امروز یکشنبه 29 تیر 1404
1
برنامه درسی، شکل از پیش ساختمند شده محتوا کنار زده می شود و برنامه درسی چیزی بیش از تعیین فهرست کلی مطالب و فعالیتها نیست و به طور وسیعی شامل منابعی است که معلم با توجه به فعالیتهای احتمالی کلاس درس از قبل پیش بینی می کند و جزئیات و عناصر برنامه با مشارکت و همکاری اعضای کلاس در مواقع معین مثلاً هفته به هفته با راهنمائی معلم تعیین می شود. نظم و نظام مدرسه، نظم روانشناختی درون فرد است که خود به خود و بدون ناظمی از بیرون برقرار می شود، زیرا نظم منطقی به تفکر نمی انجامد. البته درسنین بالا نظم منطقی در مواردی خاص، اهمیت پیدامی کند. اساس برنامه درسی برتمرین تفکر گذاشته می شود.
محتوای مواد درسی باید مسائل حساب، ریاضیات ساده، تاریخ، جغرافی و علوم تجربی باشد که باید در ابتدا از تجربیات عادی زندگی افراد انتخاب شود. تجربه های فرد باید غنی شود و گسترش پیدا  کند و در جهت ارتباط با رشته های علمی قرار گیرد.
در جریان گسترش و ارتباط تجربیات فردی  با تجربیات علمی باید اصل ارتباط و پیوستگی این پدیده ها مورد توجه قرار گیرد. قوانین و حقایق علمی را باید ضمن آشنا کردن دانش آموزان به موارد استفاده اجتماعی این قوانین، در زندگی روزمره مطرح کرد.
مکتب‌های تجربه‌گرایی تقسیم برنامه را به علوم و مواد مختلف نادرست می‌دانند؛ زیرا می‌گویند: همه آنها جنبه‌هایی از فعالیت انسان برای حل مشکلات محیطی و سازگاری با محیط هستند. کودک باید تجارب لازم را بیاموزد تا بتواند موجودیت خود را در جهان حفظ کند. بنابراین، برنامه درسی باید شامل انواع شناخت و مهارتهایی باشد که کودک در زندگی کنونی و آینده‌اش به آنها نیازمند است.
پس هر کودک باید ابتدا نوشتن و خواندن زبان ملی خود را یاد بگیرد و بتواند افکارش را با آن تعبیر کند. از طرف دیگر،‌ به یادگیری ریاضیات احتیاج دارد و نیز در برنامه مدرسه باید درس بهداشت و تربیت‌بدنی را گنجانید.
مدرسه به طور کلی باید فعالیتهایش را بر امیال دانش‌آموزان مبتنی کند تا این‌که بتواند رغبت آنان را برای یادگیری برانگیزد. دیویی امیال کودکان را به 4 نوع تقسیم می‌کند:
1- میل به ارتباط اجتماعی
2- میل به جستجو و بررسی اشیاء
3- میل به فعالیت
4- میل به تعبیر هنری.

به عقیده آنها، هرگاه برنامه فعالیت مدرسه بر این 4 میل تنظیم شود، به رشد و تکامل طبیعی کودک کمک خواهد کرد و یادگیری برای او نشاط‌ انگیز خواهد بود.

0
تعریف تربیتی:
تربیت عبارت است از بازسازی مجدد تجربه به منظور هدایت تجربیات بعدی و کسب تجربه بیشتر.

هدف تربیتی:
از دیدگاه دیویی، هدف تعلیم و تربیت، جامعه دموکراتیک است و در تعریف آن می‌گوید: جامعه دموکراتیک، جامعه‌ای است که از پیدایش اختلافات و تبعیضات طبقاتی، قومی و نژادی جلوگیری می‌کند. وی می‌گوید: تعلیم و تربیت عبارت است از بازسازی و سامان‌دهی تجربه که بر معنی‌دار شدن و عمق آن می‌افزاید و توانایی هدایت جریان تجربه را توسعه می‌بخشد.

