امروز چهارشنبه 03 بهمن 1403
0

پیشینه ی پژوهش لکنت زبان

1-   رحیمی در سال 1361 تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه ی بین لکنت زبان و  پیشرفت افت تحصیلی  و اضطراب در بین دانش آموزان دختر اول دبیرستان شهرستان رود بار که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین انگیزه پیشرفت و اضطراب رابطه ی معنا داری وجود دارد.

2-   تحقیق ابطحی در سال 1370 که تحت عنوان بررسی مقایسه ی میزان انگیزه پیشرفت در بین دانش آموزان دارای لکنت زبان و دانش آموزان فاقد لکنت زبان مقطع سوم دبیرستان شهرستان نطنز که نتایج  بدست آ مده حاکی از ان است که بین دانش آموزان تیز هوش و ضعیف از لحاظ انگیزه پیشرفت تفاوت وجود دارد.

3-  همین طور تحقیق اسلامی در سال 1371 تحت عنوان بررسی رابطه بین لکنت زبان والدین و رشد اجتماعی کودکان مقطع اول دبستان شهرستان ارومیه که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین لکنت زبان والدین و رشد اجتماعی کودکان رابطه وجود دارد.

4-  همین طور تحقیق رضوی در سال 1370 که تحت عنوان مقایسه ی لکنت زبان در بین والدین پرخاشگر و غیر پرخاشگر کودکان حدود سنی 7ساله شهرستان رشت که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین لکنت زبان والدین پرخاشگر و غیر پرخاشگر تفاوت وجود دارد.

5-    و تحقیق بابایی در سال 1369 تحت عنوان بررسی پیشرفت تحصیلی و انگیزه پیشرفتی در بین دانش آموزان مقطع سوم ابتدایی شهرستان کرمانشاه که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین انگیزه پیشرفتی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد.

6-  تحقیق امیری در سال 1380 که تحت عنوان بررسی رابطه انگیزه پیشرفت و استرس در بین پسران حدود سنی 18 ساله شهرستان مرند که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین  انگیزه پیشرفت و استرس رابطه وجود  دارد.

7-  و تحقیق بهاره راوندی در سال 1384 که تحت عنوان بررسی رابطه بین انگیزه پیشرفت و رشد اجتماعی کودکان مقطع پنجم ابتدایی شهرستان نطنز که نتایج بدست  آمده حاکی از آن است که بین انگیزه  پیشرفت و رشد اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد.

 

0

پیشینه تجربی عزت نفس

حسینی، سید محمد ابراهیم، در پایان نامه خود با عنوان "بررسی نقش و تاثیر عزت نفس در جوامع و پیشرفت فرهنگی جوامع " به بررسی نقش وجود و یا عدم وجود عزت نفس بر وضعیت فرهنگی و اجتماعی جوامع پرداخته و به نتایج ذیل دست یافته اند:

         الف: میان میزان وجود عزت نفس در جوامع و وضعیت فرهنگی و اجتماعی موجود در جامعه رابطه معنی دار وجود دارد، شواهد و آمار های بدست آمده نشان دهنده این واقعیت است که عزت نفس افراد در جامعه می تواند باعث رشد و تعالی فرهنگی جامعه گردد و بلعکس عدم وجود عزت نفس می تواند مانع پیشرفت فرهنگی جامعه گردد.

محمدزاده، علیرضا، در پایان نامه خود با عنوان " بررسی نقش و تاثیر عزت نفس بر وضعیت روحی و روانی کودکان " به بررسی دو عامل فوق الذکر پرداخته و نتایج بدست آمده را اینگونه بیان می نماید.

          الف: همه کودکان بویژه کودکانی که پا به مرحله رشد می‌گذارند باید از آزادی و استقلال نسبی برخوردار باشند. ولی آنچه که آنان باید بدانند این است که در این جهان افرادی زندگی می‌کنند که ممکن است به آنان صدمه بزنند و آنچه که والدین انجام می‌دهند به منظور حفظ آنان از دست این افراد است. فراموش نکنید که التیام احساسات سرکوب شده دوران کودکی بویژه کودک بزهکار مشکل و سخت است.

حکمفرما کردن انضباط در خانواده کاری بس مشکل است. تنظیم قوانین منصفانه و بکار بستن آنها بطور منطقی می‌تواند مهارتهای هر پدر و مادری را آزمایش کند. مهم نیست که شما چه حد و حدودی را در مورد کودکانتان بکار می‌برید، زیرا آنان همواره در جستجوی راههایی برای شکستن این حد و حدود هستند. این امر طبیعی است، ولی کودکانی که از قوانین و حد و حدود آن تبعیت می‌کنند، احساس مهم بودن می‌کنند. مهم نیست که تا چه اندازه آنان ممکن است از خود مقاومت نشان دهند.

حسین زاده کیادربندسری، سیده زهرا، در پایان نامه خود با عنوان " نقش عزت نفس در کاهش میزان بزهکاری در کودکان"، به بررسی عامل عزت نفس بر وضعیت کودکان بزهکار پرداخته و به نتایج زیر دست یافته:

الف: می‌گویند کودکان بزهکار به توجه، محبت و پذیرش بیشتری نیاز دارند. اغلب آنان احساس انزوا و جدایی می‌کنند که این امر آسیب پذیری آنان را نیز افزایش می‌دهد. به عبارت دیگر کودکانی که دارای حس خود ارزشی هستند کمتر دچار بزهکاری می‌شوند. بنابراین برای تقویت عزت نفس در کودکان چه باید کرد؟ برای انجام این مهم چهار رکن وجود دارد: محبت، زمان، انضباط، پذیرش.

بیشتر اوقات دوست داشتن کودکان خیلی ساده و آسان است و در برخی مواقع مشکل.

ابراز محبت به کودکی که پیوسته بی تربیت، ناسازگار و بدخلق است، همچون بیشتر کودکانی که دوران بلوغ را سپری می‌کنند، سخت است.

جالب است بدانیم در این زمان او به محبت بیشتری نیاز دارد. والدینی که هم در دوران سرکشی و ستیز کودکان و هم در دورانی که کودکان نوپا می‌باشند و از شیرینی خاصی برخوردارند به آنان توجه می‌کنند در واقع پایه عزت نفس کودکانشان را می‌سازند.

وقتی را که با کودکتان می‌گذرانید یکی دیگر از مواردی است که برای تقویت عزت نفس او مهم است. کودکان به زمان با کیفیت نیاز دارند. آنان به شما نیاز دارند تا در حیاط مدرسه و بازی و حتی در برخی زمانهای معمولی در کنارشان باشید. این بدین معنا نیست که شما باید کاملاً در همه احوال مراقب کودکانتان باشید. اغلب برای بیشتر کودکان فقط حضور والدین در خانواده کافی است.

گاهی اوقات مشغله کاری در بیرون از خانه به قدری زیاد است که مجبوریم زمان خیلی کمی را با کودکانمان بگذرانیم هیچ چیز مشکلتر از این نیست که برای بودن با کودک زمان کافی پیدا کنیم، ولی باید بدانیم که این زمان برای رشد کودک اهمیت دارد.

 منتظر الظهور، اکرم، در پژوهشی با عنوان " عزت نفش انسانی " به بررسی میزان عزت نفس در زنان و مردان پرداخته به نتایج زیر دست یافته است:

1- باور خودتوانمندی به معنای داشتن اطمینان به توانائی فکر کردن. درک کردن. آموختن. انتخاب کردن و تصمیم گیری برای خود.

2- احترام به خود یا داشتن حرمت نفس به معنای ارزش برای خود یعنی آن که به خود حق بدهیم که زندگی کنیم و شاد باشیم.

عزت نفس یک نیاز اولیه برای انسانهاست. چون فکرکردن لازمه زندگی موفق است و این اندیشه و فکر به ما امکان می دهد که قدرت تصمیم گیری هر انسان بستگی به میزان عزت نفس او دارد بنابراین نقش عزت نفس در زندگی انسان بسیار مهم وچشمگیر می باشد.

بهرامی، مصطفی در پژوهشی با عنوان " بررسی علل و عوامل کاهش عزت نفس در میان جوانان " به نتایج زیر دست یافته است:

الف:عزت نفس در ما ودیگران به شکلهای متفاوتی ظاهر می شود اما به طورکلی عزت نفس را می توان در حالت چهره. رفتار. صحبت و حرکت اشخاص مشاهده کرد. برخورد باز و گشوده با انتقادها.راحتی در پذیرش اشتباهات نمونه هائی از شکل عزت نفس است. کلام و حرکات شخص دارای عزت نفس از کیفیت راحت برخوردار است. به عبارت دیگر طرز کلام و حرکات شخص دارای عزت نفس از کیفیت راحت برخوردار است. به عبارت دیگر طرز کلام و حرکات شخص نشان می دهد که او در جنگ با خویشتن نیست و با دیگران نیز جنگی ندارد. هماهنگی میان آنچه شخص می گوید و انجام می دهد یعنی از خود پنهان نمی شود و با خود در جنگ و ستیز نیست. دروغ. ریاکاری و پنهانکاری در افراد دارای عزت نفس سالم وجود ندارد.

0

عوامل شخصیتی موثر در ناسازگاری همسران در حال طلاق

پیشینه تحقیق

سید محمد علی حسینی فرد، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه تهران در پایان نامه خود با عنوان نقش عوامل شخصیتی در طلاق به بررسی این موضوع پرداخته و به نتایج زیر دست یافته است:

الف: دلایل احتمالی از هم گسیختگی زندگی زناشویی از طریق طلاق، تقریبا بی شمارند زیرا پیوند زناشویی دو شخصیت منحصر به فرد با دو زمینه متفاوت را برای زندگی در زیر یک سقف گردهم می آورد. شاید مهمترین دلیل طلاق این باشد که پیش از ازدواج، یک طرف زناشویی از طرف دیگر چشمداشت های بیش از حدی دارد. این چشمداشت ها عبارتند از: منزلت اجتماعی، رابطه جنسی، اشتهار، سلامت جسمانی، امنیت شغلی و نقشی که یک فرد از همسرش انتظار دارد.

در جوامع امروزی عشق و علاقه پرشور یکی از عوامل مهم زندگی زناشویی به شمار می آید. پیش از ازدواج یک زوج معتقدند تا زمانی که عشق شان به همدیگر فروکش نکند، بر هر مشکلی می توان فائق آمد. آنها بزودی تشخیص می دهند که آتش عشق پیشین شان فروکش کرده و برای حل مسائل شان باید راه های عملی تری را در پیش بگیرند.

