد بین جوامع سنتی و مدرن سبب افزایش زندگی مستقل مجردی شده است، لذا با تقویت ابعاد مذهبی و فرهنگی تربیت فرزند، اثر تضاد این جوامع کاهش می‌یابد. مهدی محبی‌کرد‌سفلی در گفت‌وگو با خبرنگار «اجتماعی» خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه زنجان، ابراز کرد: آسیب‌های اجتماعی در جوامع در حال گذار مانند ایران که نه کاملاً سنتی است و نه کاملاً مدرن، معمولاً نمود ظاهری بیشتری از جوامع سنتی یا مدرن دارند. به گفته وی، در این جوامع تقابل زندگی سنتی و مدرن به نوعی عامل بحران هویت فردی و اجتماعی افراد است، عاملی که می‌تواند برخی از افراد جامعه را به سمت آسیب‌هایی مانند گرایش به سمت زندگی مجردی رهنمون سازد. وقتی فرد باید درون خانواده رفتارش مطابق با سنت‌ها باشد و هنگام حضور در فعالیت‌های اجتماعی رفتار مدرن از خود بروز دهد، دچار نوعی تضاد درونی و بیرونی می‌شود که حاصل این تضاد درونی و بیرونی، اغلب آسیب‌های اجتماعی است. وی افزود: آسیبی مانند زندگی مجردی جوانان نیز در برخی شرایط می‌تواند تابعی از این تضاد باشد. والدین می‌توانند با تقویت ابعاد مذهبی و فرهنگی تربیت فرزند، اثر این تضاد را تا حدود زیادی کاهش دهند. همچنین نهادهای فرهنگی و مذهبی جامعه نیز می‌توانند با جذب جوانان و ارائه خوراک‌های فکری متناسب با زمان و مکان جامعه در کاهش اثرات این تضادها سهیم باشند. این پژوهشگر خاطرنشان کرد: اشتغال به کار جوانان در شهری غیر از محل سکونت نیز می‌تواند مانند زندگی دانشجویی در افزایش گرایش به زندگی مجردی نقش‌آفرین باشد و عناصری را که برای زندگی دانشجویی ذکر شد را نیز می‌توان در مورد این عامل نیز صادق دانست و مهم‌ترین راهکار کاهش تاثیر این عامل بر افزایش گرایش جوانان به زندگی مجردی چیزی جز ایجاد اشتغال در محل زندگی افراد با کمک دولت و خانواده‌ها نیست. وی اظهار کرد: نقش دوستان، هم‌سالان و گروه‌هایی که جوانان در آن عضویت دارند نیز نباید در زمینه گرایش فرد به زندگی مجردی فراموش شود. این عامل به همان میزانی که می‌تواند در گرایش افراد به اعتیاد و سایر بزه‌ها تاثیرگذار باشد، در گرایش آن‌ها به انتخاب چنین شیوه‌ای برای زندگی نیز موثر است. پذیرش در بین گروه و دوستان، نشان دادن استقلال فکری و مادی فرد به دوستان و گروه، فریب خوردن از سوی دوستان جهت سوء استفاده‌های مختلف و غیره، عواملی است که فرد را تحت تاثیر دوستان و گروه قرار داده و فرد را به چنین راهی برای زندگی می‌کشاند. قائم‌مقام انجمن آسیب‌شناسی اجتماعی ایرانیان تصریح کرد: در زمینه کاهش اثرات این عامل نقش “خانواده” بسیار حیاتی است. خانواده با تقویت ارتباط و دوستی خود با فرزند، شناسایی دوستان فرزند، کنترل نامحسوس وی در شرایط مختلف، عدم سرزنش و پذیرش اشتباهات فرزند و کمک به او در جهت اصلاح رفتار به صورت ارشادی نه قهرآمیز، تقویت زمینه‌های فرهنگی و مذهبی تربیت فرزند، رفتار صحیح والدین و الگوسازی مناسب از خود برای فرزندان، توجه به خواسته‌ها و تمایلات فرزند، عدم وجود تبعیض بین فرزندان، واگذاری مسئولیت‌های متناسب به فرزندان و نظرخواهی و مشورت با فرزندان در جهت ایجاد و تقویت اعتماد به نفس آن‌ها و غیره می‌تواند تا حد زیادی فرزندان و جوانان را در مقابل گرایش به آسیب‌هایی مانند گرایش به زندگی مجردی بیمه کند. وی یادآور شد: از عوامل مهم دیگری که تاثیر آن را در گرایش افراد و به ویژه جوانان به زندگی مجردی نمی‌توان انکار کرد، نقش رسانه‌ها و بالاخص تلویزیون است. متاسفانه علاوه بر تلویزیون‌های ماهواره‌ای و اینترنت که از آن‌ها می‌توان به عنون ابزارهایی برای توسعه انواع آسیب‌های اجتماعی نام برد مشاهده می‌شود که رسانه‌های داخلی ما به جای اینکه باعث تحکیم بنیان خانواده و جامعه شوند و با تولید محتوای فرهنگی و عقیدتی متناسب با جامعه، در زمینه کاهش آسیب‌های اجتماعی پیشگیرانه عمل کنند، هم در برخی مواقع آگاهانه یا ناآگاهانه به ترویج این نوع زندگی دامن می‌زنند. محبی‌کردسفلی تاکید کرد: رسانه‌ها جمعی داخلی لازم است در این زمینه محصولات و محتوایی تولید کنند که مبتنی بر نگاه کارشناسانه و منطبق با استاندارهای فرهنگی و مذهبی جامعه باشد. همچنین مدیران فرهنگی و اجتماعی ما نیز که تاکنون برنامه خاص و مشهودی در زمینه کنترل و کاهش این‌گونه آسیب‌ها نداشته‌اند باید با حساسیت و ظرافت بیشتری در جهت کاهش آسیب‌های اجتماعی مستتر و مهمی همچون آسیب مذکور برنامه‌ریزی و تلاش کنند. وی ادامه داد: لازم است در زمینه رشد فزاینده گرایش به زندگی مجردی بین جوانان این هشدار را مسئولان و خانواده‌ها داد، چرا که در صورت عدم توجه به این معضل اجتماعی تقریبا نوپدید، پیامدهای بسیار خطرناکی برای آن می‌توان متصور شد. انواع اعتیاد، سرقت، سقوط در دام گروه‌های منحرف و مبتذلی همچون شیطان‌پرستان، گرفتاری در دام فساد اخلاقی، جدایی از خانواده، سست شدن عقاید مذهبی یا تغییر آن و بی‌هویتی، چند آسیب اجتماعی از صدها آسیبی است که می‌توان آن‌ها را محصول این نوع از زندگی دانست که جوانان را به شدت و بیشتر از هر زمانی تهدید می‌کند.