دیوئی در کتاب دموکراسی و تعلیم و تربیت، چهار ویژگی تعلیم و تربیت را ذکر می‌کند:
الف) تعلیم و تربیت ضرورت زندگی است: دیویی تعلیم و تربیت را به عمدی و غیرعمدی تقسیم کرده است، اساس آموزش و پرورش را ارتباط و انتقال فرهنگی و اجتماعی می‌داند زیرا بدون آموزش و پرورش عمدی و غیرعمدی زندگی میسر نیست.
ب) تعلیم و تربیت به مثابه کنش اجتماعی: محیط اجتماعی نقش مهم‌ تربیتی دارد و فراگیری کودک امری انتزاعی و مجرد از مناسبات و روابط اجتماعی و محیط نیست، بلکه در متن همین مناسبات مطالب فراوانی را فرا می‌گیرد.
ج) تعلیم و تربیت به مثابه راهنمایی: به اعتقاد دیویی انگیزه‌ها و کوشش‌های مشخص نوآموز را باید کنترل و هدایت کرد و نقش راستین تعلیم وتربیت همین است.
د) تعلیم و تربیت به مثابه رشد: دیویی در این مورد بر این نکته تأکید تام می‌ورزد که تعلیم و تربیت به رشد رساندن است و رشد عمیق زندگی است. تا زندگی هست، تعلیم و تربیت هم است. با توجه به آنچه گذشت می‌توان گفت تعلیم و تربیت متربی عبارت است از: فرآیندی اصیل - نه فقط مقدماتی - میان مربی و مترّبی، ناشی از ضرورت زندگی اجتماعی و مبتنی بر رغبت‌های درونی و فعلی دانش‌آموز و متربی به منظور بازسازی تجربه برای رشد و دموکراسی اجتماعی.

پراگماتیسم بر تجربه تکیه کرده و اهداف و ارزش ها را از متن تجربه انتزاع مى کند.اهداف را از محدودیت ها، امیدها و الهامات موجود در تجربه روزانه بیرون مى کشد وتلطیف مى کند و آن ها را به صورت آرمان های هدایت کننده ی فعالیت ها در مى آورد. جاندیویى نظریه پرداز معروف این مکتب، کار اساسى تعلیم و تربیت را انتخاب فعالیت هایى مى داند که منجر به پدید آمدن معرفت اساسى و فهم مفید شود. از نظر دیویى وظیفه ی اخلاقى معلم، گزینش، سازمان دادن و هدایت تجربیات معرفت زا است. آنچه در جریان کسب معرفت مهم است، به کار افتادن قوه ی ابداع و ابتکار و نیروی تفکر است نه حفظ طوطى وار معلومات و مهارت ها. محیط کلاس باید هم نیروی تفکر و هم روح دموکراسى را در شاگردان تقویت کند و آنان را به ارزش افراد و قدرت عقلانى متوجه نماید. هدف تعلیم و تربیت، انباشتن ذهن دانشجویان از معلومات و اطلاعات نیست. آنچه در نظام تعلیم و تربیت باید مورد توجه قرار گیرد، برانگیختن رغبت و پدید آوردن روحیه ی خلاقیت برای حل مسائل است. محور اساسى تعلیم و تربیت، فراگیرى روش حل مسأله و مشکل است. اگر دانشجو شیوه ی برخورد و رویارویى با مسائل و مشکلات را بیاموزد، بهتر مى تواند در ی آشفته و پراز تحول که هر آن مسائل جدیدی در برابر او رخ مى نماید به طور شایسته و موفق زندگى کندو خود را با محیط سازگار نماید.

0
1- قابل انتقادترین بخش عملگرایی نظریه ارزش شناسی آنها است که همه چیز را نسبی تلقی می کنند.
نسبی گرایی اعتقاد به این نظریه است که هر باوری در مورد یک موضوع خاص، یا شاید درباره هر موضوعی، به خوبی باور دیگر است، اما هیچ کس قائل به چنین نظریه ای نیست و فلاسفه ای که نسبی گرا تلقی شده اند فلاسفه ای هستند که معتقدند مبانی و دلائل انتخاب چنین نظریاتی از آنچه تصور شده است، قاعده مندی کمتری دارند. رورتی (1386) معتقد است که جیمز و دیویی به یک معنای کاملاً محدود، نسبی گرایان متافلسفی هستند. وی می گوید: این سخن بدان معناست که از نظر آنان هیچ راهی برای انتخاب و هیچ فایده ای در انتخاب نظریه های فلسفی نا سازگار از نوع نظریه های خاص افلاطونی و کانتی وجود ندارد. در چنین نظریاتی کوشش بر این است که بخشی از اعمال ما بر پایه چیزی قرار گیرد که خارج از این اعمال است.