حمید رضا محمد زاده  ، دانشجوی کارشناسی روانشناسی دانشگاه شیراز در پایان نامه خود با عنوان شخصیت و طلاق،  به بررسی این موضوع پرداخته و به نتایج زیر دست یافته است:

الف: پدید آمدن اختلاف در سال‏های نخستین زندگی مشترک، به جهت نداشتن آشنایی کافی از یکدیگر و ناهمسانی شخصیت افراد با هم، امری عادی و طبیعی است. در این میان، وظیفه مهم زن و شوهر یادگیری چگونگی پذیرش این تفاوت‏ها و برخورد صبورانه و همراه با درک مقابل است. اسلام و بزرگان دین، همواره زوج‏های جوان را به سازگاری و هم‏زیستی سالم و روبه رشد فرا می‏خوانند. امام خمینی رحمه‏الله در سفارشی به عروس و دامادها می‏فرماید: «بروید با هم بسازید.» نیز از نظر مقام معظم رهبری:

سازگاری چیزی نیست که خودش به طور طبیعی انجام گیرد، بلکه اراده هر دو زوج در آن دخالت مستقیم دارد. به این معنا که آن دو باید تا حد ممکن با هر وضعیتی که هست و پیش آمده، بسازند. درست است که عادت‏ها و فرهنگ‏ها ممکن است متفاوت باشد، ولی بهره‏گیری از عنصر گذشت، محبت و کوتاه آمدن، می‏تواند دل‏ها را به هم نزدیک و پیوندها را مستحکم کند. اسلام نه تنها بر سازگاری زن، بلکه بر سازگاری مرد نیز سفارش کرده است تا این‏چنین، زندگی خانوادگی به صورت سالم، کامل، آرام و توأم با عشق متقابل اداره شود.

پیامبر گرامی اسلام درباره نیکو مدارا کردن می‏فرماید: «مدارا کردن با مردم، نصف ایمان است و نرمی و مهربانی کردن با آنان، نصف زندگی است».

لیلا رستمی  ، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه تهران  در پایان نامه خود با عنوان نقش طلاق بر وضعیت روحی زنان ،  به بررسی این موضوع پرداخته و به نتایج زیر دست یافته است:

الف:  طلاق از آنجا که باعث فروپاشی خانواده می شود، مشکلات عاطفی و روانی بسیاری چه برای زوجین و چه برای فرزندان به وجود می آؤرد و به عنوان یک آسیب اجتماعی در جامعه‌ در حال گذار ایران اهمیت بسیار زیادی دارد. در سالهای اخیر طلاق در مقایسه با ازدواج رشد شتابان تری داشته است.

تعداد ازدواجهای ثبت شده در سال 1386، 841110 مورد بوده است که در طول ده سال گذشته 5/75%‌ افزایش داشته است.

تعداد طلاق ثبت شده در سال 1386، 99852 مورد بوده است که در ده سال گذشته 5/1‌ برابر شده است. براساس آمارها نسبت طلاق به ازدواج در کشور در حال افزایش است. این رقم در سال 1375، 5/7 درصد بوده و در سال 1386 به 87/11 درصد رسیده است. به طوری که می توان گفت تقریباً از هر 8 ازدواج یک ازدواج در کشور به طلاق می انجامد. بنابراین برای جلوگیری از رشد آن بایست اقدامات مؤثری صورت بگیرد.

دکتر سید علی رامشت  ، روانشناس و استاد  دانشگاه تهران  در مقاله ای با عنوان عوامل شخصیتی و فاکتور های طلاق ،  به بررسی این موضوع پرداخته و به نتایج زیر دست یافته است:

الف:  رامشت با بیان این‌که از دست دادن عزت نفس و اعتماد به نفس از دلایل دیگر آسیب‌پذیرتر بودن فرزندان طلاق است اضافه می‌کند: «در بسیاری مواقع کودک تصور می‌کند جدایی پدر و مادر تقصیر اوست و خود را مقصر می‌داند. از طرفی انتظار دارد پدر و مادر به خاطر او گذشت کنند و وقتی این اتفاق نمی‌افتد گناه و خشم وجود او را در بر می‌گیرد. کودکان طلاق ذهن مشوشی دارند. نمی‌دانند چه چیزی درست و چه چیزی غلط است. نمی‌دانند پدر و مادرشان اشتباه کرده‌اند یا کار درستی انجام داده‌اند. آنها احساس می‌کنند مورد ظلم قرار گرفته‌اند و خشمگین می‌شوند. این خشم اگر درونی باشد کودک را دچار افسردگی و اختلالات روانی می‌کند و اگر به شکل نامتعارفی ابراز شود فرد را پرخاش‌جو و جامعه‌ستیز می‌کند.

 او طلاق‌ها را به دو دسته خوب و بد تقسیم می‌کند و می‌گوید: «طلاق را باید به عنوان یک واقعیت پذیرفت. نمی‌توان گفت به خاطر چنین آسیب‌هایی طلاقی صورت نگیرد. چون در بعضی موارد زندگی پدر و مادری که به خاطر فرزند حاضر به سازش می‌شوند اثراتی به مراتب شدیدتر از طلاق دارد. ممکن است خانواده‌ای باشد که مدام دعوا و کتک‌کاری می‌کنند یا این‌که در آنها طلاق خاموش اتفاق افتاده و پدر و مادر و فرزندان روابط عاطفی ندارند. در چنین مواردی آسیبی که به فرزند می‌رسد کمتر از آسیب طلاق نیست. باید خانواده‌ها آموزش ببینند و به صورت صحیح و بدون دشمنی از هم جدا شوند.»

رامشت عقیده دارد: «پدر و مادر باید از تخریب شخصیت یکدیگر جلوی فرزند بپرهیزند و برای او توضیح دهند پدر یا مادر او خوب است و جدایی دلیل بر بد بودن آنها نیست. آنها باید بدانند مسوول فرزندان خود هستند و نباید زندگی او را خراب کنند. حادثه تلخی اتفاق افتاده اما پدر و مادر باید تاکید کنند دوست هم هستند، نه دشمن هم، اما نتوانسته‌اند با هم زندگی کنند. پس از طلاق هم کودکان و هم زن‌ها باید طبق قوانین اجتماعی مورد حمایت مالی قرار گیرند. مردان و زنان باید برای رفتار مناسب و احترام متقابل آموزش ببینند و به نحو درست از هم جدا شوند.»

نسرین افضلی، کارشناس ارشد مطالعات زنان نیز درباره نقش جامعه با رامشت موافق است. او می‌گوید: «آنچه آسیب‌های طلاق را کم می‌کند حمایت جامعه از خانواده است؛ اگر جامعه زن مطلقه و فرزندان طلاق را حمایت مالی و معنوی کند. در مورد بچه‌های طلاق شاهد این بوده‌ایم که آنها در معرض خطر و آسیب بیشتری نسبت به دیگران قرار دارند، اما همه این فرزندان لزوما به راه خلاف نمی‌روند. گرایش به جرم فرزندان طلاق، طبعا در مواردی است که طلاق‌های سختی صورت گرفته و شخصیت پدر و مادر و فرزندان تخریب شده است.

او اضافه می‌کند: «در بعضی خانواده‌ها معمولا طلاق پذیرفته و به نحو درستی با آن برخورد می‌شود. این مساله تبعات آن را کاهش می‌دهد. آموزش نحوه صحیح طلاق می‌تواند راه درست‌تری نسبت به حذف صورت مساله باشد. اگر به زوجی که دیگر راهی برای زندگی مشترک ندارند بگوییم به خاطر فرزندتان جدا نشوید، اولا قبول نمی‌کنند، ثانیا اگر بپذیرند نمی‌توانند رفتار مناسبی از خود نشان دهند. اما اگر به آنها آموزش دهیم به روش درست متارکه کنند، مشکلات روحی فرزندانشان را به حداقل رسانده‌ایم.»

به گفته سعید عبودی، معاون حقوقی و سجلی ثبت احوال کشور در سال 87 تعداد 110 هزار و 510 رویداد طلاق در کشور ثبت شده است، یعنی روزانه حدود 302 طلاق. این آمار به درستی تایید می‌کند که طلاق پدیده‌ای نیست که بتوان نادیده‌اش گرفت یا آن را حذف کرد، بلکه باید نحوه برخورد درست با آن را آموخت تا تبعات منفی‌اش بیش از پیش کاهش یابد.

0

پیشینه ملاک های انتخاب همسر  :

مارک کلمن (1998)، بسیاری از بحثهایی که در مورد ازدواج انجام گرفته سعی کرده به چگونگی انتخاب همسر بپردازد و کمتر تلاش بر این بوده که به چرایی آن نیز پاسخ داده شود.

همیشه نیروهای ناشناخته ای در وجود ما بوده اند که در چرایی انتخاب ما مداخله کرده و ما از آنها بیخبر بودهایم چرا از رنگ بخصوصی خوشمان میآید و از یکدیگر متنفریم؟ چرا برخی از افراد برای ما جالبند و برخی دیگر احساس بدی در ما ایجاد می کنند؟

توماس فراینی (1994)، چرا فردی را برای همسری انتخاب می کنیم و در مورد افراد دیگر اصلاً فکر هم نمی کنیم؟ این نیروها همان نیازهای ما هستند که از کودکی در ما شکل می گیرند و در بزرگسالی در روابط ما با دیگران تأثیرگذار هستند. چگونگی شکلگیری این نیازها بحث دیگری است که نمیخواهیم در اینجا به آن بپردازیم. ولی مهم است بدانید چه نیازهایی شما را وادار به انتخاب فرد بخصوصی برای همسری می کند.

ریچارد نویل (1996)، دو سطح از نیازها را می توان در افراد به درجاتی مشخص کرد. در یک سطح نیازهایی قرار دارند که ما را از «تحقق خویشتن» وامی دارند من آنها را «نیازهای کاهنده» یا نزولی مینامم. دسته دیگر نیازهایی هستند که ما را به سمت تحقق خویشتن هدایت می کنند من آنها را «نیازهای بالارونده» یا سعودی مینامم.

 

الکس ماریان (2003)، همیشه ما را در سطحی نگه می دارد که برآورده شدن آنها به رضایت طولانی مدت در ما منجر نمی شود. این نیازها به طور فزاینده ای بر عزت نفس، اعتماد به نفس، خودپنداری ما اثر مخربی می گذارند و ما را از برآورده کردن آن نیازها سیر نمی سازد.

