امروز سه شنبه 02 بهمن 1403
0

موضوعات پیشنهادی پایان نامه های رشته علوم اجتماعی

در زیر بعضی از موضوعات آورده شده لطفاً موضوعات که به نظر شما می رسد در بخش نظرات قید فرمائید تا به فهرست اضافه شود.

1- بررسی عوامل مؤثر بر شکل گیری هویت فرهنگی، دینی و اجتماعی 

2- بررسی نیازهای اجتماعی و فرهنگی دختران

3- بررسی عوامل موثر بر الگوی کاربری اینترنت

4- بررسی اعتیاد اینترنتی

5- بررسی عوامل موثر بر مصرف کالاهای فرهنگی

6- بررسی میزان دینداری و عوامل موثر بر آن

7- بررسی عومل موثر بر بزهکاری(اعتیاد، سیگار، چاقوکشی، خشونت و...)

8- بررسی عوامل موثر بر کیفیت زندگی کاری

9- بررسی عوامل موثر بر سرمایه اجتماعی

10- بررسی دیپلماسی رسانه ای

11- بررسی کیفیت زندگی سالمندان

12-بررسی علل فرار مغزها

0

برخلاف‌ تاریخ‌ هنر که‌ شی‌ءمحور و تمایزگرا است‌، جامعه‌شناسی‌ را می‌توان‌ دانشی‌ مسئله‌محور و تعمیم‌گرا دانست‌. این‌ دو رویکرد متفاوت‌ هر یک‌ رابطه‌ای‌ اساساً مجزا را با مفهوم‌ «نظریه‌» ایجاب‌ می‌کند. نظریه‌ در جامعه‌شناسی‌ نقشی‌ محوری‌ ایفا می‌کند، در حالی‌ که‌ در تاریخ‌ هنر نظریه‌ غالباً افزوده‌ای‌ اختیاری‌ است‌. هیچ‌ دوره‌ی‌ آموزشی‌ کارشناسی‌ ارشد و حتی‌ کارشناسی‌ جامعه‌شناسی‌ از واحدهای‌ اجباری‌ نظریه‌ی‌ «کلاسیک‌» و معاصر جامعه‌شناسی‌ بی‌بهره‌ نیست‌. این‌ در حالی‌ است‌ که‌ حتی‌ هنوز هم‌ هستند دوره‌های‌ آموزشی‌ معتبر کارشناسی‌ ارشد تاریخ‌ هنر که‌ در آن‌ها هسته‌ی‌ مشترک‌ آموزش‌ نظری‌ برای‌ همه‌ی‌ دانشجویان‌ ارائه‌ نمی‌شود، زیرا باور بر این‌ است‌ که‌ تربیت‌ متخصصان‌ ویژه‌ی‌ ادوار و سبک‌های‌ مختلف‌ و دانش‌ دست‌ اول‌ از اشیا کار اصلی‌ تاریخ‌ هنر را تشکیل‌ می‌دهد. از این‌ گذشته‌، نظریه‌ی‌ تاریخ‌ هنر و نظریه‌ی‌ جامعه‌شناسی‌ از نظر خصلت‌ نیز کاملاً با هم‌ متفاوت‌اند. نظریه‌ در تاریخ‌ هنر غالباً تشریحی‌ و موقتی‌ است‌، در حالی‌ که‌ نظریه‌پردازی‌ جامعه‌شناسانه‌ ساخت‌یافته‌ و بخشی‌ از یک‌ سنت‌ تراکمی‌ محسوب‌ می‌شود. تفاوت‌ ویژگی‌های‌ این‌ دو دانش‌ را به‌ویژه‌ می‌توان‌ در رابطه‌ با بنیان‌گذاران‌ آن‌ها دید. عمده‌ی‌ آثار مؤلفان‌ کلاسیک‌ نظری‌ در تاریخ‌ هنر چون‌ وینکلمان‌ 1، هگل‌، تان‌ 2، ریگل‌ 3، ولفلین‌ 4 و