2-پراگماتیسم ها معتقدند که یادگیری در مدرسه عین زندگی است نه آماده شدن برای زندگی.
از اینرو، مدرسه نیز باید تا آنجا که ممکن است به جامعه بیرون از مدرسه نزدیک شود و دیواری را که میان مدرسه و جامعه وجود دارد از میان بردارد. مثلاً اگر جامعه ای که کودک در آن زندگی می کند دارای نظام دموکراسی است، کودک باید این نوع دموکراسی یعنی آزادی و انتخاب را در مدرسه هم بیازماید و بیاموزد.
این درحالی است که در اکثر جوامع مدرسه یک موقعیت مصنوعی است که بوسیله جامعه سازمان داده می شود. حتی بسیاری از مطالبی که به دانش آموزان آموخته می شود نه تنها کاربردی برای آنها ندارد بلکه ارتباطی با دنیای واقعی آنها ندارد. شاید بتوان گفت که پراگماتیست ها این نکته را نادیده گرفته اند و در اعتقاد خود راه تعصب را در پیش گرفته اند.

3-پایبندی بیش از حد به عمل و واقعیت
اگر تربیت را در معنای وسیع آن در نظر آوریم، می توانیم بگوییم که پایبندی بسیار و بیش از حد به عمل و واقعیت تجربی می تواند ما را از دیدن بسیاری از جنبه های ژرف هستی آدمی بازدارد و تربیت را به جریان آموختن دانستنی ها و مهارت هایی که کاربد مشخص و پیش بینی شدنی دارند، منحصر کند.

4- تاکید بر رشد بدون مشخص کردن جهت رشد
همانطور که بیان شد دیویی بر این نکته تأکید تام می‌ورزد که تعلیم و تربیت به رشد رساندن است و رشد عمیق زندگی است. تا زندگی هست، تعلیم و تربیت هم است. در واقع می‌توان گفت تعلیم و تربیت متربی عبارت است از: فرآیندی اصیل - نه فقط مقدماتی - میان مربی و مترّبی، ناشی از ضرورت زندگی اجتماعی و مبتنی بر رغبت‌های درونی و فعلی دانش‌آموز و متربی به منظور بازسازی تجربه برای رشد و دموکراسی اجتماعی.

0
دیوئی، معتقد است که دانش‌آموز نیاز به علاقه و رغبت دارد، بنابراین باید نسبت به این دو رکن پایه‌ای و اساسی اهمیت قائل بود.دانش‌آموز باید طوری تربیت شود که خود عامل باشد نه اینکه عمل شخص دیگری را تحمل کند. دیویی اعتقاد دارد که تعلیم و تربیت باید براساس تواناییها و ظرفیت دانش‌آموزان صورت گیرد. منظور دیویی از توجه به تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان، امتیاز قائل شدن برای برخی و یا محروم کردن عده‌ی دیگری نیست بلکه منظور آن است که با هر فرد متناسب با ظرفیت و استعدادش برخورد شود. دیویی می‌گوید: برنامه، روش و مطالب درسی باید مطابق تفاوت‌های کودکان با بزرگسالان تنظیم شود یعنی باید موارد درسی آن گونه باشد که موجب رشد تجارب، ساختار ذهنی و افزایش اطلاعات و تجارب دانش‌آموز شود.
دیوئی به فعالیت دانش‌آموز برای یادگیری تاکید می‌کند و معتقد است که شاگرد باید خود به پژوهش برای حل مساله بپردازد و از تحمیل مطالب خودداری کند بنابراین باید برای تحقق این هدف از روش‌های فعال تدریس که شاگرد را به عمل و فعالیت وامی‌دارد استفاده کرد یعنی باید تدریس را با تجارب شاگردان توام کرد و ارتباط مستقیم میان این دو برقرار نمود.
دیویی در ارتباط با دانش‌آموز و تربیت او بیان می‌دارد که باید بین دانش‌آموزان با یکدیگر و بین دانش‌آموزان و معلّم، همکاری و ارتباط متقابل وجود داشته باشد. وی به روشهای فعال و مدرسه فعال اشاره می‌کند که در این گونه روش‌ها و مدارس ارتباط و همکاری دو سویه میان یاددهنده و یادگیرنده برقرار است، همواره کارها به صورت گروهی انجام می‌گیرد. از طرفی دیویی اعتقاد دارد که پژوهش عقلی کودک نوعی ساختن اجتماعی است که علاوه بر همکاری میان کودکان، همکاری میان آنان و بزرگسالان را نیز شامل می‌شود.