0

نقش مددکاری اجتماعی در بازتوانی معتادان

پرداختن به معتاد و بازپروری او موضوعی است مربوط به انسان، انسانی که تحت هر شرایط ماده و یا موادی مصرف می کند، اما پرداختن به اعتیاد و مبارزه با آن توجه را از فرد معتاد به مجموعه ای از شرایط معطوف می کند که در محیطی اجتماعی، ساختار اجتماعی و خانوادگی فردی انسان وجود دارد که این شبکه عوامل درنهایت موجب می گردد که فردی به مصرف مواد مخدر بپردازد و یا مرتکب خلاف و جرمی دیگر شود، نظیر در دسترس بودن مواد، عدم اجرای عدالت اجتماعی، سختی معیشت، ناهماهنگی در ساختار و کارکردهای نهادهای اجتماعی بازار فروش و پر رونق مواد مخدر، وجود فرهنگ یأس و ناامیدی، وجود افراد معتاد و مخرب در خانواده ستیزه و فضای نامساعد در نظام خانوادگی، شیوه اجتماع شدن نادرست در دوران کودکی و نوجوانی و بالاخره زمینه های مساعد فردی برای ابتلا به اعتیاد.

 اعتیاد در چارچوب مددکاری اجتماعی

در مددکاری تخصصی به ویژه در بخش مددکاری جامعه ای اگر بیان می شود که اعتیاد مسئله ای اجتماعی است، این نکته صرفا به معنا و نشانه رشد و گسترش آن در جامعه نیست، بلکه دقیقا به معنای نشانه و آثاری است که از کارکرد بیمارگونه برخی از نهادها و سازمان های اجتماعی و ناهماهنگی هایی که در بین این نهادها است که (نهاد خانواده، آموزش و پرورش و...) ساختار جامعه وجود دارد.

درست در همین نقطه حساس است که ما پهنه آن را علاوه بر مسایل فردی و خانوادگی در سطح کلان می بینیم و جای پایش را بر تمامی جامعه می یابیم. درواقع از نظر مددکار اجتماعی، تنها دیدگاهی قادر به درک و فهم پدیده اعتیاد است و به تبع آن برداشتن واقعی تر از معتاد دارد که همواره بین فرد، روابط خانوادگی و ساختار اجتماعی نوسان و حرکت کند و در ارتباطی هماهنگ، شرایط هر سطح را بنگرد و بر هر کدام درنگ و اندیشه نماید. یعنی اگر بتوانیم در بررسی عوامل اعتیاد و شرایط بروز آن مسئله را به صورت زیر مشاهده و روابط متقابل آنها را با دقت درک کنیم، به شناخت مشکل نزدیکتر می شویم.

در جامعه ای که موادمخدر در دسترس افراد قرار می گیرد، فرهنگ یأس و ناامیدی نیز حاکم است.

منعیاتی که نسبت به مصرف مواد مخدر وجود دارد، بر اثر تکرار نادرست و یا عوامل دیگر ضعیف می شود.

3. در تعیین و پایگاه اجتماعی فرد اختلال ایجاد شده و یا دچار محرومیت از ایفای نقش اجتماعی گردیده اما الگو در دسترس بودن مواد را به عنوان عامل موثر و تعیین کننده در اعتیاد بدانیم، این سؤال طرح است با وجودی که مواد در دسترس بسیاری از افراد و گروه های اجتماعی است. پس چرا بعضی ها مصرف می کنند و برخی دیگر استفاده نمی کنند؟ و یا بیکاری و فقر را به عنوان عامل مستقیم اعتیاد بدانیم، چگونه است که بسیاری از مردم فقیر معتاد نیستند و در عوض برخی از گروه های با درآمد بالا معتادند.

اگر مسئله را به صورت شبکه عوامل مرتبطی بنگریم خواهیم دید که بسیاری در افراد فقیر و بیکار مجبورند در نواحی خاصی مسکن گزینند. جایی که اجاره خانه پائین تر است قبح مصرف مواد نیز تاحدودی کمتر است. و افراد از نظر پایگاه اجتماعی و ایفای نقش دچار اشکالند و یا از اجرای آن محروم گردیده اند، از طرفی بازار دست اندرکاران توزیع مواد گرم است و پررونق و به تدریج زمینه برای برخی از مردم بیکار و فقیر مهیا می گردد.