این نیازها به طور چشمگیری سراسر زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار می دهد و موجبات نارضایتی دائمی ما را از محیط پیرامون، روابط با دیگران و زندگی فردی فراهم میآورد. به عنوان مثال نگاه کنید به نیاز مورد توجه بودن،چنین نیازی سبب می شود اغلب ما از دیگران بخواهیم که به ما توجه داشته باشند و نیازهای ما را برآورده سازند بدون اینکه ما نیز بخواهیم رفتار متقابلی داشته باشیم.
از آنجا که چنین توقعی به طور کامل برآورده نمی شود فرد همیشه از خود و روابطش با دیگران نالان است. در عین حال حتی اگر به طور کامل چنین نیازی برآورده شود هنوز فرد احساس تنش می کند.
سه خاصیت اساسی در نیازهای کاهنده وجود دارد: یکی اینکه فرد دارای چنین نیازهایی به سرعت میخواهد به نیاز خود پاسخ بگوید. دیگر اینکه پس از برآورده شدن نیازش نیز ابراز نارضایتی نسبت به خود و دیگران می کند. سوم اینکه این نیازها روابط بین فردی او را دچار اشکال می سازد و موجب می شود روابط پرتنشی را با دیگران تجربه کند.

 

ریچارد لوین (1999)، برآورده کردن نیازهای بالارونده موجب ایجاد سطح مناسبی از رضایت از خویشتن می شود. توجه به این نیازها سبب ایجاد تعادل در روابط بین فردی می شود به گونه ای که در هر رابطه ای فرد هم به نیازهای خود توجه می کند و هم به نیازهای دیگران.

توجه به نیازهای افزاینده موجب تحقق خویشتن و رسیدن به آن چیزی می شود که فرد از خود انتظار دارد. این نیازها در افرادی به وجود می آید که سطح قابل قبولی از رضایتمندی از خویشتن در خود احساس کرده اند. معمولاً چنین افرادی دارای سطوح مطلوبی از عزت نفس بالا، نگرش مثبت نسبت به خود و اعتماد به نفس هستند.

در چنین شرایطی در افراد نیازهایی به وجود میآید که موجب تحقق خویشتن آنها می شود. این نیازها شامل، نیازهای فیزیولوژیک، توجه به خویشتن، نیاز به خودمختاری، نیاز به تفریح، نیاز به سازندگی، نیاز به پیوندجویی، نیاز به شناخت، نیاز به شهرت، نیاز به تحقق خویشتن و نیاز به معنویت است.
این نیازها همچنین می تواند خواص نیازهای کاهنده را نداشته باشد. یعنی افراد به تدریج به آنها پاسخ داده و از برآورده شدن آنها احساس خوبی داشته باشند، در صورت به تعویق افتادن آنها احساس تنش نکنند و موجب ایجاد روابط بین فردی سازنده ای شوند.

توجه به اینکه کدام دسته از نیازها موجب انتخاب همسر می شود حائز اهمیت است. از آنجایی که همه افراد در شرایطی براساس نیازهای کاهنده به درجاتی رفتار می کنند پس بنابراین به احتمال زیاد بسیاری از انتخابهای افراد براساس نیازهای کاهنده صورت می گیرد.

اندی ریس (1999)، به عنوان مثال فردی که نیازهای افزاینده زیادتری دارد ممکن است در موقعیت انتخاب همسر نیاز کاهنده محبت و دلسوزی کردن، او را وادارد تا فردی را انتخاب کند که بسیار به محبت او نیازمند است و او فردی است که به توجه و تکیه گاه و کمک گرفتن نیاز دارد. این دو اگر چه همدیگر را کامل می کنند ولی نمی توانند در آینده زندگی موفقی داشته باشند چرا که در این حالت فردی گیرنده و فردی دیگر دهنده است.

بعلاوه این دو نفر نمی توانند همدیگر را درک کنند چرا که دنیای ذهنی بسیار متفاوتی نیز دارند. آن چیزی که فردی را ناراحت می کند ممکن است برای دیگری جالب باشد و بالعکس.

شباهت در تحصیلات، مذهب، فرهنگ، همشهری بودن، طبقه اجتماعی و اقتصادی، قومیت و زبان و نژاد از ملاکهای اساسی انتخاب همسر است.

چه فاصله سنی مناسب است؟براساس برآوردها و طبق رسوم 4 سال فاصله سنی (بزرگتر بودن پسر) بین دو فرد مناسب است.

در هنگام خواستگاری چه سؤالهایی باید پرسیده شود؟اگر چه می توان سؤالهای عمومی مانند انتظار شما از زندگی زناشویی چیست؟ چقدر مستقل هستید و برنامه ای برای زندگی دارید؟ ملاکهایی که جستجو می کنید را چقدر در من می توانید پیدا کنید؟ از طرفین پرسیده شود و توجه داشته باشید که افراد در موقعیتهای اجتماعی بهترین تصویر را از خود ارائه می دهند، پس بسنده کردن به صحبتها خطاست. شما می توانید روابط خانوادگی آنها، روابط با دوستان و همکاران پیشینه آنها و خانوادگی را از سایر منابع مانند دوستان، همسایگان و همکاران آنها به دست بیاورید.

لوین مارتین (چه ملاکهایی را باید مدنظر داشت؟برای هر فردی ملاکها می توانند متفاوت باشد به عنوان مثال برای فردی ممکن است زیبایی، استقلال مالی و سطح به خصوصی از وضعیت مالی، پرستیژ اجتماعی در اولویت باشد. آنچه مهم است این است که ملاکهایتان را آنچنان که هستند در دیگران جستجو کنید، شما می توانید آنها را تعدیل کنید ولی هیچگاه نخواهید که ملاکی را به جای دیگری نادیده بگیرد.

بعد از شکست در عشق چه کنیم؟غالباً افراد در این هنگام به دنبال جایگزین کردن فرد دیگری هستند. این کار می تواند هم اشتباه باشد، هم خطرناک چرا که معمولاً تصمیم گیری در موارد بحرانی به صلاح نیست. اغلب به طور همه جانبه در مورد چنین تصمیم گیریهایی فکر نمی شود. بهتر است شخص شکست خورده به خود فرصتی برای ترمیم عواطف جریحه دار شده بدهد و فرایند سوگ را طی کند.
نظر دیگران چقدر می تواند در انتخاب همسر مهم باشد؟از آنجا که خانواده ها در مراحل مختلف زندگی زناشویی حضوری غیرقابل انکار دارند پس بهتر است خانواده ها در جریان انتخاب همسر قرار گیرند. یکسانی ملاکهای فرد با معیارهای خانواده در موقعیت بعدی زناشویی اثر مثبت دارد.
چه مشابهتی می تواند بین دو فرد باشد؟هر چه خصوصیات شخصیتی و نیازهای افراد به یکدیگر نزدیکتر باشد (شباهت نیازها و نه مکمل بودن آنها) احتمال موفقیت ازدواج بیشتر است.
آیا مجاز هستیم قبل از ازدواج دیگری را تغییر دهیم؟ یکدیگر را آنچنان که هستید بپذیرید و سعی نکنید تغییر دهید. به عوض تغییر دادن یکدیگر از هم جدا شوید و فردی را انتخاب کنید که به تغییرات کمی نیاز داشته باشد. به عنوان مثال اگر پسری میخواهد با دختری محجبه ازدواج کند و به طور اتفاقی با دختری آشنا شده که از نظر رعایت حجاب مطلوب پسر نیست به عوض تلاش برای محجبه کردن دختر می تواند فردی را انتخاب کند که با معیار حجاب او مطابقت داشته باشد. چرا که تغییراتی که ما آنها را به خاطر دیگران در خود ایجاد می کنیم نمی توانند در ما پایدار باشند.
آیا روابطی که قبل از ازدواج وجود دارد می تواند در خلال ازدواج نیز به همان خوبی ادامه یابد؟به یاد داشته باشید که همه انسانها در موقعیتهای اجتماعی به گونه ای رفتار می کنند تا بهترین تصویر را از خود ارائه دهند. آنها ممکن است نیازها، انگیزه ها و رفتارهای خود را مهار کنند و آنها را به تعویق بیندازند.

ماریان نپادا (1994)، به این ترتیب برخوردها و رفتار و کردار حین آشنایی می تواند به خوبی زمانی که افراد با یکدیگر ازدواج می کنند نباشد. چرا که مهارهای اجتماعی در زمان ازدواج برداشته می شود و افراد براساس درونیات خودشان رفتار می کنند.

0

پیشینه تحقیق تفاوتهای فردی در مدارس:

- حسینی، سید محمدرضا ، کارشناسی ارشد روانشناسی آموزشی دانشگاه تهران در پایان نامه خود با عنوان تفاوت های فردی در مدارس و پیشرفت تحصیلی به بررسی نقش تفاوت های فردر در مدارس پرداخته و به نتایج ذیل دست یافته است:

الف: تفاوت‌های فردی، اموری مهم هستند که نادیده گرفتن آنها نقصانی جبران ناپذیر در ساختار پرورشی و آموزشی مدارس ایجاد می‌کند. در ضمن معلم باید از نظر مالی تامین باشد تا با فراغ خاطر بتواند تمام وقت خود را صرف دانش آموز بکند. معلمی که شغل دوم دارد، هیچ گاه فرصتی برای مطالعه و جمع آوری مطالب جدید و ارائه به دانش آموزان نخواهد داشت. در هنگام معاینات قبل از ثبت نام دقت کافی مبذول داشته شود. معاینه نباید سرسری و بدون توجه صورت گیرد. بعد از فهمیدن مشکلات کودک نباید تسلیم خواهش پدر و مادر کودک مبنی بر ثبت نام کودک شده، ابتدا باید اقدامات درمانی یا پیشگیری بر روی کودک انجام شود و بعد ثبت نام صورت گیرد.

0

پیشینه تجربی تشویق و تنبیه:

حسینی، سید محمدرضا، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی در مقاله ای با عنوان " نقش تشویق و تنبه بر سلامت روحی " به بررسی تاثیرات این دو عامل بر وضعیت روحی و روانی دانش آموزان در مدارس در مقطع راهنمایی و ابتدایی پرداخته و به نتایج زیر دست یافته است :

            الف:      طبیعت انسانها به گونه ای است که وقتی در انجام امور مورد تشویق قرار می گیرند، معمولاً در صدد بر می آیند تا آن امور را بهتر انجام دهند. بدون تردید تشویق و ترغیب از مهمترین ارکان روان شناسی تربیتی و عاملی مؤثر در تحریک انگیزش های پیشرفت و عملکرد فرد در فرایند یادگیری و تقویت رفتارهای مطلوب است. همه انسانها حتی بزرگسالان، تا آخر عمر نیاز به تشویق دارند. تشویق موجب رغبت و دلگرمی و نشاط و تحرک می شود و انسان را به جدیت وادار می کند.