0
از نظر دیویی معلم نقش راهنما و همکار شاگردان را برعهده دارد. دیویی اعتقاد دارد که معلم نباید نقش دانای محض که می‌خواهد دانش خودرا منتقل کند، داشته باشد بلکه باید دانش‌آموزان را از راه فعالیت، تحقیق و پرورش به تفکر وادارد. مربی به عنوان زنده نگاه دارنده تفکر و یادگیری در ذهن دانش‌آموز است. اوست که به ایجاد موقعیت‌ها و ساختن شرایط فعالیت، کار و تلاش دانش‌آموزان اقدام می‌کند و شرایط تجربه مفید را فراهم می‌سازد، همواره درصدد است تا فعالیتی‌ نو برای شاگرد با توجه به علاقه و رغبتش فراهم کند. از نظر دیویی باید همواره یک ارتباط متقابلی میان دو رکن یاددهنده و یادگیرنده یا همان معلم و دانش‌آموز وجود داشته باشد. آنان باید به تبادل تجربه بپردازند و هر دو در حال یادگیری باشند، هر دو یکدیگر را راهنمایی و هدایت کنند نه اینکه یکی مجبور به اطاعت و دیگری دستوردهنده باشد. در این ارتباط متقابل، تعادل ایجاد می‌شود، مسأله به وجود می‌آید و تفکر منطقی می‌گردد.
معلم باید سازنده موقعیت های یادگیری برای مسائلی خاص باشد تا حل مسائل مزبور موجب راهنمایی دانش آموزان در فهم بهتر محیط اجتماعی و طبیعی شان شود. هم معلم و هم دانش آموز باید به جای پیروی از ساخت سنتی مواد درسی، متوجه هرگونه معلوماتی با شند که مفید بودن آنها در حل مسأله ای خاص که با آن درگیر هستند به ثبوت رسیده است؛ مانند حمل و نقل در اعصار مختلف، عادات جنسی معاصر یا زندگی در یک دهکده بومی.
دیویی بر تربیت معلمان تأکید دارد و معتقد است که برای تغییر و اصلاح تعلیم و تربیت باید معلم را آماده ساخت و او را تربیت کرد و بر آموزش مداوم معلم تأکید داشت و او را به عنوان یک رکن مهم در تربیت مؤثر و مفید تشخیص داد و در تربیت او کوشید.
اگر در تربیت معلّم، دقت کافی به عمل آید و برای تربیت وی از روش‌های فعال استفاده گردد و ایجاد یک ارتباط دو طرفه میان معلم و جامعه فراهم شود در این صورت معلمی تربیت می‌شود که قدرت درک و فهم بالایی برای برخورد با دانش‌آموزان و حل مشکلات آنان را خواهد داشت.
برای تحقق این هدف باید معلم با فرهنگ عمومی آشنا باشد و آن را به خوبی بشناسد، نسبت به دانش‌آموز بینش قوی و درک عمیق داشته باشد، در این صورت است که تجربه و تفکر توام می‌گردد و معلمی چندبُعدی تربیت می‌شود.

0
مدرسه جایی است که در آن باید میان گروه ها تفاهم ایجاد نمود، اختلافات را تقلیل داد. افکار و عقاید گروهی را مبادله کرد و وحدتی را که لازمه ی ادامه ی حیات  جمعی است در شاگردان بوجود آورد. با توجه به همین جهات «جان دیویی» کار اجتماعی مدرسه را در کتاب دموکراسی و تعلیم و تربیت مورد بحث قرار می دهد و در این زمینه سه وظیفه اساسی برای مدرسه تعیین می کند.