پانوفسکی‌ 5 را تاریخ‌دانان‌ هنر مطالعه‌ نمی‌کنند و در متون‌ پژوهشی‌ تاریخ‌ هنر به‌ندرت‌ اشاره‌ای‌ به‌ این‌ آثار می‌شود، مگر در نفی‌ کاریکاتورهایی‌ گذرا از مواضع‌ این‌ مؤلفان‌: تان‌ با آن‌ نظریه‌ی‌ بستری‌اش‌، ریگل‌ با آن‌ تکامل‌گرایی‌اش‌، ولفلین‌ با آن‌ شکل‌گرایی‌اش‌. برخورد جدی‌ علمی‌ با این‌ گونه‌ متون‌ کم‌وبیش‌ محدود به‌ کارهای‌ تاریخ‌نگاری‌ است‌ که‌ مؤلفان‌ و نظریه‌های‌ آن‌ها را در قالب‌ پس‌زمینه‌های‌ فکری‌ و فرهنگی‌ دسته‌بندی‌ می‌کند (ایوِرسن‌ 1993؛ هالی‌ 1984). خوانش‌های‌ انتقادی‌، نظیر بررسی‌ ایده‌آلیسم‌ آلمانی‌ توسط‌ پودرو (1982)، نادرند و شواهد تأثیرپذیری‌ تحقیقات‌ تاریخ‌ هنر از این‌گونه‌ خوانش‌ها نیز اندک‌. 
در جامعه‌شناسی‌ خوانش‌ و بازخوانی‌ دقیق‌ مجموعه‌ی‌ باثبات‌، اما متغیر متون‌ کلاسیک‌ نقشی‌ محوری‌ در آشنایی‌ دانشجویان‌ با این‌ رشته‌ و تعریف‌ مجدد اهداف‌ و گرایش‌های‌ پژوهشی‌ به‌ صورت‌ انفرادی‌ و جمعی‌ ایفا می‌کند. 6 اعتقاد بر این‌ است‌ که‌ آشنایی‌ با آثار مارکس‌ وبر، دورکهایم‌ و حتی‌ (بیش‌تر) زیمل‌ 7 تأمین‌کننده‌ی‌ درکی‌ از پرسش‌های‌ اصلی‌ اندیشگی‌ جامعه‌شناسی‌ از قبیل‌ منشأ مدرنیته‌، سرشت‌ عمل‌ اجتماعی‌، مبنای‌ همبستگی‌ها و تضادهای‌ اجتماعی‌ و نقش‌ منافع‌ مادی‌ و ارزش‌های‌ فرهنگی‌ در حیات‌ اجتماعی‌ است‌. آشنایی‌ با کار این‌ مؤلفان‌ همچنین‌ جزء بنیادی‌ترین‌ ابزار حل‌ مسائل‌ مزبور در همه‌ی‌ عرصه‌های‌ تخصصی‌ مکانی‌ یا موضوعی‌ تلقی‌ می‌گردد. بنابراین‌، این‌ میراث‌ اندیشگی‌ مشترک‌ و همواره‌ تجدیدشونده‌ کار یکپارچه‌سازی‌ رشته‌ی‌ جامعه‌شناسی‌ را بر عهده‌ دارد. وجود هسته‌ی‌ آثار کلاسیک‌ نه‌ تنها باعث‌ بسته‌شدن‌ درهای‌ رشد جامعه‌شناسی‌ نگشته‌، بلکه‌ مبنایی‌ ساخت‌یافته‌ ایجاد کرده‌ است‌ که‌ بر پایه‌ی‌ آن‌، مناظره‌، اختلاف‌نظر و تحول‌ نظری‌ امکان‌پذیر می‌شود. نظریه‌پردازانی‌ چون‌ وبر، مارکس‌ و دورکهایم‌ در مورد ویژگی‌های‌ کلیدی‌ مدرنیته‌، مهم‌ترین‌ مبین‌های‌ کنش‌ (اعم‌ از ارزش‌های‌ فرهنگی‌ یا منافع‌ مادی‌) و نظم‌ اجتماعی‌ (اعم‌ از انباشت‌ انتخاب‌های‌ فردی‌ یا الگوپذیری‌ رفتار، بسته‌ به‌ تعلق‌ به‌ مجموعه‌ها) مواضع‌ متمایزی‌ اتخاذ کرده‌اند. وجود و تکامل‌ پیوسته‌ی‌ این‌ هسته‌ی‌ نظری‌ چارچوبی‌ منسجم‌ را برای‌ کشف‌ سازگاری‌های‌ موجود میان‌ جامعه‌شناسی‌ و سایر رویکردهای‌ نظری‌ تأمین‌ کرده‌، دیگر رشته‌ها چون‌ زیست‌شناسی‌ تکاملی‌، روان‌شناسی‌ ادراکی‌، روان‌کاوی‌ و نظریه‌های‌ ساختارگرا و پساساختارگرا را قادر می‌سازد بر شالوده‌ی‌ این‌ هسته‌ی‌ نظری‌ به‌ طور گزینشی‌ و معقول‌ درکی‌ عمیق‌ از دانش‌ پیوسته‌ متغیر جامعه‌شناسی‌ به‌دست‌ آورند. 8 در مقایسه‌ با وادادگی‌ غالباً غیرانتقادی‌ به‌ «مد روز» یا متقابلاً رویکرد نیندیشیده‌ی‌ «سنت‌گرایانه‌» در نفی‌ نظریه‌های‌ پرطرفدار جدید که‌ در رشته‌های‌ فاقد بلوغ‌ نظری‌ چون‌ تاریخ‌ هنر و باستان‌شناسی‌ مرسوم‌ است‌، وجود هسته‌ی‌ کلاسیک‌ نظری‌ باعث‌ رابطه‌ای‌ کم‌وبیش‌ متوازن‌ میان‌ پیوستگی‌ و تحول‌، یکپارچگی‌ درون‌رشته‌ای‌ و تعامل‌ میان‌رشته‌ای‌ می‌گردد. 
هیچ‌ دلیلی‌ وجود ندارد که‌ باور کنیم‌ تفاوت‌ نوع‌ ارتباط‌ رشته‌های‌ مختلف‌ با مباحث‌ نظری‌ ناشی‌ از ذات‌ اندیشگی‌ آن‌ها است‌. برعکس‌، چنان‌که‌ در مقدمه‌ اشاره‌ شد، به‌ نظر می‌رسد این‌ امر تا حدی‌ تابع‌ تفاوت‌ مبنای‌ نهادین‌ جامعه‌شناسی‌ با تاریخ‌ هنر (و توقف‌ سنت‌ انتقادی‌ آرمان‌گرا در دهه‌های‌ 1930 و 1940) باشد. به‌یقین‌، مسائلی‌ که‌ تان‌، ریگل‌، ولفلین‌ و پانوفسکی‌ بدان‌ها پرداخته‌اند به‌ همان‌ اندازه‌ برای‌ تاریخ‌ هنر بنیادین‌ محسوب‌ می‌شوند که‌ کار وبر، مارکس‌، دورکهایم‌ و زیمل‌ برای‌ جامعه‌شناسی‌. برخی‌ از مسائل‌ عبارت‌اند از: سرشت‌ و مبنای‌ زیبایی‌شناسانه‌ و تأویل‌ تاریخی‌ هنر، رابطه‌ی‌ میان‌ اثر هنری‌ و مخاطب‌، مبنای‌ سازماندهی‌ شکل‌ هنری‌ و اصول‌ تحول‌ این‌ الگوهای‌ سازمان‌دهی‌ و رابطه‌ی‌ میان‌ هنر، فرهنگ‌ و جامعه‌. همه‌ی‌ این‌ مسائل‌ اندیشگی‌ به‌ همه‌ی‌ تاریخ‌دانان‌ هنر، صرف‌نظر از منطقه‌ و دوره‌ی‌ تخصصی‌ مورد مطالعه‌ی‌ آنان‌، مربوط‌اند. ایجاد دانش‌ حقیقتاً بین‌رشته‌ای‌ جامعه‌شناسی‌ هنر قطعاً مستلزم‌ بازگشت‌ به‌ کارهای‌ این‌ نظریه‌پردازان‌ تاریخ‌ هنر و ادغام‌ نگرش‌ها و بینش‌های‌ آنان‌ در طرح‌های‌ پژوهشی‌ جامعه‌شناسی‌ خواهد بود. تنها بر این‌ پایه‌ است‌ که‌ می‌توان‌ همچون‌ جامعه‌شناسی‌ عمومی‌ در جامعه‌شناسی‌ هنر نیز برای‌ رشد تراکمی‌ و تعمیم‌گرای‌ اندیشگی‌ یک‌ مبنای‌ فکری‌ بنا کرد.