اما باز سؤال دیگر مطرح می گردد چرا در همین شرایط برخی از افراد معتاد نمی شوند در اینجا باید به شرایط و ساختار خانوادگی و شیوه اجتماعی شدن فرد در درون این ساختار توجه کنیم. بسیاری از خانواده ها در ضمن اجتماعی بودن فرزندان خود به صورت مستقیم و غیرمستقیم به آنان می آموزند که چگونه مطابق با موازین و هنجارهای اجتماعی رفتار کنند و چگونه در مواجه با ناهنجاری ها مقاومت کنند و از هنجارهای اجتماعی منحرف نشوند و «نه» بگویند و در نتیجه این افراد در جوانی حتی اگر در شرایط آسیب زا قرار گیرند امکان آسیب پذیریشان کمتر است.

همان طور که دیده می شود اگر ما عوامل فوق را شناخت مسئله بکار بریم، به شناخت بهتر و راه حل موثرتر می رسیم و نباید هیچ عامل را از عوامل دیگر مهمتر و جدا بدانیم که اگر چنین شود نتیجه بخش نخواهد بود.
برای حل مشکل اعتیاد نیز باید در جامعه و عوامل تسریع کننده اعتیاد در آن همان طور که در قبل آمده تغییراتی صورت گیرد، همچنین در شناخت مشکل اعتیاد نیز باید همانطور که در فوق آمد بصورت دقیق عمل نمود.

علاوه بر این دو مورد در مراکز بازپروری نیز تغییرات گسترده ای باید صورت گیرد. درحال حاضر در مراکز بازپروری به معتاد فقط در همان مکان رسیدگی شاخص می شود درحالی که باید علاوه بر اینها به ایجاد تغییراتی در خانواده نیز پرداخت. به عبارت دیگر، مرحله ای به عنوان پیگیری بعداز مرحله ترخیص معتاد باید داشته باشیم و سعی کنیم خانواده را محیطی پذیرای فرد معتاد بسازیم، چرا که نپذیرفتن فردی که ترک اعتیاد نموده از طریق جامعه و خانواده باعث اعتیاد مجدد او به احتمال زیاد می شود.

علاوه بر این موارد مددکاران باید قبل از شروع بازپروری معتاد در مراکز بازپروری مرحله ای دیگر را در کار خود گنجانند و آن اینکه با رفتار حرفه ای خود ضمن توجه به نکات مثبتی که ممکن است این درفرد معتاد وجود داشته باشد، امید و اعتمادی را در او بوجود آورد. تا او به این درک برسد که مشکل متعلق به خود اوست و بجای پرداختن به احساسات باید با رفتار و عملکرد زمان حال او پرداخت در واقع باید، سعی نمود که به معتاد فهماند که دراین راه علاوه بر حمایت هایی که از او می شود راه برای هرگونه دلیل تراشی و دستاویزهایی که معتادان معمولا بکار می برند بسته است.

·  درمان اعتیاد

درمان معتاد، درمانی پرهزینه و پیچیده است که باید در خلال آن سه جنبه زیستی، روانی و اجتماعی او را درنظر گرفت و کنترل کرد. در اصطلاح پزشکی، ترک به علائم ناراحت کننده ای گفته می شود که در اثر کاهش یا قطع ماده مصرفی به وجود می آید و دوره آن بسته به نوع و مقدار الگوی مصرف ماده مخدر، متفاوت است.

برای ترک اعتیاد درحال حاضر سه راه وجود دارد. یکی اعزام به مکان هایی چون شورآباد است و مراکز بازپروری بهزیستی که تقریباً درهر استانی یک مرکز برای آن موجود است. در شهر تهران قبلا پنج مرکز برای اعتیاد وجود داشت که متأسفانه سه واحد آن تعطیل شده و درحال حاضر دو مرکز ویژه برای معتادان درحال کار است که کافی نیست و برای شش ماه دیگر نوبت می دهند و به غیراز اینها دکترها و مراکز خصوصی نیز وجود دارند که با انواع قرص ها و داروهای جایگزین، ترک اعتیاد را انجام می دهند و برخی نیز بهای گزاف طلب می کنند.

·  پی گیری

پی گیری آخرین مرحله از فرآیند اعتیاد زدایی است که فعالیت های ضروری پس از ترک جسمی، روحی و رفتاری مواد و اعتیاد را در برمی گیرد. چنین فعالیت هایی شامل کاریابی، مشاوره هفتگی، ارزیابی، کمک مالی بلاعوض، وام، ایجاد گروههای سالم سازی محیط، تشکیل گردهم آیی اجتماعی، از آن جمله اند.

بدون تردید ورزش نیز در جریان پی گیری از اهمیتی ویژه برخوردار است. فلسفه وجودی پی گیری از بازگشت مکرر افراد اعتیاد ترک کرده به ماده مصرفی و شروع مجدد اعتیاد نشأت می گیرد و کوششی است در جهت کنترل و هدایت غیررسمی فرد پس از اعتیاد و جلوگیری از اعتیاد مجدد.

