امروز سه شنبه 01 آبان 1403
0

هر واژه برای این‌که فعل باشد، حتما باید 4 ویژگی داشته باشد:

     

                                            

1- انجام کار یا کمک برای نسبت دادن حالتی.

فعل، واژه‌ای است که یا انجام کاری را نشان می‌دهد، یا کمک می‌کند حالتی را به نهاد نسبت بدهیم.

به خانه می‌روم.

«می‌روم»، فعل این جمله است و نشانگر کار «رفتن» است.

خانه سرد است.

فعل «است» کمک کرده حالت «سرد» بودن را به «خانه» نسبت دهیم.

مردان به کشاورزی می‌پرداختند.

«می‌پرداختند»، فعل این جمله است و نشانگر کار «پرداختن» است.

پرویز بعد از شنیدن حرف‌های سبحان ‌از او دور شد.

فعل «شد» کمک کرده حالت «دور» شدن را به «پرویز» نسبت دهیم.

صدای باد و رودخانه درهم می‌آمیخت.

«می‌آمیخت»، فعل این جمله است و نشانگر کار «آمیختن» است.

برای محمدتقی این حجره از تمام دنیا بزرگ‌تر بود.

فعل «بود» کمک کرده حالت «بزرگ‌تر» بودن را به «حجره» نسبت دهیم.

                

2- زمان: فعل در یکی از سه زمان «گذشته»، «حال» و «آینده» اتفاق می‌افتد.

به زمان «گذشته»، «ماضی» هم گفته می‌شود.

به زمان «حال»، «مضارع» هم گفته می‌شود.

به زمان «گذشته»، «مستقبل» هم گفته می‌شود.

دانش‌آموزان دوستش داشتند. (زمان فعل «داشتند»، گذشته است.)

دانش‌آموزان دوستش دارند. (زمان فعل «دارند»، حال است.)

دانش‌آموزان دوستش خواهند داشت. (زمان فعل «خواهند داشت»، آینده است.)

مادربزرگ به بچه‌ها قصه می‌گفت. (زمان فعل «می‌گفت» ، گذشته است.)

مادربزرگ به بچه‌ها قصه می‌گوید. (زمان فعل «می‌گوید»، حال است.)

مادربزرگ به بچه‌ها قصه خواهد‌گفت. (زمان فعل «خواهد گفت»، آینده است.)

قبلا این داستان را شنیده‌ایم . (زمان فعل «شنیده‌ایم» ، گذشته است.)

این داستان را با هم بشنویم. (زمان فعل «بشنویم»، حال است.  )

این داستان را خواهیم‌شنید. ( زمان فعل «خواهیم شنید»، آینده است)

او برای شنیدن صدای پرندگان، روی تخته‌سنگی دراز می‌کشید .

( زمان فعل «می‌کشید»، گذشته است.  )

او برای شنیدن صدای پرندگان، روی تخته‌سنگی دراز می‌کشد .

(زمان فعل «می‌کشد»، حال است.  )

او برای شنیدن صدای پرندگان، روی تخته‌سنگی دراز خواهدکشید .

(زمان فعل «خواهیم کشید»، آینده است.)

                   

3- شخص: فعل یا نشانگر گوینده یا گویندگان است؛ (اول شخص)  

               یا نمایانگر شنونده یا شنوندگان است؛ (دوم شخص)  

               یا نمایانگر غایب یا غایبان است. (سوم شخص)

به گوینده یا گویندگان، «اول شخص» گفت می‌شود.

به شنونده یا شنوندگان، «دوم شخص» گفته می‌شود.

به غایب یا غایبان، «سوم شخص» گفته می‌شود.

«من»، گوینده‌ام.

«ما»، گوینده‌ایم.

«تو» شنونده‌ای.

شما» شنونده‌اید.

«او» یا «وی» غایب است.

«آنها» یا «ایشان» غایب هستند.

به خانه می‌روم.

به خانه می‌رویم.

فعل این جمله‌ها (می‌روم و می‌رویم) توسط گوینده و گویندگان انجام شده است؛ پس اول شخص است.

به خانه می‌روی.

به خانه می‌روید.

فعل این جمله‌ها (می‌روی و می‌روید) توسط شنونده و شنوندگان انجام شده است؛ پس دوم شخص است.

به خانه می‌رود.

به خانه می‌روند.

فعل این جمله‌ها (می‌رود و می‌روند) توسط غایب و غایبان انجام شده است؛ پس سوم شخص است.

روی میوه‌ها را پوشاندم.

روی میوه‌ها را پوشاندیم.

فعل این جمله‌ها (پوشاندم و پوشاندیم) توسط گوینده و گویندگان انجام شده است؛ پس اول شخص است.

روی میوه‌ها را پوشاندی.