0

مفهوم فرهنگ مشترک: از دورکیم تا پارسونز

نوشته آلن سوینج وود

ترجمه محمد رضایى

روند عمده در جامعه‏شناسى فرهنگى وبر و زیمل به تلاش آنها براى تئوریزه کردن تحولات قلمرو ویژه‏اى از فرهنگ ذاتى مدرنیته برمى‏گردد.در مورد وبر، فرهنگ با تغییر اجتماعى پیوند مى‏خورد و ارزشهایى را پدید مى‏آورد که به مجرد درونى‏شدن توسط عاملها (agents) به انگیزه‏هاى لازم براى شیوه‏هاى خاصى از کنش اجتماعى منتهى مى‏شود.به نظر وبر فرهنگ با تولید و ارتباط معانى پیوند داشته و فرآیندى زنده و فعال است.همانطور که کلیفورد گیرتز (Clifford Geertz) اشاره کرده، وبر انسان را «حیوانى معلق در تارهایى از معانى در نظر مى‏گیرد که خود به دورش تنیده‏» ; با فرهنگى شامل آن تارهایى که در آن تحلیل «علمى تجربى در جستجوى قانونى نیست‏بلکه، علمى تفسیرى براى یافتن معناست‏».(Geertz, 1973, p:5) اما آنچه که باید به صورتبندى گیرتز افزود این است که، جامعه‏شناسى فرهنگى وبر از علم نشانه‏شناسى که تنگ‏نظرانه بر مسائل محدودى متمرکز شده فراتر مى‏رود و بر دگرگونیهاى وسیع تاریخى، به ویژه بر آسیبهاى مدرنیته مبتنى است.

به خلاف هرمنوتیک تاریخى وبر، جامعه‏شناسى دورکیم که ریشه در سنت پوزیتیویستى کنت و تن (Taine) دارد، تاکید چندانى بر عناصر ارتباطى در تحلیل فرهنگى ندارد; به ویژه به تاکید وبر بر مساله معنا اعتنا نمى‏کند و فرهنگ را امر واقع اجتماعى خارجى در نظر مى‏گیرد.اما اهمیت دورکیم براى جامعه‏شناسى فرهنگ به تلاش او براى فراتر رفتن از پوزیتیویسم جامعه‏شناختى (که به طور کلى دیدگاه نظرى او در کارهاى اولیه‏اش، به ویژه در تقسیم کار در جامعه و خودکشى بود) و گسترش مى‏نامد (Alexander, 1990) تا فرهنگ را نه صرفا به مثابه ساختارى بیرونى بلکه به عنوان فرآیند نسبتا مستقل عقاید و کردارهاى انسانى تئوریزه کند. به این ترتیب دورکیم در صور ابتدایى حیات دینى (1915) به مطالعه نقش نمودگارهاى جمعى (collectiverep resentation) در زندگى اجتماعى پرداخت و به دنبال پیوند اشکال مناسکى (ritual) و نمادین با مسائل انسجام اجتماعى و همبستگى اجتماعى بود.

0

هانا آرنت با نگارش آثار مختلفی در زمینه مسائل سیاسی همچون خشونت، انقلاب، ریشه های توتالیتاریسم و... در زمره مهمترین متفکران سیاسی قرن بیستم قلمداد می گردد. 

آرنت از انقلابها به عنوان “یگانه وقایع سیاسی که مارا مستقیماوبه شکلی ناگزیر با مسئله شروع وآغاز مواجه می کنند” دفاع می نماید. جنبه پرشکوه انقلاب در نظرآرنت کوشش آن برای ساختن آغازی تازه وآزاد در اجتماع انسانی است. از نظراو انقلاب در بهترین حالتش جنگیدن علیه ظلم یارهایی ازاستثمارنیست بلکه انقلابها در صورتی مشروعند که به آرمان آزادی انسانی دسترسی پیدا کنند. اوهمچنین انقلاب را چیزی بالاتر از یک شورش موفقیت آمیز می‌داند ومعتقدست در هرکودتا یا جنگ داخلی نباید به دنبال انقلاب بود، قدر مشترک همه این پدیدارها با انقلاب این است که جملگی با خشونت به وجود می آیند و همین سبب شده آنها را با انقلاب یکسان بدانند ولی خشونت هم مانند دگرگونی به تنهایی برای توصیف انقلاب کافی نیست. هنگامی می‌توان از انقلاب سخن گفت که دگرگونی به معنای آغازی تازه وخشونت به منظور تشکیل حکومت به شکلی نو وایجاد سازمان سیاسی جدیدی برای جامعه به کار رود که در آن رهایی از ستمگری به قصد استقرار آزادی صورت پذیرد. وقتی انقلابها غرق در اندیشه رهایی از ظلم یا عامل ظلم می‌شوند هدف خود را که آغازی تازه است زیر پا می‌گذارند زیرا از این جهت انقلاب از داشتن تصوری برای آینده تهی می ماند. ‌