1 – مدرسه باید جنبه های خوب اجتماعی را در خود منعکس سازد. به عبارت دیگر مدرسه باید جامعه ی تلطیف شده را به شاگردان معرفی کند. درست است که شاگردان خودبخود جنبه های بد جامعه را درک خواهند کرد و باید آنها را آماده برای برخورد به اینگونه جنبه ها نمود مع ذلک حذف جنبه های بد اجتماعی در محیط جمعی مدرسه مخصوصا " در دوره ی دبستان تا حدی منطقی بنظر می رسد.

2 – وظیفه ی مدرسه ساده کردن امور پیچیده اجتماع است. امور پیچیده ی اجتماعی برای شاگردان غیر قابل درک می باشد. بنابراین اولیاء مدرسه باید تا آنجا که امکان دارد جنبه ی پیچیده ی زندگی جمعی را به صورتی ساده تر ارائه دهند. و بتدریج شاگردان را به سازمان های پیچیده ی اجتماعی آشنا سازند.

3 – وظیفه ی سوم مدرسه ایجاد هماهنگی، تفاهم و صمیمیت میان شاگردان است. بدون تردید افراد جامعه باید در بعضی مسائل وحدت نظر داشته باشند یا لااقل افکار و عقاید یکدیگر را درک کنند، روی این زمینه مدرسه باید نفوذ عوامل گروهی یا طبقه ای را در رفتار افراد کم کند و همه را با توجه به مهارتهای اجتماعی و مبانی تربیتی متوجه ارزشها و آرمانهای انسانی نماید.

انتقادات و اشکالاتی که می توان بر فلسفه پیشرفت گرایی پراگماتیسم وارد است عبارتند از:
1 – عدم اعتقاد به هدف هستی و در نتیجه عدم تعیین هدف غایی برای تربیت.
2 – ترسیم سیمای ناقص و عمل زده از انسان که وجدان و اخلاق تحت سیطره فرهنگ جامعه است.
3 – تعیین ملاک سودمندی برای حقیقت به جای تطبیق اندیشه با واقعیت بیرونی به عنوان یک ملاک ارزشمند و قابل قبول.
4 – تأکید بیش از حد روی روش حل مسئله که تنها می تواند موجب کسب نوعی خاص از معرفت یعنی تجربی شود.
5 – قابل انتقاد ترین بخش فلسفه عمل گرایی نظریه ارزش شناسی آنها است که همه چیز را نسبی تلقی می کنند
6 – هدف و وسیله را یکی تلقی می کنند.
7 – تأکید آنها بر رشد اما بدون مشخص کردن جهت رشد – تأکید میزان مطلوبی نمی تواند باشد.

0
1- اصل ادامه یا پیوستگی تجربه: اصل ادامه تجربه یعنی اینکه هر تجربه چیزی از تجربیات گذشته اخذ می کند و به نحوی و از طریقی در تجربیات آینده تأثیر می گذارند.

2- اصل تأثیر متقابل: همانطور که باید شرایط عینی و خارجی را در نظر گرفت، شرایط درونی فرد نیز عامل مهمی در تجربه هستند. اصل تأثیر متقابل رابطه این دو عامل را مشخص می سازد. تجربه معمولی نتیجه تأثیر متقابل این دو عامل است. این دو عامل با هم یا تأثیر متقابل آنها در یکدیگر موقعیت را تشکیل می دهند.

3- اصل مربوط به کنترل اجتماعی: این حقیقت که هر فردی در جامعه تا حد زیادی تحت کنترل اجتماعی است و اینکه این کنترل به طور محسوس آزادی شخص را محدود نمی سازد قابل انکار نیست. افراد در مراحل مختلف زندگی تحت کنترل اجتماعی هستند.

4- اصل مربوط به آزادی: به نظر دیویی، تنها آزادی، آزادی عقل است. آزادی عقل وقتی تحقق می یابد که فرد بتواند قضایای مختلف را مورد مشاهده و بررسی قرار دهد، هدف های اساسی و با ارزش برای خود انتخاب کند و با استفاده از وسایل مقتضی برای نیل به هدف های خود اقدام کند.