تا مدتها پس از ترک به این امید که با طولانی شدن مدت ترک فرد به زندگی بدون مواد خو بگیرد. و گرایش مجدد به مواد را سرکوب کرده از آن دوری کند. پی گیری در شرایط مطلوب باید با تغییر محیط اجتماعی معتاد و فضای پیرامونی او همراه گردد. زیرا باور عمومی براین است که جدا کردن معتاد از محیط آلوده، سالم سازی او لیکن بازگردانیدن او به همان محیط با همان ویژگی نقص غرض است.البته با توجه به کمبودهای موجود خاصه در ممالک عقب نگه داشته شده که با اپیدمی اعتیاد نیز روبرویند، امر پی گیری معمولا به حرفه آموزی، کاریابی و برخی خدمات مشاوره ای محدود می شود که درهمین حد نیز بسیار ضروری است.

·  بازپروری معتادان در زندان ها

با توجه به شرایط عمومی جامعه ایران و امکاناتی که می توان صرف معتادان کرد و با توجه به کثرت جماعت درگیر اعتیاد استفاده از راه های کلاسیک مطروحه چندان عملی به نظر نمی رسد. از این رو تدوین چهارچوب عملی بازپروری در شرایط ایران ضروری حیاتی است.

امکانات بازپروری ایران منحصر به اقامت در بیمارستا ها برای شمار معدودی از معتادان آن هم در مراحل اولیه اعتیاد و اقامت در مرکز بازپروری سازمان بهزیستی کشور است.

حاصل کار یعنی تعداد معتادان بازپروری شده که مجدداً به اعتیاد دچار نشده اند، هرگز مورد ارزیابی قرار نگرفته است و فقط با توجه به بازگشت معتادان پس از مدتی به مراکز بازپروری این تصور را به حقیقت نزدیک می سازد که اقدامات بازپروری نتیجه بخش نبوده است. با نگاهی به حاصل کار بازپروری درکشور های پیشرفته سرمایه داری که امکانات قابل توجهی نیز در اختیار دارند پذیرش این حقیقت سهل تر می گردد.

شیوع موادمخدر امروزه به عنوان یک معضل جهانی مطرح است. در کشورهای مختلف راه های متفاوتی برای مبارزه با شیوع اعتیاد به موادمخدر در پیش گرفته اند.

برخی کاهش تقاضا و گروهی کاهش عرضه و جمعی دیگر هردو شیوه را مورد توجه قرار داده اند در کشور ما هم در کنار مبارزه وسیع با سوداگران مرگ به منظور کاهش عرضه به بررسی راه های مختلف کاهش تقاضا نیز پرداخته شده است درحال حاضر از سوی ستاد مبارزه با موادمخدر با همکاری سازمان بهزیستی مرحله آزمایشی برنامه ملی پیشگیری، درمان و بازپروری معتادان به اجرا درآمده که در آن معتادان به عنوان یک بیمار نگاه می شود و امید است که همانطور که به درمان از نظر بیماری توجه شده، مسائل اجتماعی- خانوادگی و فرهنگی جامعه و فرد که اهمیت بیشتری از درمان دارد نیز مورد توجه قرار گیرد تا ترک اعتیاد پاسخ مثبت دهد. چون تکیه بر روش معالجه دارویی همانطور که تاکنون سابقه داشته است پاسخ مطلوبی نداده است.

0

سختی چندگانه اعصاب مرکزی
دکتررامین علاسوند-افسانه طاعتی

«مالتیپل اسکلروزیس» یا ام اس (که معنای تحت اللفظی آن سختی چندگانه است) بیماری مغز و نخاع است که حدوداً 400 هزار امریکایی به آن مبتلا هستند. گرچه بیشتر بیماران مبتلا به ام اس قادر به ادامه زندگی هستند، به هر حال ام اس سبب ناتوانی در بعضی افراد می شود.

کالبدشکافی مغز

مغز مرکز فرماندهی بدن است. علاوه بر فکر و احساس، مغز محل دریافت اطلاعات از پیرامون و فرستادن دستورات لازم به قسمت های مختلف بدن است. دستورات مغز از طریق نخاع و سپس از طریق اعصاب محیطی به کلیه قسمت های بدن منتقل می شود. مغز و نخاع با هم سیستم عصبی مرکزی نامیده می شوند. باقیمانده سیستم عصبی، سیستم اعصاب محیطی نامیده می شود. مناطق مختلف مغز اعمال مختلفی را کنترل می کنند. مغز مانند دیگر بافت های بدن، از سلول تشکیل شده است. سلول های مغز و اعصاب، «نورون» نامیده می شوند. هر نورون، یک بدنه و زائده یی به نام آکسون دارد. آکسون ها رشته های بلندی هستند شبیه به سیم های برق. به رغم میکروسکوپی بودن نورون ها، آکسون ها طویل هستند و از مغز تا دورترین نقاط بدن کشیده می شوند. نورون ها توسط علائم الکتریکی که از طریق آکسون به هم می فرستند، با یکدیگر ارتباط دارند. برای مثال یک پایانه عصبی در انگشت ممکن است احساس گرما را از طریق آکسون ها به داخل مغز منتقل کند. مغز برای حرکت انگشت فرمانی به ماهیچه ها می فرستد. ماهیچه های ارادی به طور مستقیم به وسیله اعصابی که دستورات را از مغز دریافت می کنند، کنترل می شوند.