آرنت سپس به تبار شناسی واژه ولفظ انقلاب می‌پردازد و یکی از راههای تعیین زمان تولد این‌گونه پدیدارهای کلی تاریخی را این می‌داند که ببینیم در چه هنگام لفظی که به این پدیدار دلالت می‌کند برای نخستین بار ظاهر شده است. در سده هفدهم این واژه برای نخستین باربه صورت یکی از اصطلاحات سیاسی به کار رفت که به طور ضمنی به بازگشت به نظمی که از پیش تعیین شده است اشاره می‌کرد. هنگامی که در جریان انقلاب فرانسه و آمریکا بازیگران متوجه شدند که بازگشت ناممکن است و باید به کاری نو دست زد کلمه انقلاب معنایی جدید کسب کرد. ‌

آرنت به وجود تفاوت هایی بین جنگ و انقلاب اشاره می کند ومعتقد است که جنگ یکی از کهن‌ترین پدیدارهادر تاریخ مدون بشر است در حالی‌که انقلاب در معنای درست، تا پیش از عصر جدید وجود نداشت ویکی از تازه ترین داده های عمده سیاسی محسوب می‌شود وبر خلاف انقلاب هدف جنگ به ندرت با مفهوم آزادی پیوند داشته است. اما وی این دو پدیده را بدون عامل سوم یعنی خشونت قابل تصور نمی‌داند و همین خصیصه خشونت را برای متمایز ساختن جنگ و انقلاب از سایر پدیده های سیاسی کافی می‌داند وی به جنبه دیگر در انقلابهای جدید اشاره می‌کند وآن تاثیر انکار ناپذیر مسئله اجتماعی در همه انقلابها است که از دیدگاه اوبراین اساس می‌توان برای انقلاب سابقه ای در دوران پیش از عصر کنونی پیدا کرد. ‌

آرنت از انقلاب فرانسه به عنوان نمونه کلاسیک انقلابی بالقوه یاد می‌کند که با غرق شدن در جنگ علیه فقر و بدبختی از آغازی تازه محروم ماند زیرا زمانی که توجه به جای ایجاد فضایی تازه برای آزادی معطوف رها کردن عده زیادی از رنج وبدبختی شود فرصت برای تدارک نهادها و کانال ‌های تازه ی مبادله عقاید ازبین می‌رود. زیرا همبستگی براساس بدبختی ها هرگز نمی تواند پایه ای محکم وقابل اتکا برای عمل سیاسی باشد. ‌

آرنت گمان می‌کرد انقلاب آمریکا در مقایسه با انقلاب فرانسه موفق تر عمل کرده است. اوموفقیت انقلاب آمریکا را نتیجه وفور نعمت در دنیای جدید می‌دانست که باعث شده بود آمریکا ییها از فقر و بدبختی که درانقلاب فرانسه چشمگیر بود رهایی پیدا کنند. آنها انقلاب را برای تحقق هیچ هدف از پش تعیین شده ای نظیر جامعه عادل یا برابر نمی خواستند بلکه انقلاب را برای ایجاد انجمن عمومی باز و بی انتها طلب می‌کردند و از این رو به حس خوشبختی دست یافتند. آرنت معتقد بود این فضاهای عمومی باعث می‌شود که مردم به شکل گسترده در آن راه داشته  و از میان آنان نخبگانی انتخاب شوند که ازنظر سیاسی بهترین افراد هستند. وی به حق رای عمومی اعتقاد نداشت ومعتقد بود بر این اساس کسانی نخبگان را به مناصب سیاسی رسانده اند که نه عقاید ناشی از علم دارند ونه علاقه ای جدی واصیل به سیاست. ‌

نویسنده: فاطمه - شهابی

منبع: روزنامه - رسالت - تاریخ شمسی نشر 18/01/1388

0

اهمیت مباحث معرفت شناسی (اپیستمولوژیک) بر کسی پوشیده نیست. در فلسفه جدید، معرفت شناسی به حدی مهم است که به جرأت می توان گفت: فلسفه غرب بیشتر شأن معرفت شناسانه دارد تا هستی شناسانه (آنتولوژیک). اعتقاد بر این است که کانت نخستین فیلسوف غربی بوده که در معرفت شناسی، بیش از دیگر فلاسفه دوره جدید بحث نموده است، به گونه ای که موضوع فلسفه را از وجود شناسی به معرفت شناسی تبدیل کرده است. بنابراین، از زمان او تاکنون فلسفه غرب شأن معرفت شناسی گرفته است. در این مقاله، به بخشی از دستگاه عظیم و عریض کانت و بخش هایی که هگل از آنها متأثر گردیده، پرداخته شده است.