5- اصل مربوط به هدف: یک هدف صحیح ابتدا به صورت یک محرک درونی ظاهر می گردد. ممانعت در اجرای فوری این محرک آن را به صورت تمایل در می آورد؛ ولی نه محرک درونی و نه تمایل هیچ کدام هدف نیستند. هدف به منزله یک نقطه نظر نهایی است، یعنی هدف متضمن پیش بینی نتایجی است که در اجرای محرک درونی ظاهر می شود و پیش بینی نتایج کار عقل و خرد است.

0
دیوئی در بحث از آموزش و پرورش و هدف آن می‌گوید: «هدف‌های تربیتی هم مثل هدفهای سایر فعالیت‌های انسانی، متعدد و گوناگونند و هیچ‌یک نمی‌تواند بقیه را زیر بال بگیرد و همه فعالیت‌های تربیتی را رهبری کند...» یک هدف تربیتی مطلوب دارای خصایص و ویژگی‌هایی اینچنین است:

الف) هدف تربیتی در مورد هر کس باید بر فعالیت‌ها و احتیاجات اصیل او که شامل عادت‌های اکتسابی هستند، مبتنی باشد.

ب) هدف تربیتی باید با اوضاع و احوال محیط شخص موافق باشد تا حصول آن میسر شود.
به عبارتی هدف‌هایی که از خارج برفرد تحمیل می‌شوند، قابل حصول نخواهند بود.

پ) هدف تربیتی باید عینی و قابل ادراک و قابل تحقق باشد. هدف‌های بسیار کلی و انتزاعی برای کودک قابل درک نیستند از این‌رو، تحقق نمی‌پذیرند.

به نظر دیوئی، هدف آموزش و پرورش راهنمایی دانش‌آموز براساس رغبتها و فعالیت‌های شخصی او به رشد و تکامل است که از راه شرکت در راههای دموکراتیک زندگی انجام می‌گیرد.
دانش‌آموز باید انعطاف‌پذیری، سازگاری و قدرت تجدید ارضای نیازهای حال و آینده‌اش را داشته باشد.
به نظر پراگماتیست‌ها، آموزش و پرورش یک عمل اجتماعی است. زیرا دانستن و انجام دادن به همدیگر بستگی دارند. پس یادگیری ضمن زندگی انجام می‌گیرد مخصوصا اگر فرد فعالیت‌های زندگی را شخصا انتخاب کرده باشد. آموزش و پرورش شامل مجموع تجاربی است که شخص در نتیجه تماس با محیط اجتماعی و طبیعی کسب می‌کند. زندگی، مربی واقعی است.
دانش‌آموز به مدرسه می‌رود برای این که آنجا را دوست دارد و جای فعالیت و نشاط است. فعالیت‌های مدرسه برای او شادی آورند و با نیازهای او سازگارند.

مربی ابتدا باید برای حل دو مشکل یا مساله زیر بیندیشد:
1- چگونه بیشترین تجربه‌ها را به کودک بدهم؟
2- چگونه می‌توانم این تجربه‌ها را راهنمایی کنم؟

به نظر پراگماتیست‌ها وقتی معلم توانست این دو مساله را حل کند دیگر آموزش خواندن و نوشتن و حساب کردن برای او چندان مهم نیست.
بنابراین مربی باید وظایف زیر را انجام دهد:
الف - دانش‌آموزان را از هر لحاظ بشناسد.
ب - همیشه در نظر داشته باشد که آموزش و پرورش فعالیتی است مبتنی برطبیعت کودک.
پ - با توجه به این که فعالیت‌ راه طبیعی یادگیری است، فرصت‌ها و امکاناتی برای دانش‌آموز فراهم آورد تا او فعالیت کند.
ت - مسایل و مشکلاتی که در کلاس طرح می‌شود را با کمک خود دانش‌آموزان حل نماید، زیرا این مسایل متناسب با سن و استعداد و نیازهای دانش‌آموزان هستند
ث - دانش‌آموزان را طوری تربیت کند تا آنان خود شخصا مسایل موردعلاقه‌شان را انتخاب کنند و مسایل و مشکلاتشان را طبقه‌بندی کنند و از لحاظ اهمیت و اولویت مورد بحث قرار دهند.
ج - مربی همیشه به یاد داشته باشد که آزادی دادن به دانش‌آموزان وسیله‌ است نه هدف به این منظور که ایشان بتوانند فعالیت کنند.
چ - به دانش‌آموزان امکان دهد که اشتباه کنند زیرا یادگیری نمی‌تواند بدون اشتباه انجام بگیرد، جز این‌که مربی باید به طور غیرمستقیم ایشان را به اشتباهاتشان متوجه گرداند.