ماده مخصوصی که «میلین» نامیده می شود، آکسون ها را می پوشاند. میلین هدایت الکتریکی صحیح و ارتباط بین نورون ها را فراهم می کند. در بیماری «مالتیپل اسکلروزیس» میلین در قسمت مهمی از مغز، نخاع یا سیستم عصبی مرکزی از بین می رود. دانشمندان هنوز به درستی دلیل آن را نمی دانند. در ام اس، میلینی که سلول های عصب را می پوشاند دچار التهاب تورم و جدایی می شود. میلین تخریب می شود و سبب تشکیل داغ یا اسکار روی آکسون می شود. اسکلروزیس به معنای باقی ماندن زخم یا اسکار است. وقتی میلین تخریب شد، ارتباط نورون ها کمتر موثر است و سبب به وجود آمدن علائم ام اس می شود. برای مثال اگر میلین اعصاب بینایی دچار اختلال شود، بینایی تحت تاثیر قرار می گیرد. اگر میلین نورون های ماهیچه دچار اختلال شوند، ماهیچه ها ضعیف می شوند. بعضی از میلین های تخریب شده خودبه خود بازسازی می شوند که توجیه کننده بهبودی بعضی از افراد پس از حمله ام اس است. به هر حال ممکن است میلین مجدداً در زمان ها و نقاط مختلفی از بدن التهاب پیدا کند. دو نوع «مالتیپل اسکلروزیس» وجود دارد؛ شایع ترین نوع آن، ام اس عودکننده است (که در 90 درصد بیماران ام اسی دیده می شود) و مشخصه اش این است که در دوره هایی، علائم بدتر شده و دوره های بیماری بهبود می یابد. 10 درصد بقیه، ام اس پیشرونده دارند، یعنی بدون اینکه بهبود یابد، بیماری بدتر می شود. حدود نیمی از بیماران با نوع ام اس عودکننده طی 15 سال اگر درمان نشوند، در انتها به نوع پیشرفته تبدیل می شوند.

0

خانواده‎های مسئله‎دار و آشفته در اثر ازدواجهای مسئله دار به وجود می‎آیند. در خانواده های آشفته ارزش خود، پایین؛ ارتباط، غیرمستقیم؛ قاعده‎ها خشک و بی روح و ناسازگار و یکنواخت است و پیوند با اجتماع براساس ترس و آرام کردن خشم و سرزنش است.

در خانواده‎های آشفته و ناراحت، جو منفی را خیلی سریع و آسان می‎توان احساس کرد. هر وقت در چنین خانواده‎ای باشیم به سرعت احسا س می‎‎نیم که ناراحتیم. گاهی محیط آن چنان سرد است که گویی همه یخ‎زده‎اند، فضا فوق العاده مؤدبانه است و بی حوصلگی به وضوح روشن و مشهود است.

زمانی دیگر احساس می‎کنیم که همه چیز به طور مداوم به دور خود می‎چرخد و سرگیجه می‎گیریم ونمی‎توانیم تعادلمان را بازیابیم.گاهی امکان دارد که نوعی حالت اعلام خطر احساس شود، مانند آرامش قبل از طوفان، وگاهی نیز هوا سرشار از رمز و راز است، مانند محیط ستادهای جاسوسی.

واکنشهای اساسی

بیشتر افراد خانواده‎های پریشان دچار بیماری جسمی هستند. در واقع بدن آنان در برابر جوی غیر انسانی، واکنشی انسانی نشان می‎دهد و بیان‎کننده ی وضع ناخوشایند آنان است.

بدنها شق و سفت یا دولا و خمیده است؛ چهره‎ها عبوس و غمگین و مانند ماسک بی احساس به نظر می‎رسد؛ چشمها فرو افتاده است و نگاه ها از مردم می‎گریزد. بدیهی است که گوشها نمی‎شنوند، صداها هم خشن و گوشخراش هستند.

نشانه دوستی در میان افراد خانواده کم است و همبستگی خانوادگی نوعی وظیفه است و افراد صرفاً تلاش می‎کنند یکدیگر را تحمل کنند. گهگاه افرادی در خانواده‎های پریشان مشاهده می‎شوند که سعی دارند با حرفهایشان جو موجود را سبک کنند ولی گفته‎هایشان به هدر می رود. در چنین مواقعی اغلب شوخی ها هم گزنده و طعنه‎آمیز و بی رحمانه‎اند. بزرگترها آنقدر سرگرم امر و نهی به فرزندان خود هستند که هرگز نمی‎فهمند اوکیست. در نتیجه فرزند هیچ‎گاه از پدر و مادر به عنوان دو انسان بهره مند نمی‎شود.

به طور کلی کودکان خانواده‎های آشفته تربیتی مسموم دارند. تربیت مسموم خشونتی است که به حقوق کودکان تجاوز می‎کند، این خشونت در کودک باقی می ماند و در بزرگسالی او، به همین شکل به فرزندانش منتقل می شود.

در تربیت مسموم، اطاعت والاترین ارزشهاست. در ادامه‎ی اطاعت، نظم و تربیت، تمیز بودن و کنترل احساسات و آرزوها قرار دارد. کودک زمانی خوب است که آن طور که به او گفته‎اند و آموخته‎اند رفتار کند. کودک خوب، سازگار و با ملاحظه وغیر خودخواه است و هرچه کمتر حرف بزند، بهتراست.

در تربیت مسموم:

1- بزرگترها ارباب کودک وابسته هستند.

2- بزرگترها خدا گونه درباره خوب و بد تصمیم می گیرند.

3-کودک مسئول خشم بزرگترهاست.

4- پدر و مادر همیشه باید حمایت شوند.

5- حق حیات کودک تهدیدی برای والدین مستبد است.

6- اراده کودک باید در اسرع وقت سرکوب شود.

نمونه هایی از این باورها:

1- بچه هاچون بچه هستند، شایسته احترام نیستند.