چنانچه اشاره شد، سرفصل مباحث معرفتی در فلسفه غرب را باید از کانت شروع کرد، زیرا فلاسفه عصر جدید نفیا و یا اثباتا از کانت و معرفت شناسی او متأثر شده اند و چنان که هگل گفته است: می توان پس از کانت، علیه یا له او بود، ولی بدون او نمی توان تفکر فلسفی داشت. آنچه در معرفت شناسی کانت اهمیت بسیاری دارد دو عنصر «زمان» و «مکان» است، عناصری که بدون آنها نظام معرفتی کانت به منزله مواد اولیه و خامی است که از قالب تهی می باشد. این بخش از دستگاه معرفتی او علاوه بر این که برای کانت فی نفسه مهم است. از سوی دیگر، ضامن صحت و سلامت بخش های دیگر فلسفه اوست و در واقع، کلیدی ترین عنصر در قسمت «حسیات استعلایی» فلسفه کانت، زمان و مکان است و بدون توجه به آن دو، نوبت به بخش های دیگر معرفتی کانت نمی رسد و کارکرد بخش های دیگر منوط به وجود دو عنصر زمان و مکان است، زیرا در دستگاه معرفتی کانت، شناخت از همکاری حسیات استعلایی با تحلیل استعلایی، یعنی از همکاری عناصر زمان و مکان و مقولات فاهمه،. که شاکله سازی در میان آن دو اتفاق می افتد، برای انسان حاصل می شود. بنابراین، ضروری است درباره زمان و مکان در معرفت شناسی کانت بحث شود.

0

موضوع کتاب صور بنیادی حیات دینی

موضوع کتاب صور بنیادی حیات دینی دورکیم ساختن نظریه ای عمومی در مورد دین است براساس تحلیل ساده ترین و بدوی ترین نهادهای دینی و به اعتقاد دورکیم اولین دین همان دین توتمیسم قبایل استرالیایی است. نظریات دورکیم در کتاب صور بنیادی حیات دینی به 2 دسته تقسیم می شود:

(1) از آن جا که دین آفرینش جمعی است خلاف نظریه است که یک جامعه شناس بتواند به تنهایی مذهبی ایجاد کند.

(2) می خواهد اثبات کند که موضوع دین چیزی جز تجسم دیگری از جامعه نبوده است.

دورکیم با این برداشت رایج که دین اساساً یک پدیده ساختگی و موهوم است معاوضه می کند و می پرسد اگر دین یک خطا توهم محض است پس چرا همه مدت دوام آور است؟

0

انواع بازی

اینکه کودک چگونه بازی می کند و چه نوع بازی می کند تا حد زیادی بستگی به سن او و حد تکامل او دارد.بازیها با توجه به محتوای آنها و تمایلات و گرایشهای کودک که نشأت گرفته از اوضاع و احوال درونی اوست و بر اساس نگرش و دیدگاهی که نظریه پردازان روان شناسی نسبت به کودک دارند به انواع مختلفی تقسیم می شوند.در بین بازیها، بازیهای تقلیدی، نمایشی، نمادی، و تخیلی به دلیل اهمیتی که در شناخت و بررسی وضعیت روحی، روانی و درمانی کودک دارند، و از آنجا که کودکان هم تمایل بیشتری به این بازیها دارند و وجوه اشتراک این بازیها که تشخیص آنها را قدری مشکل می سازند لذا اولویت را به بررسی و بیان این بازیها داده ایم.