انسانی که مورد تشویق قرار بگیرد احساس آرامش و رضایت خاطر و اعتماد به نفس می کند  و برای جدیت بیشتر و تحمل دشواری ها آماده می گردد. برعکس، اگر مورد نکوهش یا ناسپاسی قرار گرفت دلسرد و بی رغبت می شود و احساس حقارت و ضعف می کند و نمی تواند از استعدادهای خویش به نحو مطلوبی استفاده نماید.

اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم در تربیت اسلامی شناخته و پذیرفته شده است. اصولاً بهشت و جهنم، انذار و تبشیر پیامبران، آیه های مربوط به پاداش و کیفر، وعده و وعیدهای شوق انگیز و خوفناک و... همه جلوه هایی از تشویق و تنبیه هستند. خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید (سوره بقره) می فرماید:" ای پیامبر به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند بشارت بده که جایگاه آنان در قیامت، باغستان هایی است که نهرهای آب در آن جاری است." حضرت علی علیه السلام  در فرمان تاریخی خود به مالک اشتر که او را به فرمانروایی مصر برگزیده بود،دستور می دهد: که مبادا نیکوکار و بدکردار پیش تو یکسان باشند، زیرا چنین روشی نیکوکار را از کردار نیک دور ساخته و بدکردار را به کار بد سوق می دهد.

یکی از روش های مؤثر در تربیت، تشویق کارهای خوب کودک است. تشویق در روح و روان کودک اثر می گذارد و او را به انجام اعمال نیک  تحریض و ترغیب می کند.

نقی زاده، دکتر محمد هادی، روانشناس و استاد دانشگاه تهران در پژوهشی با عنوان " اثرات خوب تشویق " به بررسی تاثیر عامل تشویق بر سلامت روحی و روانی دانش اموزان پرداخته و به نتایج زیر دست یافته است:

            الف: تشویق به سن و درک کودک ونوع عمل او بستگی دارد. طبیعی است که کودک خردسال، معنی دوستی اولیاءو تشویق آنها را به خوبی می داند. برای کودک چهار ساله یک شکلات ممکن است به اندازه یک هدیه قابل توجه که به فردبزرگسال تقدیم می کنیم، ارزش داشته باشد.

تشویق صور مختلفی دارد. گاه به صورت دلجویی است، گاه یک عبارت محبت آمیز، برخی اوقات یک نگاه توأم با لبخند و نشاط، زمانی وعده تعریف یک قصه،و گاهی دادن یک بسته کوچک مداد رنگی، شیرینی، کتاب، لباس، اسباب بازی، دفترچه، توپ، قلم، مدال، معرفی کردن سرصف و امثالآن.

اولیاء و مربیان باید با توجه به سن و سطح درک بچه و اوضاع و شرایط خاص زندگی و ارزش و اهمیت کار او،نوع تشویق و میزان آن را انتخاب نمایند.

کودک در سال های اولیه زندگی بیش از هر چیز به جلب نظر والدین و اظهار محبت و بوسه ها و خنده ها و نوازشها و پرستاری های آنان نیاز دارد.

وقتی بزرگتر شد به آفرین گفتن، شکلات و شیرینی و اسباب بازی و گردش یا مهمانی رفتن، و شنیدن داستان بیشتر علاقه دارد. در مرحله بعد به فوتبال و ورزش و کتاب داستان و تعریف و تمجید و کفش و لباس نو و هدیه ونمره خوب،ومسافرت، بیشتر علاقه مند می شود. در مراحل بعدی به مسئولیت پذیرفتن، مورد مشاوره قرار گرفتن، قهرمان شدن، مدال گرفتن، در حضور جمع معرفی شدن، بیشتر علاقه پیدا می کند. بنابراین بهتر است با توجه به علایق کودک وسن وی،تشویق ها نیز از همان نوع علایق ویباشد.

            ب: تشویق بر خلاف تنبیه که از عوامل بازدارنده است، عاملی ترغیب کننده می باشد که به انسان نیرو می دهد. شخصی که تشویق می شود از کار و زحمت خود احساس رضایت می کند و همین رضایت خاطر است که جلو خستگی و بی میلی او را می گیرد.

-تحسین کودک موجب می شود که اعتماد به نفس در وجودش پدید آید، استعدادهای نهفته اش شکوفا شوند و قوای درونی اش به فعلیت برسند.

-تشویق، شخصیت فرد را احیاء می کند، او را از یأس و بدبینی نجات می دهد و به زندگی دلگرم می کندو گاهی یک تحسین ساده،مسیر زندگی فرد را دگرگون می سازد.

-وقتی کودک تحسین شود، احساس ارزشمندی می کند.

-تشویق پاسخی است به نیاز طبیعی و روانی کودک.

-وقتی کودک را مورد تشویق قرار دهیم فرصتی فراهم می شود تا کودک به توانایی، ظرفیت و ارزشمندی های خود پی ببرد و در نتیجه تصویر مثبت و ارزنده ای از خود در ذهنش ایجاد شود که بعدها شکل دهنده حرمت نفس او خواهد بود.

-جبران کمبودها و حقارت های عاطفی و اجتماعی.

-تصحیح و تکمیل رفتارهای آموزشی و اخلاقی.

-تغییر دهنده و جهت دهنده رفتار و سیر زندگی کودک.

-دریافت بازخورد مناسب در برابر رفتار پسندیده.

متأسفانه بعضی از والدین و مربیان برای دستیابی به اهداف خود و تقویت هر چه سریعتر رفتارهای مورد نظر خود، سعی می کنند به هر طریق ممکن،رفتار کودک را مطابق خواسته ها و دستورات و مقررات خود در آورند، بدون اینکه متوجه اثر تخریبی این روش های شتاب زده و صوری در ساختار شخصیتی کودک باشند. این روش های سطحی، ظاهر پسند، دیگر انگیخته و تصنعی می تواند سبب آسیب های جبران ناپذیری در روند تعادل جویی طبیعی کودکان شود.

رجبی، سید ابراهیم، دانشجوی روانشناسی دانشگاه تهران در مقاله ای با عنوان " تشویق امروزی و تنبیه دیروزی " به بررسی نقش و تاثیر تشویق و تنبیه در دوره های مختلف پرداخته و نظام تربیتی خانواده ها را مورد بررسی قرار داده است، این پژوهشگر به نتایج ذیل دست یافته است:

            الف: به‌طور قطع و یقین همه کارهای خوب و مثبت را دوست دارند و آن را تحسین می‌کنند و البته افرادی هم که این اعمال را انجام می‌دهند، نزد همه محبوب و قابل قبول می‌شوند.

وقتی کودکی کار مثبتی را انجام می‌دهد و مورد قبول والدین قرار می‌گیرد، والدین با دادن پاداش و هدیه‌ای اورا مورد تشویق قرار می‌دهند و او را تحسین می‌کنند که مثلاً این کار تو که غذای خود را کامل خوردی یا اتاق خودرا مرتب کردی کار بسیار خوبی بوده است و با این پاداش و تشویق که شاید یک اسباب بازی و یا یک جعبه مدادرنگی باشد، به او می‌فهمانند این کار خود را تکرار کند. ولی اگر کودک خطایی بکند پدر و مادر او را تنبیه می‌کنند که این کار تو ناپسند بوده است و با این تنبیه که شاید محروم کردن از دیدن تلویزیون باشد، به او می‌گویند این کار خود را تکرار نکند البته یک نکته بسیار مهم و قابل توجه اینجا وجوددارد که هم تنبیه و هم تشویق نباید از حد خود تجاوز کند اگر برای کار مثبت تشویق سنگینی انجام گیرد، توقع کودک بالا می‌رود و اگر با پاداش‌های کوچکتر از آن راضی نمی‌شود و بیشتر از آن می‌خواهد که دیگر برای آن فایده‌ای ندارد و همین‌طور تنبیه اگر بیش از حد باشد مثلاً تنبیه‌های بدنی شدید می‌تواند کودک را به آن چیز خاص بدبین کند.

نکته‌ای دیگر که در اینجا باید ذکر کرد، این است که اگر تنبیه و یا تشویق می‌خواهد صورت بگیرد، باید بلافاصله بعد از عمل کودک انجام بگیرد و فاصله‌ای بین آن نیفتد چون اثر تنبیه و تشویق را از بین می‌برد باید اگر می‌خواهیم تنبیه کنیم آن را بلافاصله به کار ببریم که کودک متوجه شود کار او ناپسند و بد بوده است و در مورد تشویق هم همینطور اگر بگذاریم از وقت آن بگذرد کار کودک را بی‌ارزش کرده‌ایم و کودک فراموش می کند این تشویق و یا تنبیه به چه خاطری بوده است. اگر خواستیم کودک را تنبیه کنیم باید او را متناسب با عملی که انجام داده، از یک سری چیزها که به آن علاقه دارد، محروم کنیم مثلاً یک ساعت او را از بازی کامپیوتری که دوست دارد محروم کنیم. این نمونه تنبیه نباید به مدت طولانی باشد چون اثر آن کم خواهد بود و اگر خواستیم کودک را تشویق کنیم چیزهایی را که دوست دارد در حد توان در اختیار او می‌گذاریم و متناسب با عمل مثبتی که انجام داده است برایش تهیه می‌کنیم. البته در مورد تنبیه درباره کودک باید در آخر کار یک تشویق هم برای آن صورت گیرد تا کودک انگیزه داشته باشد که این کار خطا را تکرار نکند. به‌طور فرض اگر کودک را به خاطر کار بدی که انجام داده تنبیه کرده‌ایم به او بگوییم که اگر این دوره تنبیه را گذراند و کار بدش را جبران کرد چیز مورد دلخواه او را برایش تهیه می‌کنیم. در مورد کار مثبت هم به همین گونه است اگر کودک کار مثبتی انجام داد به او می گوییم اگر این کار خود را ثبات بخشد پاداش‌های بعدی در انتظار او خواهد بود.

رضازاده، مهسا، روانشناس و استاد دانشگاه شیراز در پایان نامه ای با عنوان " تشوی و تنبیه در کودکان خاص " به بررسی وضعیت تشویق و تنبیه در کودکان خاص پرداخته و به نتایج زیر دست یافته است:

            الف: کودکان خجالتی خود را به برخوردهای اجتماعی و همزیستی با دیگران تشویق نمایید. برای اینکار راههای زیادی وجود دارد، به عنوان مثال، اگر کودک خجالتی در هنگام سلام یا خداحافظی، نخواهد به شخص چیزی بگوید، سعی کنید او را وادار به دست دادن برای سلام یا خداحافظی نمایید.