2- اطاعت، بچه ها را قوی می‎کند.

3- برآورده ساختن نیازهای کودک اشتباه است.

4- جدی بودن با کودک و سرد برخورد کردن با او، او را برای زندگی آماده می‎کند.

5- تشکر ظاهری بهتر از ناسپاسی صادقانه است.

6- رفتار ظاهری مهمتر از خود واقعی است.

7- پدر و مادر موجوداتی بی گناه و عاری از وسوسه هستند.

8- همیشه حق با پدر ومادر است.

اغلب این باورها در ناخودآگاه وجود دارند و در شرایط استرس و بحران فعال می‎شوند. با توجه به مدارکی که موجود است هیتلر در کودکی مورد سوء‎استفاده و بد رفتاری جسمی و احساسی واقع شده بود. پدرش یک دیکتاتور به تمام معنا بود. گمان می‎رود که پدرش نیمه جهود و نامشروع بود و خشمش را روی فرزندانش پیاده می‎کرد. هیتلر دوران کودکی را برون‎ریزی کرد و میلیونها کلیمی بی‎گناه را قربانی نمود.

برون ریزی

اریک اریکسون معتقد است که هیتلرخشم گسسته میلیونها نوجوان را برانگیخت. او در هیئت رهبر گروه‎های جوان ظاهر شد تا خشم آنها را سازمان دهد. این خشم واکنش ناخودآگاه آنها در برابر طرز پرورش خود بود که در اسطوره‎ی” نژاد برتر” متجلی شد. کلیمی‎های قربانی شده، قربانیان آلمانیهای تحت ستم والدین پرخاشگر، مستبد و زورگو بودند. این ” برون ریزی ملی” نتیجه منطقی یک زندگی خانوادگی مستبدانه بود که در آن یک یا دو نفر، با نام پدر و مادر، همه قدرتها را در اختیار دارند و می‎توانند با فرزندان خود هرکاری که می‎خواهند بکنند. آنها را شلاق بزنند، توهین و مجازاتشان کنند، مورد تحقیر قرار دهند، برآنها سلطه برانند، با آنها بدرفتاری و بی اعتنایی کنند. همه اینها در مفهوم تربیت مسموم انجام می‎گیرند.

باید توجه داشت که نظم و ترتیب بدون خود انگیختگی به اسارت منتهی می‎شود؛ قانون و توجیه عقلی بدون عاطفه منجر به سردی مکانیکی می‎شود. ملاحظه‎کاری و تواضع، بدون احساس آزادی و استقلال درونی، مولد انسانهای خامی است که به راحتی تحت قیمومیت هر مقام و صاحب مقامی قرار می‎گیرد.

اختلالات وسواس، کمال طلبی، احساس عمیق حقارت، ناشایستگی یا ناکامی و اختلال خود شیفتگی هم ناشی از شرم و خجالت است.

شرمساری یک خود ناپذیری تمام عیار است. شرمساری، بیماری روح و تلخ ترین تجربه خود از خویشتن است، و مهم نیست که با شکل تحقیر یا ترسویی احساس شود یا به شکل ناکامی. شرمساری منبع اغلب روحیات مزاحم و ناخوشایندی است که زندگی انسان را انکار می‎کند. شرمساری با احساس گناه تفاوت دارد. احساس گناه می‎گوید: اشتباه کردم، اما شرمساری می‎گوید: من خود اشتباه هستم. احساس گناه می‎گوید: عمل خلافی از من سرزده، اما شرمساری می‎گوید: من خلاف هستم. احساس گناه می‎گوید: کارم درست نبوده، اما شرمساری می‎گوید من نادرست هستم.

مقررات حاکم بر خانواده‎های ما، با به حال خود واگذاشتن بچه ها، در آنها ایجاد شرمساری می‎کند. به حال خود واگذار کردن فرزندان به اشکال زیر بروز می کند:

1- رها کردن واقعی آنها (ترک کردن فیزیکی).

2- دریغ کردن احساسات خود از فرزندان.

3- بی توجهی به تأیید و تصدیق احساسات فرزندان.

4- برآورده نساختن نیازهای رشدکودکان.

5- سوء استفاده جسمانی، جنسی، احساسی و روحی از فرزندان.

6- استفاده از بچه ها برای برآورده ساختن نیازهای ارضاء نشده.

7- بچه را مسئول ازدواج خود معرفی کردن.

8- پنهان کردن و انکار اسرار شرم آور خود از دیگران تا بچه‎ها مجبور شوند با حمایت از این موضوعات پنهانی، تعادل و توازن خانواده را حفظ کنند.

9- صرف وقت نکردن با فرزندان و بی توجهی به آنها.

0

براى پیشگیرى از عادات و رفتارهاى منفى و غیرسالم جوانان و نوجوانان، هیچ گاه نباید صبر کرد تا آنان با چنین مشکلاتى درگیر شوند و آن گاه درصدد یافتن راه حل و شیوه مقابله با آن برآیند. از طرف دیگر، با نادیده گرفتن و یا انکار واقعیات موجود، نه تنها نمى توان مشکلى را حل کرد، بلکه فرصت یافتن راه حل هم از دست مى رود. بهاى پیشگیرى مؤثر از اعتیاد جوانان، همانا هوشیارى همیشگى والدین و اعضاى مؤثر خانواده است.