بازیهای تقلیدی

غریزه تقلید یکی از غرایز نیرومند و ریشه دار در انسان است. به برکت وجود همین غریزه است که کودک بسیاری از رسوم زندگی، آداب معاشرت، غذا خوردن، لباس پوشیدن، طرز تکلم، ادای کلمات و جمله ها را از پدر و مادر و سایر معاشران فرا می گیرد و به کار می بندد. انسان در تمام طول عمر کم و بیش از دیگران تقلید می کند اما در سنین بین یک سالگی تا پنج سالگی بیشتر از این قوه استفاده می کند.(1) کودکان ابتدا تقلید را از پدر و مادر خود شروع می کنند، به این ترتیب که اکثر فعالیتهای والدین خود را در خانه تقلید می کنند. پسران کارها و مشاغلی را تقلید می کنند که بیشتر مربوط به مردان است و دختران علاقه مندند که فعالیتهای مربوط به مادران را تکرار کنند. مثلاً پسرها دوست دارند که نقش بنا، دست فروش، مغازه دار، راننده، پزشک، خلبان، پلیس و... را بازی کنند در حالی که دخترها ذوق فراوان دارند که در نقش مادر و پرستار کارهایی از قبیل تمیز کردن خانه، آشپزی، شستشو و اطو زدن لباسها و غیره را به صورت بازی انجام دهند.(2) بازیهای تقلیدی نقش مهمی در رشد کودکان دارند. کودکان به فرصتهایی نیاز دارند تا خود را مثل زرگترهایی که می شناسند بیارایند و همچون آنها عمل کنند. از جمله وسایلی که امکان چنین بازیهایی را فراهم می کند چیزهایی نظیر لوازم خانه داری، عروسکها، پارچه های مخصوص خیاطی، ظرفها، قطعات گوناگون و مکعبها، انواع ماشینها، هواپیما، قایق، تانک، تفنگ، میز و صندلی کوچک که به کودک کمک می کنند با فرو رفتن در نقش بزرگسالان دنیای واقعی پیرامون خود را تجربه کند و برای زندگی در آن آماده شود. این گونه بازیها از سه سالگی به بعد مورد توجه کودکان هستند و کودک بسیاری از مسایل عاطفی و اجتماعی را به وسیله آنها می آموزد.(3)

0

آمار توصیفی (descriptive )

به مجموعه روشهایی که برای سازمان دادن , خلاصه کردن و توصیف مشاهده ها مورد استفاده قرار می گیرند آمار توصیفی می گویند روشهای امار توصیفی همیشه برای تعیین و بیان ویژگیها یا اطلاعاتی که بوسیله پژوهشگران جمع اوری شده اند بکار برده می شوند.شاخص هایی که غالبأ در امار توصیفی بکار برده می شوند عبارتند از نمره ای که بیشتراز بقیه نمره ها تکرار شده (نما),نمره ای که توزیع را به دو قسمت مساوی تقسیم می کند(میانه),معدل نمره ها ,پراکندگی نمره ها و همبستگی 

آمار استنباطی (inferential )

به مجموعه روشهایی گفته می شود که با استفاده از داده های حاصل از نمونه ,ویژگی ها و خصوصیات گروه بزرگ یا جامعه را استنباط می کنیم غالبأ هدف اصلی پژوهشگر کسب اطلاع درباره گروههای کوچک نیست بلکه او علاقه مند است که از طریق یافته های (گروه کوچک) اطلاعات لازم درباره جامعه ای که این گروه کوچک را از ان انتخاب کرده است کسب کند هدف پژوهشگر تعمیم اصول و یافته هاست

همبستگی (correlation )

همبستگی به رابطه بین دو یا چند متغیر که قابل تبدیل به کمیت باشد گفته می شود.وقتی دو متغیر به نحوی تغییر کند که تغییرات یکی با تغییرات دیگری ارتباط داشته باشد ایندو متغیر را همبسته گویند.همبستگی در توصیف و پیش بینی روابط بین دو یا چند متغیر به ما کمک می کند.هدف همبستگی اندازه گیری و بررسی نوع رابطه و میزان شباهت و تناسب میان صفات مختلف اشیاء و پدیده هایی است که مورد تحقیق واقع می شوند.

ضریب همبستگی (correlation coefficient)

ضریب همبستگی: شاخص آماری که میزان و حدود رابطه بین متغیرها را نشان می دهد.رابطه علی و معلولی را نمی توان از همبستگی استنباط کرد.

حالات همبستگی:

١- همبستگی مستقیم و مثبت: اگر تغییرات اندازه های دو متغیر هم جهت باشند یعنی با افزایش یک متغیر ,متغیر دیگری افزایش  یابد یا با کاهش یک متغیر متغیر دیگری کاهش یابد همبستگی را مستقیم یا مثبت می گویند.