دست دادن قدمی است در مسیر درست. راه دیگر این است که با کودک دیگری وارد یک بحث هیجان انگیز بشوید و هنگامی که بحث داغ شد، از کودکتان سؤال کنید که نظر وی در مورد موضوع مورد بحث چیست و البته مراقب باشید که وی را زیاد تحت فشار قرار ندهید زیرا ممکن است مقاومت بیشتری ایجاد کند. به یاد داشته باشید که کودک در بعضی روزها بهبودی نشان خواهد داد و بعضی روزها خیر.

برای کودکان خجالتی یک هدف معقول و دشوار این است که هر روز حداقل یک کلمه به یک فرد جدید بگوید. سایر موارد مناسب، می تواند صحبت کردن در مقابل همه افراد کلاس، شرکت کردن در بازی های تیمی یا پرسیدن یک سؤال از معلم باشد.

0

پیشینه بررسی مسائل و مشکلات بچه های طلاق:

خانم فاطمه رستمی، دانشجوی روانشناسی دانشگاه تهران در پایان نامه خود با عنوان " مسائل و مشکلات بچه های طلاق " در سال 1386 به بررسی وضعیت روحی و روانی کودکان پس از طلاق پدر و مادر پرداخته و به نتایج زیر دست یافته اند.

الف – بر اساس بررسی های انجام شده مشخص شد که بچه های طلاق نسبت به سایر کودکان از درصد آسیب پذیری بسیار بالاتری برخوردارند و این باعث می شود که این کودکان نسبت به سایر کودکان درصد گرایش به انحرافات اجتماعی بالاتری داشته باشند.

ب – بچه های طلاق نسبت به سایر کودکان با مشکلات دیگری نیز مواجه هستند، عدم قدرت تصمیم گیری، ترس، عدم قدرت مواجه شدن با مشکلات، سستی، بی انگیزگی و... درصد وجود این مسائل در کودکان طلاق بسیار بالاتر از سایر کودکان است.

 

آقای محمدرضا رشوند، دانشجوی روانشناسی دانشگاه تهران در پایان نامه خود با عنوان " عواقب طلاق والدین " در سال 1384 به بررسی عواقب و مشکلات ناشی از طلاق بر روی خانواده پرداخته به با جهت گیری به سوی کوکان به بررسی مشکلات ناشی از طلاق بر روی آنها اشاره می کند

الف - در رابطه با جدایی والدین، فرزندان واکنش نشان می دهند، طلاق در درجه نخست نتیجه در گیری های بزرگسالان است و کودکان به صورت ناخواسته وارد آن می شوند. هرچه کودک کم سن و سال تر باشد، دامنه دریافت‌ها و دنیایی تجربه هایش به همان اندازه محدودتر است.

او خانواده خود را با همه کمبودهایی که از نظر بزرگسالان دارد بهترین مکان تصور می کند. این خانواده در کنار ناملایماتش برای او خوشبختی بسیاری در بر دارد.

البته، کودکان با یکدیگر تفاوت دارند. خانواده هایی هم که طلاق را تجربه می‌کنند با یکدیگر متفاوت‌اند. هر کودک بر اساس شرایط زندگی خود واکنش نشان خواهد داد. پسران، به وضوح و در مقایسه با دختران، واکنش‌هایی برای جلب ترحم انجام می‌دهند، اما واکنش دختران اغلب عاقلانه تر است و چون واکنش دختران برای اطرافیانشان مزاحمتی ایجاد نمی کند، مورد توجه قرار نمی‌گیرد و اغلب فراموش می‌شود که پسرها و دخترها به یک اندازه رنج می‌برند و تنها نحوه‌ی بروز احساساتشان فرق می کند. با وجود تمام تفاوت های فردی، در تمام کودکان، متناسب با سن و سالشان رفتارهای تقریبآ یکسانی مشاهده می‌شود. عکس العمل کودکان خردسال اغلب با ترس و بی خوابی همراه است. آنان دچار سردرگمی شده و حالت تهاجمی به خود می گیرند و معمولآ در روند رشد و تکامل خود نیز گام هایی به عقب برمی‌دارند. به عنوان نمونه پاره ای از آنان جای خود را دوباره خیس می کنند در حالی که مدت ها پیش این مرحله را پشت سر گذاشته‌اند. در کودکانی که در مرحله مهد کودک قرار دارند نیز رفتار مشابهی دیده می شود.

سرکار خانم مریم نوری زاده، کارشناس مرکز مشاوره دانشگاه تهران در پژوهش خود در سال 1386 به بررسی مسائل و مشکلات بچه های طلاق پرداخته و چنین نتیجه گیری کرده است:

الف: فروپاشی خانواده برای فرزندان شما هم یک تجربه محسوب می‌شود: تجربه گسست و جدایی. بکوشید بدون متهم کردن طرف مقابل حتی الامکان به گونه ای روشن با فرزندانتان گفت و گو و صحبت کنید. بیان مطلب و چگونگی آن به سن و سال کودکان بستگی دارد. بسیاری از والدین بر این باورند که چون کودکان موضوع را نمی فهمند. لزومی به دادن توضیح و گفت‌وگو در این باره نیست. اما تجربه نشان می دهد که واکنش کودکانی که توضیحی دریافت نکرده‌اند در مقابل جدایی بسیار شدیدتر است. آن ها بدون این که متوجه شوید و بدون دخالت شما از مدت ها پیش شاهد تشنج و درگیری‌های فی مابین شما بوده اند و این حق آن هاست که پدر و مادر در حضورشان مسایل را آشکارا مطرح و بیان کنند.

مساله این نیست که کودکان باید بتوانند میان تمام عواملی که به جدایی منجر شده اند ارتباط منطقی برقرار سازند، بلکه آنان باید بتوانند در این باره با توجه به سن و سال خود مساله را تجربه کنند و پرسش‌های خود را مطرح نمایند.

برای کودکانتان توضیح دهید که در آینده چه تغییراتی صورت خواهد گرفت و چه قواعد و مقرارت تازه ایی مابین شما توافق شده است آنچه را هم تغییر نخواهد کرد برایشان توضیح دهید، برای نمونه اتاق‌شان، مهد کودک شان و نیز ملاقات و دیدار با پدر بزرگ و مادر بزرگ و مانند آن.

به آن ها امکان بدهید تا بگویند که چه احساسی نسبت به دعواهای خانگی دارند و چه چیزی را آرزو می کنند.

البته، بدیهی است که با یک بار گفت‌وگو همه این مطالب به سرانجام نمی‌رسد و لازم است تکرار کرد و شاید هر بار از نو آغاز نمود. در ضمن با تغییر در رشد و سن کودکان نیز پرسش های آن ها ممکن است تغییر کند و در هر گفت و گو بر سر یک موضوع ممکن است برداشت ها و دیدگاه های مختلفی مطرح شود.

این گفت و گوها برای شما دشوار خواهد بود به ویژه اگر هنوز جدایی را هضم نکرده و هنوز با تغییرات روزمره زندگی و مسایل ناشی از جدایی انطباق پیدا نکرده باشید. ممکن است نسبت به طرف مقابل خود که به گمان شما مسبب تمامی این مصیبت ها است خشم و نفرت زیادی احساس کنید، لذا در چنین حالتی بسیار دشوار خواهد بود که خود را هم شریک جرم بدانید و در صدد برآیید که مصیبت ها و خشم فرزندانتان را که ناشی از جدایی است حل کنید.

هرگاه هر دو طرف موفق شوید که با تمام احساس آزردگی و رنجشی که دارید در مورد جدایی موضع درستی اتخاذ کنید، آنگاه خواهید توانست در رفع مشکلات ناشی از این تغییرات اساسی هم موفق شوید.

 

آقای محمد علی مینایی، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه اصفهان در پایان نامه خود با عنوان " پیامد های طلاق در خانواده " در سال 1384 به بررسی عواقب و پیامد های طلاق در خانواده پرداخته و به نتایج زیر دست یافته اند:

الف -  تأثیر طلاق بر افراد متفاوت است. شاید بعضی از شما از جدایی مادر از پدر معتاد یا بزهکار ناراحت نشوید. در حالیکه بسیاری از نوجوانان پس از طلاق والدین دچار مشکلات زیادی می شوند و شما دوست نوجوان شاید موارد زیر را تجربه کنید.

▪پس از جدایی والدین، بسیار ناراحت و نگران هستید و احساس ناامنی می کنید. زندگی که پایدار می دانستید، ناگهان دستخوش تغییر شده است. افرادی که از شما مراقبت می کردند از هم جدا شدند یا یکی از آنان شما را ترک کرده است. حتی در خانواده هایی که روابط بسیار بد و خشونت آمیز است و مشکلات زیادی وجود دارد، نوجوانان از فروپاشی خانواده رنج می برند. طلاق باعث می شود که همه اعضای خانواده احساس ناامنی کنند.

▪نگرانی شدید باعث بی خوابی، بی اشتهایی، پرخوری، کاهش تمرکز، فراموشی، کابوس و گیجی می شود.

▪نگرش منفی نسبت به عشق و ازدواج پیدا می کنید، شاید تصمیم بگیرید که هرگز ازدواج نکنید. حساسیت خیلی شدیدی نسبت به انتخاب همسر مناسب پیدا می کنید. این نگرش در بین نوجوانانی که شاهد جدایی والدین می باشند، بسیار رایج است.

▪والدین به دنبال حمایت شما هستند و مشکلات شان را با شما در میان می گذارند و ناراحتی و اضطراب خود را به شما منتقل می کنند. شاید از شنیدن حرف های آنان نگران و ناراحت شوید. اگر احساس خوبی ندارید، طبیعی است. اگر نمی دانید که به والدین چه جوابی دهید، با مشاور مدرسه صحبت کنید.

▪ فقط یک نفر را سرزنش می کنید و تیر خشم خود را فقط سوی او نشانه می گیرید. در حالیکه بقیه را «قربانیان بیگانه» می دانید. زمانی که عصبانی و نگران هستید، قضاوت عادلانه چندان آسان نیست.

▪نگران آینده و سبک زندگی جدید، محل اسکان و تحصیل، دوری از دوستان و کاهش بودجه خانواده هستید.

▪نگران برقراری رابطه والدین با فرد جدید و ازدواج مجدد آنان هستید.

▪نگران تغییر نقش و جایگاه خود در خانواده هستید. برای مثال به علت کار بیشتر مادرتان برای تأمین مخارج خانواده، پس از جدایی والدین شما از خواهر و برادرتان مراقبت می کنید.دوستان نوجوان، همه نگرانی های فوق طبیعی است، تغییر تلخی در زندگی شما رخ داده است و نمی توانید مانع آن شوید.