جوانى نمایانگر رشد، بلوغ و تشکیل عادات پایدار فردى است. جوانى دوره اى است که با گذر از انواع هیجان ها، آشوب  ها و آشفتگى هاى روحى- روانى گوناگون به سوى رشد اجتماعى سالم در حال تحول است. نتایج تحقیقات بى شمارى نشان مى دهند، نوجوانان و جوانانى که ارتباط صمیمانه و نزدیکى با اعضاى خانواده شان دارند و از بودن در جمع آنها احساس رضایت و شادى مى کنند، کمتر به دنبال رفتارهاى ناسالم مى روند.

0
ب. شرط اشتغال
مطابق قانون، اگر شغل زن منافی با مصالح خانواده یا حیثیت شوهر یا زن باشد، مرد می تواند همسر خود را از آن شغل منع کند. با توجه به این که امکان تفسیرهای مختلف از این متن قانونی وجود دارد، گنجاندن عبارت زیر در سند ازدواج پیشنهاد می شود:
زوج، زوجه را در اشتغال به هر شغلی که مایل باشد، در هر کجا که شرایط ایجاب نماید مخیر می کند.


ج. شرط وکالت زوجه در صدور جواز خروج از کشور
مطابق قانون گذرنامه، زنان متاهل فقط با اجازه کتبی همسر خود می توانند از کشور خارج شوند. با توجه به این که این مساله در عمل مشکلات فراوانی را ایجاد می کند، عبارت زیر به منزله شرط در حین عقد ازدواج پیشنهاد می شود:
زوج به زوجه، وکالت بلاعزل می دهد که با همه اختیارات قانونی بدون نیاز به اجازه شفاهی یا کتبی مجدد شوهر، از کشور خارج شود. تعیین مدت، مقصد و شرایط مربوط به مسافرت به خارج از کشور به صلاحدید خود زن است.

د. شرط تقسیم
اموال موجود میان شوهر و زن پس از جدایی
مشابه چنین شرطی در سندهای ازدواج کنونی وجود دارد. ولی تحقق آن منوط به عدم درخواست زن برای جدایی، یا تخلف نکردن زن از وظایف زناشوئی خود و یا نداشتن رفتار و اخلاق ناشایست بوده و احراز این موارد نیز بر عهده دادگاه است.
برای ایجاد شرایط مساوی تر میان زن و شوهر در این خصوص، گنجاندن عبارت زیر در سند ازدواج پیشنهاد می شود(یاد آوری این نکته ضروری است که برای رسیدن به توافق در خصوص این شرط، در نظر گرفتن حدود عادلانه برای تکالیف مالی مرد همچون مهریه از سوی زن موثر و منصفانه خواهد بود):
زوج متعهد می شود هنگام جدایی اعم از آن که به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن نیمی از دارایی موجود خود را اعم از منقول و غیر منقول که طی مدت ازدواج به دست آورده است به زن منتقل نماید.


ه. شرط وکالت مطلق زوجه در طلاق
مطابق قانون، زن تنها در موارد بسیار خاص می تواند از همسر خود جدا شود، این در حالی است که مرد هر زمان که بخواهد می تواند با پرداخت کلیه حقوق زن، او را طلاق دهد.
از آنجا که زن و شوهر حق انتخاب یکدیگر برای شروع و ادامه زندگی را دارند، منصفانه آن است که در صورت لزوم پایان دادن به زندگی مشترک نیز، این حق انتخاب برای هر دو وجود داشته باشد.
شرط وکالت مطلق زوجه در طلاق می تواند موجب ایجاد توازن در حق طلاق باشد. یادآوری این نکته ضروری است که برای حفظ توازن، زن نیز می تواند با گرفتن حق طلاق و همچنین تقسیم مساوی اموال، مهریه را تا حدود زیادی کاهش دهد.
و. درج شرط وکالت مطلقه زوجه در طلاق این شرط به صورت زیر مطلوب می باشد:
زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر می دهد تا زوجه در هر زمان و تحت هر شرایطی از جانب زوج اقدام به مطلقه نمودن خود از قید زوجیت زوج به هر قسم طلاق اعم از بائن و رجعی و خلع یا مبارات‌ به هر طریق اعم از اخذ یا بذل مهریه کند.

0

   در این جامعه بی هیچ تردیدی زنان در مرتبه فرو تری نسبت به مردان قرار دارند و تمام ادعاهای تساوی دو جنس را در عمل با سرشکستگی باطل می سازد، در کتابهای درسی که اساس تعلیم و تربیت و اجتماعی شدن فرزندان جامعه را تعیین می نمایند، نقش زنان عمدتاً مادر و ندرتاً معلّم تعریف شده است دختران و زنان در محدوده‌ خانه و حیاط منزل و مدرسه حرکت می کنند در حالیکه پسران فعالانه در خارج از خانه مشغول فعالیت، کار، بازی و ورزشند. در سالهای بالاتر همین نقشهای کوتاه زنان نیز محو می گردد. این امر از همان ابتدا در اذهان افراد آینده جامعه اثر چشمگیر موقعیت و پایگاه اجتماعی و محدودیت حرکت و امکانات زنان را می گذارد.

  این در حالی است که از سوی دیگر زنان بنا بر مقتضیات ظاهری توسعه به تحصیلات و متعاقب آن اشتغال مبادرت می ورزند و این امر موجبات بروز تناقضاتی در جامعه ای می شود که از سویی زنانش درپایگاهی فرو تر از مردان قرار دارند و از سوی دیگر تحصیلکرده و فرهیخته و کارآمدند و مایلند و البته محقّند که در فعالیتها و بویژه تصمیم گیری های اجتماعی مشارکت نمایند.