مثال: همبستگی بین بهره هوشی و پیشرفت تحصیلی

٢- همبستگی منفی یا معکوس: اگر تغییرات اندازه های دو متغیر هم جهت نباشد یعنی با افزایش یک متغیر ,متغیر دیگری کاهش یابد یا برعکس همبستگی را معکوس و منفی می گویند

مثال: همبستگی بین سن و قدرت حافظه

٣- همبستگی کامل: اگر بین اندازه های دو متغیر مورد مطالعه همبستگی و رابطه طوری باشد که هر تغییری در متغیر اول باعث تغییر متناسب در متغیر دوم شود (مستقیم یا معکوس) همبستگی کامل است یا وقتی بین دو متغیر رابطه خطی وجود داشته باشد همبستگی کامل می گویند

4- نبود همبستگی یا همبستگی صفر:اگر بین دو دسته متغیر هیچ نوع رابطه ای وجود نداشته باشد همبستگی بین آنها صفر است

مثال: همبستگی بین شماره کفش و گرمی هوا

0

نظریه رشد شناختی ویگوتسکی یا نظریه اجتماعی - فرهنگی رشدSOCIOCULTURAL THEORY OFDEVELOPMENT

اهمیت فرهنگ و زمینه اجتماعی – تاریخی در تحول شناختی

به باور ویگوتسکی، کنش متقابل میان یادگیرنده و محیط اجتماعی اش تعیین کننده اصلی رشد شناختی اوست.                                                                 

((خاستگاه روان آدمی اجتماع است و فرایندی که به آن شکل می دهد ارتباط است.))

ویگوتسکی معتقد است  رشد شناختی کودک عموما به مردمی که در دنیای او زندگی می کنند وابسته است و دانش، نگرش و ارزشهای فرد در تعامل با دیگران تحول می یابد.

1 – کارکردهای نخستین ذهنیPRIMARY MENTAL FUNCTIONS

کارکردهای ذهنی

2 – کارکردهای عالی ذهنیHIGHER MENTAL FUNCTIONS

کارکرد یا function  به فرایندهای ذهنی مانند توجه، ادراک، حافظه و تفکر اشاره دارد. این کارکردهای ذهنی در سالهای اغاز عمر بطور طبیعی وجود دارند و در انسان و حیوان یافت می شوند ویژگی مهم انها غیرارادی بودن و نا آگاه بودن است.

مثال:  حافظه در شکل اولیه اش عبارت است از شکل گیری خود بخودی یک تداعی بین دو رویداد که با هم رخ می دهند. گربه صدای بازکردن در قوطی غذا را با غذا تداعی می کند.

یا توجه در شکل نخستین خود، یک حرکت خود بخودی و غیرارادی است. مثلا هم انسان و هم حیوان پس از شنیدن یک صدای شدید، بدون اراده بسوی آن توجه می کنند.

کارکردهای عالی ذهنی: مثل استدلال منطقی، توجه انتخابی و زبان و..... ویژه انسانند و بر اساس کارکردهای نخستین تحول می یابند.

0

توصیف گلمن از هوش هیجانی، که در طول سال‌ها تحول یافته است، چهار زمینه را در برمی‌گیرد: خودآگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی، مدیریت رابطه.

دو مهارت اول روی خود فرد تمرکز دارند.

1- خودآگاهی: توانایی در شناسایی دقیق هیجانهای خود و آگاهی از آنها به هنگام تولید. خودآگاهی، کنترل تمایلات خود در نحوه واکنش به اوضاع و افراد مختلف را نیز شامل می‌شود.

2- خود مدیریتی: توانایی در به کار گیری «آگاهی از هیجان‌ها» به منظور انعطاف پذیر ماندن و رفتارها را مثبت هدایت کردن. یعنی اینکه فرد بتواند واکنش‌های هیجانی خود را در مقابل همه مردم و شرایط مختلف کنترل کند.

دو مهارت دیگر بیشتر روی تماس با دیگران تمرکز دارند.

3- آگاهی اجتماعی: توانایی در تشخیص دقیق هیجانهای دیگران و درک اینکه دقیقأ چه اتفاقی در حال روی دادن است. این موضوع اغلب به این معناست که طرز تفکر و احساسات دیگران را درک می‌کنید، حتی زمانی که خودتان همان احساسات یا تفکرات را ندارید.

4- مدیریت رابطه: توانایی در به کارگیری «آگاهی از هیجانهای دیگران» به منظور موفقیت در کنترل و مدیریت تعاملها. همچنین، این توانایی، ارتباط واضح با شرایط و کنترل موثر تعارضهای دشوار را شامل می‌شود (برادبری و گریوز، 2004).