روی میوه‌ها را پوشاندید.

فعل این جمله‌ها (پوشاندی و پوشاندید) توسط شنونده و شنوندگان انجام شده است؛ پس دوم شخص است.

روی میوه‌ها را پوشاند.

روی میوه‌ها را پوشاندند.

فعل این جمله‌ها (پوشاند و پوشاندند) توسط غایب و غایبان انجام شده است؛ پس سوم شخص است.

                                       

4- ویژگی چهارم فعل، «شمار» است.

یک فعل یا توسط 1 فرد انجام می‌شود یا چند نفر.

اگر فعل نشانگر 1 نفر باشد، «مفرد» است و اگر نمایان‌گر چند نفر باشد، «جمع » است.

مردی در روستای کوچکی زندگی می‌کرد.

1 نفر زندگی می‌کرد؛ پس «زندگی می‌کرد»، مفرد است.

روزی مأموران، به خانه‌ی پسر آمدند.

چند نفر آمدند؛ پس «آمدند» جمع است.

او نصف ورقه را پر کرده بود.

1 نفر پر کرده بود؛ پس «پر کرده بود»، مفرد است.

آنها با شیرینی و آب‌میوه مجلس ترحیم «نمی‌توانم» را برگزار کردند.

چند نفر برگزار کردند؛ پس «برگزار کردند» جمع است.

تو دوست من هستی و اصلا برای من ناراحت نیستی ؟

1 نفر دوست من هست؛ پس «هستی» مفرد است.

1 نفر ناراحت نیست؛ پس «نیستی» مفرد است.

متأسفانه هر جا که می‌رفتیم، نام او را می‌شنیدیم .

چند نفر می‌رفتیم؛ پس «می‌رفتیم» جمع است.

چند نفر می‌شنیدیم؛ پس «می‌شنیدیم» جمع است.

                                                                  

0

فارسی هفتم: دانش‌های زبانی؛ شناسه گفتیم که وقتی ساختمان یک فعل را جداگانه و جزء به جزء می‌نویسیم، فعل به دو یا سه جزء تقسیم می‌شود:

قسمتی از آن نشانه‌ی زمان است.

قسمتی که در صرف فعل بدون تغییر، تکرار می‌شود بن نام دارد. بن، جزئی از فعل است که ویژگی اول فعل را در بر دارد. (انجام کار یا روی دادن یک حالت)

غیر از «بن»، جزء دیگری هم در فعل وجود دارد که نشان دهنده‌ی ویژگی سوم فعل، یعنی شخص انجام دهنده ی کار است؛ این جزء از فعل، «شناسه» نام دارد.

در زبان فارسی 6 شناسه داریم که در فعل به کمک آنها می توانیم بفهمیم  که شخص انجام دهنده‌ی کار یا دارنده‌ی حالت کدام شخص است؛ همچنین مفرد یا جمع است.  

َم

ی

َد

یم

ید

َند

1-   گوینده یا گویندگان:  

شناسه‌ی اول شخص مفرد، «َم» است.

شناسه‌ی اول شخص جمع، «یم» است.

2- شنونده یا شنوندگان

شناسه‌ی دوم شخص مفرد، «ی» است.

شناسه‌ی دوم شخص جمع، «ید» است.

3-  غایب یا افراد غایب

شناسه‌ی سوم شخص مفرد، «َد» است.

شناسه‌ی سوم شخص جمع، «َند» است.

به مثال ها و توضیحات آن توجه کنید.

اول شخص (گوینده یا گویندگان):

من در جلسه ی امتحان حاضر بودم.

در این فعل، شناسه َم است.

با توجه به شناسه‌ی «َم» در فعل «بودم»، شما متوجه می شوید که حاضر بودن به کسی نسبت داده شده که   

«من» یعنی «گوینده» است، یعنی اول شخص  

و یک نفر هم هست؛  یعنی مفرد است.

ما در جلسه ی امتحان حاضر بودیم.

در این فعل، شناسه یم است.

با توجه به شناسه‌ی «یم» در فعل «بودیم»، شما متوجه می شوید که حاضر بودن به کسی نسبت داده شده است که  

«ما» یعنی «گوینده» که اول شخص هستیم،

و چند نفر هم هستیم؛  یعنی جمع  است.

               

حالا به جمله‌های زیر با حذف نهاد توجه کنید:

در جلسه ی امتحان حاضر بودم.

در این فعل، شناسه َم است.

با توجه به شناسه‌ی «َم» در فعل «بودم»، شما متوجه می شوید که حاضر بودن به کسی نسبت داده شده که   

«من»  که هم گوینده است، یعنی اول شخص

 و هم یک نفر است؛ یعنی مفرد  است.