   تناقض یاد شده در چندین جنبه از حیات اجتماعی زنان مؤثر واقع می شود. یکی از ابعاد چنین تناقضی در نوع مشاغلی نمایان می گردد که عموم زنان قادرند احراز نمایند. این مشاغل طیف ناچیزی از اقسام مشاغل اجتماعی و اقتصادی را شامل می گردد ازجمله منشی گری، تدریس، خدمات بهداشتی، نظافتچی، دوزندگی و آرایشگری وخدمات ویژه زنان، فروشندگی صندوقداری و برخی مشاغل جزء دیگر؛ در سال 1986نزدیک به 90%کارمندان دفتری و98%همه منشیان در انگلستان زن بودند (گیدنز، ص189). اینگونه مشاغل با پایگاه اجتماعی نه چندان مطلوب و درآمد ناچیز عمده اشتغال زنان را در بر می گیرند.

اشتغالات دیگر که نیازمند تخصص و تحصیلات است البته در صورتی به زنان تفویض می گردد که در شرایط برابر مردانی طالب و خواهان آن پستها نباشند؛ در سال 1375میزان فعالیت عمومی برای مردان 5/74 درصد و برای زنان 6/9 درصد بوده است. این ارقام مبین چند واقعیت است از جمله آنکه کارفرمایان تمایل کمتری به استخدام زنان درمقایسه با مردان دارند. بنا بر این نه تنها میزان اشتغال بلکه نوع اشتغال نیز از شاخصه های نابرابری اشتغال زنان و مردان محسوب می گردد.

   از دیگر شاخصه های نابرابری اشتغال خانمها درآمد کمتر آنها نسبت به آقایان برای میزان کار برابر است. اصولاّ زنان در بخشهایی از اشتغال قرار می گیرند که دستمزد کمتری پرداخت می گردد، اما حتی آن زمان که در موقعیت شغلی یکسان با میزان کارایی برابر با مردان قرار دارند نیز دستمزد کمتری دریافت می نمایند. کارمندان دفتری زن در انگلستان 60%درآمد همتایان مردشان مزد دریافت می نمایند و فروشندگان زن 57% درآمد مردان در همان شغل را  بدست می آورند (گیدنز،ص192).

0

تعداد صفحات: 20 صفحه

چکیده
مقدمه
بررسی فقهی حکم قتل در مقام دفاع از ناموس یا ماده 630 مجازات اسلامی
مبانی و مستندات حکم قتل در مقام دفاع از ناموس
دلایل و مستندات عقلی
مستندات روایی
استنباطات متفاوت فقها از احادیث مستند حکم قتل در مقام دفاع از ناموس
دیدگاه اول: اختصاص حکم جواز قتل در زانی و زانیه محصن و محصنه
دیدگاه دوم: حکم جواز قتل زانی و زانیه مطلقاً
دیدگاه سوم: منع جواز قتل زانی و زانیه مطلقاً
دیدگاه چهارم: بررسی جواز قتل زانی
نتیجه گیری
فهرست منابع

خرید و دانلود | 23,000 تومان
0

تعداد صفحات: 75 صفحه

فصل اول: کلیات تحقیق

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت تحقیق

اهداف تحقیق

سوالات تحقیق

فرضیات تحقیق

تعاریف واژگان

فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه تحقیق

مقدمه

درآمدی بر مطالعات انجام شده در باب حوزه تحقیق

درآمدی بر نظریات، تئوری ها و اندیشه ها

تاریخچه ای از نخستین اندیشه های جامعه شناختی ارتباطات

نظریه های رسانه شناسی: اینیس و مک لوهان

نظریات مکتب شیکاگو: لاسول، لازارسفلد (مرتون) و لوین

ارتباطات جمعی و فرهنگ

به سوی تعریف فرهنگ

مشخصات فرهنگ

تکنولوژی ارتباطات و فرهنگ

دیدگاه مک لوهان در مورد تحول فرهنگی

جنبه های جامعه شناختی تلفن همراه

استفاده کنندگان تلفن همراه در ایران

تلفن همراه و فاصله میان زمان مکان

مصرف تظاهری تلفن همراه

تفسیر نسبی از ابعاد شخصی موبایل

فصل سوم: روش تحقیق

روش تحقیق

ابزار گردآوری داده ها

پایایی ابزار

شیوه اجرای پرسشنامه

جامعه، نمونه و روش نمونه گیری

شیوه تجزیه و تحلیل داده ها

نتیجه گیری

پیشنهادات تحقیق

محدودیتهای تحقیق

فهرست منابع

خرید و دانلود | 57,000 تومان
0

تعداد صفحات: 25 صفحه

فصل اول: کلیات تحقیق
مقدمه
بیان مساله
سوالات تحقیق
اهمیت و ضرورت
اهداف تحقیق
تعریف عملیاتی
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه تحقیق
ادبیات پژوهش
مبانی نظری
نظریه بوئن
دیدگاه ساختاری
خانواده درمانی با دیدگاه روانکاوی
رویکرد استراتژیک
دیدگاه زوج درمانی رفتاری
دیدگاه شناختی- رفتاری
تحقیقات پیشین
فرضیه پژوهش
فصل سوم: روش تحقیق
روش شناسی تحقیق
روش تحقیق
جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری
جامعه آماری
نمونه و روش نمونه گیری
ابزار تحقیق
روش اجرای تحقیق
ملاحظات اخلاقی
منابع

خرید و دانلود | 33,000 تومان