0

چکیده

فصل اول طرح تحقیق

مقدمه

بیان مسأله

اهمیت وضرورت تحقیق

اهداف تحقیق

هدف کلی

اهداف جزیی

اهداف جزیی

فرضیه‏های تحقیق

تعریف واژه‏ها و اصطلاحات

تعاریف مفهومی

تعاریف عملیاتی

فصل دوم پیشینه ی تحقیق

مقدمه

پیشینه نظری

جهت‌گیری مذهبی

تعارضات زناشویی

الگوهای ارتباطی

پیشینه پژوهشی

پیشینه داخلی

پژوهش های خارجی

فصل سوم روش تحقیق

مقدمه

روش تحقیق

جامعه آماری، اندازه نمونه و روش نمونه گیری تحقیق

روش جمع آوری اطلاعات

ابزار تحقیق

روش تجزیه و تحلیل اطلاعات

فصل چهارم تجزیه و تحلیل داده ها

مقدمه

آمارتوصیفیجمعیتشناختی

آمار استنباطی

فصل پنجم بحث و نتیجه گیری

مقدمه

نتیجه گیری

محدودیت‌های پژوهش

پیشنهادات پژوهش

پیشنهادات پژوهشی

پیشنهادات کاربردی

منابع

منابع فارسی

منابع لاتین


خرید و دانلود - 24,000 تومان
1

1- آیا تولید کاغذ به روش های سنتی و قدیمی امکان پذیر است؟ دلیل خود را توضیح دهید.

2- نام چند وسیله که در کارخانه کاغذ سازی به کار فته است را بنویسید.

3- جنس بیشتر وسایلی که در کارخانه کاغذسازی به کار رفته است از چیست؟

4- کدام فلز به طور گسترده در ساخت وسایل کارخانه ها به کار می رود؟

5- کدام ویژگی فلز آهن سبب شده است تا از این فلز به طور گسترده در کارخانه کاغذسازی و سایر صنایع بزرگ استفاده شود؟

6- کدام ویژگی فلز آهن باعث شده است تا برای ساخت غلتک های بزرگ در کارخانه کاغذ سازی مورد استفاده قرار بگیرد؟

7- 6 ویژگی مهم فلز آهن را بنویسید.

8 -نام پنج فلز را بنویسید.

9 -ویژگی های مشترک فلزات را بنویسید.

10- در ساخت وسایل زیر از چه فلزی استفاده شده است؟ دلیل خود را بنویسید.

الف) دکل های برق – ب) دیگ غذا – پ) سیم برق – ت) گوشواره – ث) بدنه اتومبیل – ج) روکش قرص – چ) بدنه هواپیما

11- چرا باید از تماس طوالنی مدت با فلز سرب خودداری کرد؟

12- آهن زنگ نزن چیست؟

13- در مرحله تهیه خمیر کاغذ عالوه بر آب اکسیژنه از................ هم استفاده می شود.

14- اسیدها چند دسته هستند؟ نام ببرید.

15- ویژگی مشترک اسیدهای صنعتی را بنویسید.

16- ویژگی مشترک اسیدهای خوراکی را بنویسید.

17- کاغذ پی اچ چیست؟

18- دو نکته ایمنی برای استفاده از جوهر نمک بنویسید.

19- سنگ مرمر در تماس با آب، سرکه و آب اکسیژنه دچار چه تغییراتی می شود؟

20- چرا ورود فاضالب کارخانه ها به رودخانه ها و مزارع به آن ها آسیب می رساند؟

21- ساخت کاغذ از ماده اولیه آن (چوب) و تهیه آن از راه بازیافت را از چهار جنبه مقایسه کنید.