چون فعل، با داشتن شناسه، این قابلیت و توانایی را دارد که با بودن یا حذف نهاد در جمله، شخص انجام دهنده ی فعل یا دارنده ی حالت را نشان دهد.

در جلسه ی امتحان حاضر بودیم.

در این فعل، شناسه یم است.

در این جمله ها، با اینکه نهاد «ما» حذف شده است، با شنیدن فعل «بودیم» متوجه می شوید «حاضر بودن » به کسی که نسبت داده شده است که،

«ما»  یعنی گوینده و اول شخص

 و هم چند نفر است؛ یعنی جمع  است.

چون فعل، با داشتن شناسه، این قابلیت و توانایی را دارد که با بودن یا حذف نهاد در جمله، شخص انجام دهنده ی فعل یا دارنده ی حالت را نشان دهد.

                

من برای گرفتن کتاب مناجات نامه خواجه عبدالله، به کتابخانه رفتم .

در این فعل، شناسه َم است.

با وجود فعل «رفتم» در جمله متوجه می شوید کسی که کار «رفتن» را انجام داده است

«من»  که هم گوینده است، یعنی اول شخص

 و هم یک نفر است؛ یعنی مفرد  است.

ما برای گرفتن کتاب مناجات نامه خواجه عبدالله، به کتابخانه رفتیم.

در این فعل، شناسه یم است.

با وجود فعل «رفتیم» در جمله متوجه می شوید کسی که کار «رفتن» را انجام داده است،

«ما»  که هم گوینده است، یعنی اول شخص

 و هم چند نفر است؛ یعنی جمع  است.

           

با حذف گروه نهادی:

برای گرفتن کتاب مناجات نامه خواجه عبدالله، به کتابخانه رفتم.

در این فعل، شناسه َم است.

در این جمله هم، باز با وجود اینکه نهاد «من» حذف شده است، با شنیدن فعل

«رفتم»، متوجه می شوید که شخصی که کار «رفتن» را انجام داده،

«من»، یک نفر است؛ یعنی مفرد است

و گوینده، یعنی اول شخص است.

چون فعل، این قابلیت و توانایی را داردکه با بودن یا نبودن نهاد در جمله، شخص انجام دهنده‌ی فعل را نشان دهد.

برای گرفتن کتاب مناجات نامه خواجه عبدالله، به کتابخانه رفتیم.  

در این فعل، شناسه یم است.

در این جمله، باز با وجود اینکه نهاد «ما» حذف شده است، با شنیدن فعل

«رفتیم»، متوجه می شوید که شخص انجام دهنده‌ی کار «رفتن »،

«ما»، بیش از یک نفر است؛ یعنی جمع است،  

و گویندگان  یعنی اول شخص هستند؛

چون فعل، این قابلیت و توانایی را داردکه با بودن یا حذف نهاد در جمله، شخص انجام دهنده‌ی فعل را نشان دهد.

            

دوم شخص (شنونده و شنوندگان)

تو در جلسه ی امتحان حاضر بودی.

شما در جلسه ی امتحان حاضر بودید.

در این دو جمله، با توجه به «بودی» و «بودید» شما متوجه می شوید که حالت حاضر بودن به کسی نسبت داده شده است که

 «تو» یعنی  یک نفر که شنونده است؛ یعنی دوم شخص مفرد است.

و

«شما» یعنی  چند نفر که شنونده هستید؛ یعنی دوم شخصجمع هستید.

با حذف نهاد:

در جلسه ی امتحان حاضر بودی.

در جلسه ی امتحان حاضر بودید.

در این جمله ها، با اینکه نهاد «تو» و «شما» حذف شده است،

با توجه به «بودی» و «بودید» شما متوجه می شوید که حالت حاضر بودن به کسی نسبت داده شده است که

 «تو» یعنی  یک نفر که شنونده است؛ یعنی دوم شخص مفرد است.

و

«شما» یعنی  چند نفر که شنونده هستید؛ یعنی دوم شخصجمع هستید.

چون فعل، این قابلیت و توانایی را دارد که با بودن یا نبودن نهاد در جمله، شخص

انجام دهنده ی فعل یا دارنده ی حالت را نشان دهد.

تو برای گرفتن کتاب مناجات نامه خواجه عبدالله، به کتابخانه رفتی.

شما برای گرفتن کتاب مناجات نامه خواجه عبدالله، به کتابخانه رفتید.

با وجود فعل «رفتی» و «رفتید» در جمله متوجه می شوید که کار «رفتن» را کسی انجام داده است که

«تو» یعنی  یک نفر که شنونده است؛ یعنی دوم شخص مفرد است.

و

«شما» یعنی  چند نفر که شنونده هستید؛ یعنی دوم شخصجمع هستید.