آقای حسین حکمی، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور در پایان نامه خود با عنوان " طلاق و نوجوانان " در سال 1384 به بررسی مسائل و مشکلات نوجوانان پس از طلاق والدین پرداخته و به نتایج زیر دست یافته اند:

اراحتی و غم ناشی از جدایی والدین کاملاً طبیعی است و همچون مرگ والدین دردناک است. نحوه رویارویی با جدایی والدین متفاوت است و یک یا چند مورد زیر را تجربه می کنید.

▪ گیج و آشفته هستید، اگر والدین شما را قبلا در جریان جدایی نگذاشته باشند، شدت آشفتگی شما بیشتر است.

‌▪حقیقت را انکار می کنید. خود را متقاعد می کنید که والدین موقتاً از هم جدا شده اند و دوباره آشتی می کنند.

▪ناراحت، افسرده، خسته و ناامید می شوید. گریه می کنید. اگر افسردگی شما بیش از یک ماه طول بکشد، با مشاور یا دکتر روانشناس صحبت کنید.

▪ حقیقت را نمی پذیرید، شاید اگر علت جدایی را بدانید، بهتر می توانید با این مسئله کنار بیایید و حقیقت را بپذیرید.بکوشید به اتفاقات و نکات مثبت زندگی تان نگاه کنید.

▪اگر دچار فراموشی می شوید تعجب نکنید. این مسئله کاملاً طبیعی است. فراموشی باعث خنده دوستان می شود و فرصت خوبی را فراهم می کند که طی دوران سخت و پر از مشکلات، مدتی با دوستان بخندید.

پس از جدایی والدین چه اتفاقی می افتد؟

▪جدایی والدین تقصیر شما نیست. آنان از هم جدا شدند، نه از شما. شاید بدنبال راه هایی برای آشتی دادن آنان باشید. تلاش شما قابل ستایش است. اما آنان تصمیم گیرنده نهایی هستند، همه چیز به آنان بستگی دارد، همانطوری که شما باعث جدایی آنان نیستید، نمی توانید به راحتی آنان را آشتی دهید.

▪در برخی موارد جدایی والدین به نفع همه اعضای خانواده است. اگر آنان از هم جدا شده اند، ولی هنوز پدر و مادر شما هستند. سعی کنید با هر دو در تماس باشید. بطور منظم با والدینی که از شما دورند تماس بگیرید و او را ملاقات کنید.

▪گاهی پدر یا مادر پس از جدایی ارتباطش را با فرزند قطع می کند. سازگاری با این مسئله چندان آسان نیست. بسیاری از نوجوانان تظاهر می کنند که این مسئله اصلاً برایشان مهم نیست یا از پدر یا مادر متنفر هستند. در حقیقت نوجوان احساس طرد شدگی، ناراحتی و خشم می کند. در این وضعیت نوجوان باید از حمایت دیگران بهره مند شود. ناراحتی خود را با مشاور مدرسه یا افراد دانا مطرح کنید.

▪ گاهی والدین همسر قبلی خود را سرزنش می کنند و او را عامل بدبختی خانواده می دانند و باعث ناراحتی شما می شوند. قاطعانه به پدر یا مادرتان بگویید از شنیدن این حرف ها ناراحت می شوید. گرچه از هم جدا شده اند ولی هنوز پدر و مادر شما هستند و برایتان مهم هستند.

▪ گاهی پدر و مادر با پرسیدن سئوالاتی می خواهند از زندگی همسر قبلی خود اطلاعاتی بدست آورند و یا پیغام خود را از طریق شما به او می گویند. اگر این امر شما را ناراحت می کند، شما می توانید بگویید که اگر دیگری این سئوالات را در مورد شما می پرسید، من چیزی را به او نمی گفتم.

▪ناراحتی و خشم ناشی از جدایی والدین واکنش طبیعی است. اما این امر نباید باعث شود خواهر یا برادرتان را فراموش کنید. در چنین شرایطی آنان به حمایت و توجه شما نیاز دارند.

در این مقطع برخورداری از حمایت مشاور، دوست صمیمی، پدر یا مادر بزرگ بسیار مهم است. زیرا شما با تغییرات جدید نظیر خانه جدید، همسر پدر یا مادر، مدرسه جدید و... روبرو هستید.

 

0

پیشینه بررسی تاثیر شیفت در گردش بر روان و خواب کارکنان:

علیزاه، سید محمد علی، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه تهران در سال 1386 در پایان نامه خود با عنوان  " بهداشت کار و شیفت های کاری " به بررسی تاثیر شیفت های نامناسب کاری برای وضعیت روحی و روانی کارکنان در یک سازمان پرداخته و به نتایج زیر دست یافته است:

الف  - افراد شب کار یا کسانی که شیفت کاری نامنظم دارند، برای برنامه ریزی کارهای شان دچار مشکل هستند.

آنها نمی‌توانند آن‌طور که باید در کنار خانواده شان باشند و توقعات همسر و فرزندان را برآورده کنند.

احساس تسلط نداشتن بر زندگی یا به اصطلاح اختیار دار خود نبودن، در بین مردان شاغل در شغل های شبانه بیشتر است.

این احساس منفی باعث گرایش به عادت های بد هم می شود. مثلا در کانادا 46 درصد از مردان شب کار سیگار می‌کشند، در حالی‌که در روزکارها این رقم تنها 27 درصد است.

در مورد خانم‌ها، وضع قدری پیچیده تر می‌شود، زیرا انجام کارهای خانه و رسیدگی به وضع بچه‌ها و شوهر معمولا با مدیریت آنها انجام می‌گیرد.

نتیجه تحقیقات محققین دانمارکی نشان می دهد که خانم هایی که کار شیفتی می کنند، بیشتر از همکاران مردشان دچار مشکلات سلامتی می شوند و تقاضای باز نشستگی پیش از موعد می کنند.

دکتر فین تاچسن محقق ارشد مرکز ملی طب کار کپنهاگ می گوید:«این عجیب نیست که افراد شاغل در شیفت کاری شبانه زودتر دچار از کار افتادگی شوند، اما مسئله این است که چرا خانم‌ها نسبت به این پدیده آسیب‌پذیری بیشتری دارند؟»

این موضوع می تواند به خاطر وظایف دوگانه خانم‌ها باشد. خانم‌هایی که از کار بر می‌گردند، تازه با کارهای خانه باید دست و پنجه نرم کنند که همین مسئولیت‌های سنگین ممکن است باعث ایجاد فشار های جسمی و روحی زیادی شود.

شاید سرطان زا هم باشد

در گذشته ی نه چندان دور کمتر کسی می توانست باور کند که شیفت کاری با سرطان ارتباط دارد، اما تحقیقات جدید به تدریج دانشمندان را به این نتیجه می رساند که کار شیفتی می‌تواند یک عامل سرطان‌زا باشد یا حداقل با سرطان ارتباط داشته باشد.

خانم های شاغل در شیفت شب 1/5 برابر بیشتر از خانم های شاغل در روز به سرطان سینه مبتلا می‌شوند.

همچنین آقایانی که شیفت کاری چرخشی دارند، نسبت به آنهایی که شیفت ثابت روزانه دارند، 4 برابر بیشتر به سرطان پروستات مبتلا می‌شوند.

علت این امر مشخص نیست، ولی به نظر می‌رسد که با ترشح هورمون ملاتونین مربوط باشد.

ترشح ملاتونین در شب افزایش پیدا می‌کند و باعث تنظیم خواب می شود. این هورمون اثرات ضد سرطانی هم دارد و کسانی که شب‌ها کار می‌کنند، به دلیل کار کردن زیر نور مصنوعی ترشح هورمون ملاتونین در آنها کاهش یافته و همین اتفاق دانشمندان را به این فکر انداخته که شاید علت افزایش سرطان در کارهای شیفتی همین باشد.

اگر ارتباط سرطان با کاهش هورمون ملاتونین صحیح باشد، در این صورت چرخشی بودن شیفت کاری بدتر از شبکاری مداوم است.

زیرا در شبکاری مداوم بدن خودش را تا حدودی با شرایط منطبق می‌کند در حالی‌که کسانی که شیفت کاریشان تغییر می کند در حقیقت به طور مرتب بدنشان را در برابر شرایط جدید قرار می دهند و این کار تنظیم هورمونی بدن را دچار مشکل می‌کند.

اول خواب ناز

برای اینکه از اثرات زیان بار کار‌های شیفتی پرهیز کنیم، باید رفتارهای اشتباه‌مان را در شیفت کاری تغییر دهیم و عادت های درست کسب کنیم.

اول از همه، صاحبان کار تلاش کنند که شیفت های کاری «دوست دار خواب» داشته باشند، یعنی تا آنجا که مقدور باشد، از شیفت های چرخشی یا شبانه پرهیز کنند. اما اگر از کار شیفتی گریزی نبود یک کار شیفتی در ساعت های ثابت شب بهتر از کار شیفتی چرخشی است.

همچنین اگر مجبورید که کار شیفتی چرخشی داشته باشید، بهتر است که این چرخش به صورت معقول انجام شود که بدن فرصت هماهنگی با آن را داشته باشد، یعنی شیفت صبح به شیفت عصر تغییر کند و سپس شیفت عصر، شب کار شود.

بنابراین بدیهی است که شیفت‌های شبانه پشت سر هم و سپس چند روز استراحت بسیار مضر هستند.

متخصصان می‌گویند برنامه ریزی برای خواب کافی و مناسب، باید مقدم بر هر چیزی باشد.

اینکه فکر کنید می توانید شب کار کنید و به همه کارهای روزانه خودتان هم برسید و به اصطلاح آدم همه‌کاره باشید، خودتان را دارید گول می‌زنید.

خوب است که بعضی از برنامه های روزمره خودتان را تعدیل کنید و آنها را مختصر و مفید انجام بدهید.

عادت کنید که همیشه در یک زمان مشخص از روز بخوابید. بهترین کار این است که زمان خوابیدن تان ساعت های قبل از کار باشد، نه اول صبح. با این حال اگر این کار مقدور نیست، بهتر است قبل از روانه شدن برای کار، یک چرت کوتاه بزنید.

چرت‌های کوچک در شیفت کاری می تواند بسیار نیرو بخش باشد؛ مثلا اگر راننده شب کار هستید می‌توانید برای لحظاتی توقف کرده، صندلی را در وضعیت راحتی قرار داده و برای 15 دقیقه چرت بزنید.

سپس بلند شده و قبل از حرکت 5 دقیقه در اطراف ماشین حرکت کنید تا از حالت خواب آلودگی خارج شوید. آنگاه می‌توانید به کارتان با انرژی بیشتری ادامه دهید.

و توصیه آخر این است که مرخصی‌ها را جمع نکنید، بلکه از آنها در بین شیفت‌ها استفاده کنید. در این صورت هم به کارهای عقب افتاده‌تان می رسید و هم می‌توانید روابط اجتماعی و خانوادگی‌تان را به طور خوبی حفظ کنید.

  

دکتر حسین محمودی – استاد دانشگاه تهران در پژوهشی با عنوان " خواب سالم روح سالم و جسم سالم " به بررسی تاثیر خواب بر وضعیت روحی و روانی و جسمی افراد پرداخته و با جهت گیری به سوی کارکنان لارگانهای شیفت گردشی به بررسی وضعیت روحی و روانی این افراد در سازمان می پردازد و به نتایج ذیل دست یافته است:

            الف - درعمر و حیات انسان، حد اقل یک سوم اوقات در خواب می گذرد. خواب با سلامت انسان ارتباط نزدیک دارد، خواب کافی و با کیفیت عالی یک اصل برای سلامتی است. لازم است مردم با خواب علمی و اینکه برای نمونه یک آدم هر روز به چه مدت خواب نیاز دارد؟ و سوالاتی از این قبیل و جواب آن اشنا شوند. پژوهش ها نشان می دهد: خواب انسان در یک شب در چهار تا پنج دوره تناوب انجام می شود. هر دوره تناوب به سه بخش تقسیم شده و بخش اول دوره خواب سبک و بخش دوم دوره خواب سنگین است و بخش سوم دوره حرکت سریع چشمان نامیده شده است. دراین دوره کره چشم انسان به حرکات رفت و آمد سریع غیر پیوسته می پردازد. پس از خاتمه این دوره، خواب انسان بار دیگر به دوره خواب سبک وارد می شود و دوره تناوب جدید آغاز می گردد.

خانم ” جان جین سین ” رئیس شورای انجمن تحقیق و بررسی خواب چین گفت: ” راجع به آنکه یک آدم واقعا به چقدرخواب احتیاج دارد، باید گفت تفاوت فردی وجود دارد. از لحاظ میانگین، تقریبا هفت ساعت و نیم برای یک سالمند لازم است. با این حال ساعات 6 تا 9 در مقیاس معمولی به حساب می آید. وضعیت انسان در روز بعد و پس از خواب نیز مهم است. “ 

با این حال این طور نیست که مدت خواب هر چه بیشتر باشد نتیجه بهتر است. پژوهش ها نشان می دهد: خواب بیشتر از حد در مدت طولانی نه تنها برای بدن زیان آور است بلکه احتمالا در عمر تأثیر منفی برجای خواهد گذاشت.

درواقع کیفیت خواب با نسبت دوره خواب سنگین در مدت خواب وابسته است. برای سالمندان، دوره خواب سنگین تقریبا 15 تا 20 در صد مدت تمام خواب را شامل می شود. هنگامی که انسان در دوره خواب سنگین قرار دارد، بدن انسان به حالت اول برگشته و انرژی احیا می شود.

خانم ” جان جین سین ” خاطر نشان کرد: خواب با کیفیت عالی به عادت حسنه خواب مربوط است. وی گفت: ” بطورعمده به اندیشه انسان بستگی دارد. اگر بدن بسیار آرام باشد، طبیعتا به میزان خواب سنگین می رسد. اگر شما خیلی دیر به خواب بروید، اوقات خواب سنگین کم می شود.”

وی متذکر شد: استراحت موقع ظهر یک عادت بسیار خوب است. زیرا انسان در طول روز انرژی مصرف می کند، اگر در میانه روز کمی استراحت کند، نقش بسیار مطلوبی برای وی خواهد داشت. البته بمحض آنکه انسان از دوره خواب سنگین بیدار شود، تا مدتی، فکرش مغشوش است. لذا افکار در خواب سنگین کاملا محو می شود و برای هوشیاری مدت زمان نیاز است. ”

طبق تقسیم بندی بین المللی، بیماری های ممانعت کننده از خواب به 80 الی 90 نوع رسیده است. توقف موقت تنفس ناشی از خرخر کردن و بیخوابی معمولی ترین بیماری هاست. طبق تحقیق و بررسی، در چین حدود 20 تا 30 در صد مردم مورد اذیت خرخر کردن قرار گرفته و حدود 40 در صد سالمندان تا اندازه های متفاوت شاهد بیخوابی هستند. این بیماری ها جدا سلامت جسمی و روحی مردم را مورد تهدید قرار داده است. آقای دن یکی از مبتلایان گفت: ” سابقه خرخر کردن من تقریبا پنج و یا شش سال است. صدای آن بسیار بلند است و در نتیجه کیفیت خوابم خوب نیست، روزها دچار سرگیجه می شوم و این وضع باعث کاهش قوه حافظه می شود.” 

” هان فائو” معاون بخش تنفس بیمارستان خلق دانشگاه پکن گفت، پیدایش صدای خرخر ثابت می کند هنگامی که انسان به خواب می رود، جهاز تنفسی تنگ شده است؛ اگر جهاز تنفسی تماما مسدود شود، توقف موقت تنفسی در خواب رخ می دهد. وی افزود:

” از لحاظ ریشه ای، خرخر کردن علامت مهمی برای توقف موقت تنفس در خواب بشمار می اید. با این حال این طور نیست که هر فردی که خرخر می کند چنین عوارضی داشته باشد. یک چهارم خرخر کنندگان در خواب دچار قطع تنفس می شوند. آنان فقط خرخر می کنند اما با توقف موقت تنفس در خواب مواجه نیستند، در آینده نیز احتمالا عوارض یاد شده فزونی می گیرند.”

آقای هان گفت: برای عوارض فوق اکنون روش درمانی نسبتا خوب پیدا شده است: یکی با دستگاه تنفس مصنوعی درمان و دیگر عمل جراحی. نتیجه این درمان بسیار خوب است. ”

محافل پزشکی برای تشخیص و درمان بیخوابی تعریف روشنی دارند. معنی بی خوابی این است که مبتلایان از اوقات و کیفیت خواب راضی نیستند و زندگی معمولی شان تحت تأثیرات منفی در مدت روز قرار می گیرد. ”

عوامل بیخوابی زیاد است عناصر روانیئ، عوامل محیط زیست و بیماری های دیگر؛ از این رو، کلید درمان بیخوابی مصرف داروی مناسب است.

 

0

پیشینه تحقیق رابطه محیط بازی و سلامت کودکان در جامعه:

آقای بهروز حسن بیگلو دانشجوی رشته روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان در پایان نامه خود با عنوان  (نقش و جایگاه دستگاهها و وسایل بازی بر وضعیت روحی و روانی کودکان ) در سال 86 به این نتایج دست یافته اند:

-        مطالعات انجام شده نشان می دهد که وسایل و لوازم بازی در وضعیت روحی و روانی کودکان در جامعه تاثیر بسیاری دارد .

-    میزارن سلامتی روحی و روانی در میان کودکانی که محیط بازی مناسب داشتند نسبت به کودکانی که در محیط های نامناسب بازی می کردند بین 5 الی 25 درصد بالا تر بوده است .

آقای محمود سالاری – دانشجوی رشته روانشناسی تربیتی دانشگاه تهران در پایان نامه خود با عنوان (محیط های بازی کودکان و سلامتی روحی و جسمی کودکان  ) در سال 87 به این نتایج دست یافته اند:

-    بازی بر سلامتی روحی و روانی کودکان نقش مستقیم دارد، داشتن محیط بازی مناسب و استفاده از وسایل بازی مناسب و در زمان مناسب می تواند به سلامتی روحی و روانی کودکان کمک شایانی داشته باشد و بلعکس استفاده از محیط بازی نامناسب و همچنین وسایل بازی غیر استاندارد می تواند تاثیرات زیان باری در سلامتی روحی و روانی کودکان داشته باشد.

-    بر اساس مطالعات صورت گرفته کودکانی که در دوره های زمان بندی شده منظم در محیط های بازی مناسب به بازی می پردازند به میزان قابل توجهی نسبت به سایرین از وضعیت جسمی مناسب تری برخوردارند.

دکتر حسین میرزایی – روانشناس و استاد دانشگاه در پژوهشی با عنوان سلامتی کودکان در گرو بازی سالم به بررسی تاثیرات بازی و وسایل بازی و محیط های بازی بر وضعیت کودکان پرداخته  و به نتایج ذیل دست یافته است :

هر روز شاهد اتفاقات دلخراشی در پارک ها و شهر بازی ها هستیم. عوامل بسیار زیادی در بروز چنین حوادثی دخالت دارند، اما می توان دو عامل عدم احتیاط شخص در حین استفاده از وسایل بازی و همچنین استاندارد نبودن وسایل بازی را مهمتر از سایر عوامل دانست.              

خورشید کم کم پشت ساختمان های بلند و کوتاه پنهان می شود و هوا با وجود شرجی بودنش کم کم خنک می شود. حوالی غروب است. سارا و مادرش در خانه تنها هستند، تلویزیون هم طبق معمول برنامه ی چندان جالبی برای تماشا ندارد.سارا بهانه می گیرد که حوصله اش سر رفته و هیچ کار جالبی برای انجام دادن ندارد و به مادرش می گوید: " مامان، از صبح تا حالا هزارتا نقاشی کشیدم، با عروسک ها بازی کردم، برنامه کودک دیدم، تنهایی حوصله ام سر رفته، بریم پارک با بچه ها بازی کنم." مادر هم راضی می شود او را به پارک ببرد تا هم سارا با بچه ها بازی کند و هم او هوایی بخورد؛ بالاخره آماده می شوند و به پارک می روند، سارا تا وسایل بازی را می بیند شروع به دویدن به طرف وسایل بازی و بچه ها می کند و با آن ها شروع به بازی می کند. مادر هم روی نیمکتی می نشیند و شروع به خواندن مجله می کند که ناگهان با صدای جیغ بچه ها از جا می پرد و تا نگاهش به سمت وسایل بازی می رود، سارا را می بیند که نقش بر زمین شده است.

به طرف سارا می دود، مردم زیادی دور و بر سارا جمع شده اند، یکی از بچه ها گریه می کند و همانطور گریه کنان می گوید: " سارا رفت بالای سرسره اما...اما از اوون بالا افتاد پایین رو سنگریزه ها"...

هر روز شاهد چنین اتفاقات دلخراشی در پارک ها و شهر بازی ها هستیم. عوامل بسیار زیادی در بروز چنین حوادثی دخالت دارند، اما می توان دو عامل عدم احتیاط شخص در حین استفاده از وسایل بازی و همچنین استاندارد نبودن وسایل بازی را مهمتر از سایر عوامل دانست.

شهرزاد.الف. چند روز پیش دختر بچه هشت ساله اش را به پارک گلسار برده بود و دخترش از بالای سرسره که حدودا دو متر ارتفاع داشت به زمین افتاد، در این رابطه می گوید:" وسایل بازی که در پارک ها وجود دارد استاندارد نیستند، این را من بر اساس چیز هایی که در کشور های دیگر دیده ام می گویم، وسایل زنگ زده، خراب، حالا دخترم خیلی شانس اورد که از ارتفاع حدود دو متر به پایین افتاد ودست و پایش نشکست، ولی هیچ موقع یادم نمی رود صورتش را وقتی که پر از خون بود و هنوز هم بعد از چند روز صورتش پر از زخم است و آثار کبودی هنوز روی صورتش مشخص است.باید یک فکری به حال این وسایل بکنند، گرچه احتیاط شخص هم مهم است اما مگر یک بچه هفت –هشت ساله چقدر می تواند از خودش مراقبت کند؟ آیا انتظار ما از یک بچه هشت ساله باید به اندازه یک فرد بیست ساله باشد؟"

در مقایسه پارک های کشور و به خصوص شهر با بسیاری از کشور های جهان، تفاوت های بسیار زیادی را می توانیم ببینیم. وسایل بازی آن ها از استاندارد های قابل قبولی بر خوردارند، هر رده سنی برای خودش وسایل بازی مخصوصی دارد که متناسب با همان سن و سال و همان توانایی هاست که علاوه بر بازی و سرگرمی بر رشد و پرورش استعداد کودک نیز مؤثرند. همینطور این وسایل از نظر رنگ و نوع و شکل هم بسیار زیبا هستند و ایمنی آن ها نیز بالاست. در صورتی که در بسیاری از پارک های ما به خصوص در منطقه شمال کشور به دلیل رطوبت بسیار بالای هوا، تعداد زیادی از این وسایل بازی خراب هستند و به دلیل قدیمی بودن و زنگ زدگی زیاد، خورده شده اند و مشخص است که فلزات در نقاط خوردگی بسیار تیز و برنده هستند و می توانند مشکلات و خطرات زیادی را ایجاد کنند.

"دو تا از بچه هایم را به پارک برده بودم تا بازی کنند، بعد از مدتی دیدم که یکی از بچه ها دست آن یکی را گرفته و در حالی که هر دو گریه می کردند به طرف من آمدند"، رضا احمدی در ادامه می گوید:" دیدم لباس یکی از بچه هایم پاره شده و پر از خون است، سریع او را به یک درمانگاه رساندم وقتی که ماجرا را از او پرسیدم، متوجه شدم که لبه سرسره بر اثر زنگ زدگی و خوردگی از بین رفته بود و تیز شده بود و وقتی که پسرم داشت از سرسره پایین می آمد و دستش روی لبه بود، این لبه تیز باعث شده بود که هم آستین لباس پسرم پاره شود و هم دستش. به همین خاطر از آن موقع به بعد دیگر بچه ها را برای بازی به پارک نبردم. تا موقعی که این وسایل قدیمی و خراب هستند، بردن بچه ها به پارک کار درستی نیست، هیچ فکری به حال وسایل بازی نمی شود، تازه اگر کاری هم شود این است که سالی یک بار وسایل را رنگ کنند، ولی با رنگ که همه چیز حل نمی شود، قسمت های پوسیده شده را هم باید ترمیم کنند."

بر روی وسایل بازی و نوع آن ها باید دقت و نظارت بیشتری شود نه اینکه همینطور چند تا وسیله بازی را در محلی نصب کنند، بچه در سنین مختلف رشد خود دارای توانایی های خاصی هستند و هر وسیله بازی برای هر کودکی و در هر سنی مناسب نیست.

اگر بچه هایی که در سنین مختلف هستند بخواهند از یک وسیله خاص استفاده کنند، مشخص است، بچه هایی با سنین کمتر که جثه کوچکتری دارند، ممکن است که زیر دست و پا ی بچه های دیگر بمانند و آسیب ببینند، بنا بر این توجه به سن کودک از این جهت بسیار حائز اهمیت است از طرف دیگر هر کودک در سنین مختلف استعداد های بالقوه ای دارد که باید بالفعل شوند و بر اساس نظر و مطالعات بسیاری از کارشناسان و پژوهشگران در امر کودک، بازی و نوع آن تاثیر بسزایی در رشد استعداد های کودک و آرامش روانی او دارد.. بنابراین نباید تنها هدف وسایل بازی، سرگرم کردن و پر کردن وقت کودک باشد، بلکه باید توجه به خواست و پرورش استعداد های کودک در سنین مختلف مورد توجه قرار بگیرد و از ان جایی که استعداد کودک در سنین مختلفف متفاوت است، وسایل بازی باید متناسب با سن کودک باشد.

خانم نجفی که فرزندانش را هفته ای یکی-دو بار برای تفریح و بازی به پارک می آورد، علاوه بر موارد قبل که ذکر شد مورد دیگری را مهم ارزیابی می کند و از عدم رعایت این موضوع در پارک صحبت می کند و می گوید:" در پارک ها چگونگی چید مان وسایل بازی و فاصله مناسب وسایل از هم به هیچ وجه مورد توجه قرار نمی گیرد؛ در صورتی که این موضوع بسیار مهم است، در یکی از دفعاتی که که بچه ها را به پارک برده بودم شاهد حادثه دلخراشی بودم.از آن جایی که سرسره بین تاب و یک درخت بزرگ و بوته های اطراف آن قرار داشت و همچنین فاصله بین تاب و سرسره کم بود، بچه مجبور بودند برای بالا رفتن از سرسره یک بار کامل دور تاب بچرخند و از مقابل تاب رد شوند، که ناگهان وقتی یکی از بچه ها در حال عبور از مقابل تاب بود، یکی دیگر از بچه ها که داشت با تاب بازی می کرد، تاب خالی را به طرف جلو هل داد و تاب به سر و صورت دیگری خورد و سر و صورتش پر از خون شد، حالا شما فکر کنید یک تاب فلزی با ان سرعت به سر و صورت یک بچه یک بچه چهار-پنج ساله برخورد کند؛ بنابراین عامل مهم در این اتفاق چگونگی چیدمان وسایل بازی ست؛ همچنین قرار دادن تعداد زیادی از وسایل بازی در یک مساحت کم، بروز چنین خطراتی را افزایش می دهد."

علاوه بر مسائلی که تا به حال ذکرشده است، عامل مهم دیگر که تا حد زیادی می تواند از بروز حوادث بکاهد، نوع پوشش سطح زمین در پارک هاست و به خصوص در محلی که وسایل بازی نصب شده اند. اگر توجه کنیم به نو ع و جنس پوشش زمین در محل نصب وسایل بازی هیچ گونه توجهی نمی شود و اغلب پوشش زمین سنگریزه است.

افتادن و پرت شدن کودک از وسایل بازی هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد و کاملا غیر قابل پیشگیری نیست، اما اگر در نوع پوشش زمین در زیر وسایل بازی توجه شود از بروز حوادث ناگوار کاسته می شود و همینطور می توان میزان و شدت ضربه در اثر افتادن از یک ارتفاع زیاد را هم کاهش داد.

در بسیاری از کشور های، در پارک ها،در سطوح زیر وسایل بازی یک نوع پوشش نرم و قابل انعطاف قرار می دهند که مانند اسفنج است، بنابراین در صورت پرت شدن یا افتادن کودک از وسایل بازی خطر شکستگی کاهش پیدا می کند و همچنین از ایجاد خراش و زخم های عمیق تا حد زیادی جلوگیری می شود.

در هر صورت راهکارهای بسیار زیادی برای بالا بردن امنیت در پارک ها وجود دارد که با کمی تدبیر و در نظر گرفتن شرایط مختلف از جمله مساحت محل بازی، سن و سال کودکان و حتی اب و هوای منطقه می توان ضریب اطمینان و امنیت وسایل بازی را بالا برد

 

0

پیشینه تحقیق زیباسازی فضای فیزیکی مدرسه:

سعید علی زاده، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی در پایان نامه خود با عنوان " نمای ظاهری مدارس " به این نتایج دست یافته اند:

الف: نقش فضای فیزیکی زیبا در مدارس بر روی روحیه و سلامتی و شادابی دانش آموزان نقش و تاثیر بسزایی دارد، بررسی ها نشان داد دانش آموزانی که در مدارس زیبا و با محیط های طراحی شده و یا طبیعی سبز و مفرح تحصیل می کنند، نسبت به سایر دانش آموزان از درصد یادگیری بالاتری برخوردارند.

ب: زیباسازی فصاهای آموزشی در مدارس در ایجاد علاقه به مدرسه بسیار موثر است، دانش آموزان در چنین محیط هایی احساس راحتی می کنند و بیشتر به محیط درس و مدرسه گرایش دارند.

حمید رضا حسینی، دانشجوی کارشناسی علوم تربیتی، دانشگاه تهران در پایان نامه خود با عنوان " مدارس زیبا و دانش آموزان خلاق "  به بررسی نقش و تاثیر فضای فیزیکی مدرسه در ایجاد خلاقیت در دانش آموزان پرداخته  و به نتایج زیر دست یافته است.

            الف: بررسی های انجام شده حاکی از آن است که خلاقیت و نوآوری در دانش آموزان در مدارس با فضاهای آموزشی زیبا بسیار بالاتر از سایر دانش آموزان است.

            ب: این پژوهش نشان داد که دانش آموزانی که در مدرسه هایی در اقلیم های آب و هوایی معتدل تحصیل  می کنند، نسبت به دانش آموزانی که در مدرسه هایی با فضاهای آموزشی سرد و خشک و یا گرم و بیابانی تحصیل می کنند از میزان خلاقیت و شادابی و نشاط بیشتری برخورداند.

لیلا سادات میرعلمی، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه شیراز در پایان نامه خود با عنوان " زیباسازی مدارس روشی برای انگیزش دانش آموزان " در سال 1385 به این نتایج رسیده اند:

            الف: ایجاد محیط های سرگرم کننده و ایجاد نمودن فضاهای سرگرمی و تفریحی در مدارس با توجه به سطح تحصیلی مدرسه می تواند راهکار مناسبی در جهت ایجاد انگیره در دانش آموزان نسبت به مدرسه باشد

            ب: دانش آموزان برای نشان دادن و بروز دادن توانایی های خود به فضا هایی نیاز دارند که این فضا را در محیط های خانواده خود نمی توانند پیدا کنند، وجود داشتن این فضاهای آموزشی در مدارس باعث علاقه مند شدن دانش آموزان نسبت به محیط مدرسه خواهد شد.