با حذف گروه نهادی:

برای گرفتن کتاب مناجات نامه خواجه عبدالله، به کتابخانه رفتی.

برای گرفتن کتاب مناجات نامه خواجه عبدالله، به کتابخانه رفتید.   

در این جمله ها هم باز با وجود اینکه نهاد «تو» و «شما» حذف شده است، با شنیدن فعل «رفتی » و «رفتید »، متوجه می شوید که کار «رفتن » را کسی انجام داده است که

«تو» یعنی  یک نفر که شنونده است؛ یعنی دوم شخص مفرد است.

و

«شما» یعنی  چند نفر که شنونده هستید؛ یعنی دوم شخصجمع هستید.

چون فعل، این قابلیت و توانایی را دارد که با بودن یا حذف نهاد در جمله، شخص انجام دهنده ی فعل را نشان دهد.

                

سوم شخص (غایب و غایب ها):

او در جلسه ی امتحان حاضر بود. *****

آنها در جلسه ی امتحان حاضر بودند.

***** در بیشتر انواع زمان گذشته، در صیغه‌ی سوم شخص مفرد، شناسه‌ی «َد» در فعل حذف می‌شود.

با توجه به «بود» و «بودند» شما متوجه می شوید که حالت حاضر بودن به کسی نسبت داده شده است که

«او» یعنی  یک نفر که غایب است؛ یعنی سوم شخص مفرد است.

و

«آنها» یعنی  چند نفر که غایب هستند؛ یعنی سوم شخصجمع هستند.

با حذف گروه نهادی:

در جلسه ی امتحان حاضر بود. *****

در جلسه ی امتحان حاضر بودند.

***** در بیشتر انواع زمان گذشته، در صیغه‌ی سوم شخص مفرد، شناسه‌ی «َد» در فعل حذف می‌شود.

در این جمله ها، با اینکه نهاد « او» و «آنها» حذف شده است،

با توجه به «بود» و «بودن» شما متوجه می شوید که حالت حاضر بودن به کسی نسبت داده شده است که

«او» یعنی  یک نفر که غایب است؛ یعنی سوم شخص مفرد است.

و

«آنها» یعنی  چند نفر که غایب هستند؛ یعنی سوم شخصجمع هستند.

چون فعل، این قابلیت و توانایی را دارد که با بودن یا نبودن نهاد در جمله، شخص

انجام دهنده ی فعل یا دارنده ی حالت را نشان دهد.

او برای گرفتن کتاب مناجات نامه خواجه عبدالله، به کتابخانه رفت.

آنها برای گرفتن کتاب مناجات نامه خواجه عبدالله، به کتابخانه رفتند.

با وجود فعل «رفت» و «رفتند» در جمله متوجه می شوید که کار «رفتن» را کسی انجام داده است که  

«او» یعنی  یک نفر که غایب است؛ یعنی سوم شخص مفرد است.

و

«آنها» یعنی  چند نفر که غایب هستند؛ یعنی سوم شخصجمع هستند.

با حذف گروه نهادی:

برای گرفتن کتاب مناجات نامه خواجه عبدالله، به کتابخانه رفت.

برای گرفتن کتاب مناجات نامه خواجه عبدالله، به کتابخانه رفتند.   

در این جمله ها هم باز با وجود اینکه نهاد «او» و «آنها» حذف شده است،

با شنیدن فعل «رفت» و «رفتند»، متوجه می شوید که شخص یا اشخاصی که کار «رفتن » را انجام داده اند،

«او» یعنی  یک نفر که غایب است؛ یعنی سوم شخص مفرد است.

و

«آنها» یعنی  چند نفر که غایب هستند؛ یعنی سوم شخصجمع هستند.

چون فعل، این قابلیت و توانایی را دارد که با بودن یا نبودن نهاد در جمله، شخص

انجام دهنده ی فعل را نشان دهد.

               

حتی اگر فعل را خارج از جمله ببینید به راحتی می توانید «شخص» آن را حدس بزنید.

مثلا با شنیدن فعل «می خوانید» متوجه می شوید که «انجام دهنده »ی کار خواندن «شما» است که

شنونده هستید و بیش از یک نفر هستید  ؛ یعنی دوم شخصجمع

تمرین 1:

واژه های ردیف «الف» را به واژه ی مناسب از ردیف «ب» وصل کنید.

             (1)

من                          دیدید

تو                           دید

او                           دیدند

ما                           دیدی

شما                         دیدیم

آنها                         دیدم

             (2)

من                        می پرسید

تو                         می پرسیدیم

او                        می پرسیدم

ما                        می پرسیدند

شما                      می پرسیدید

آنها                      می پرسیدی       

            (3)

من                          بشناسند 

تو                          بشناسیم

او                          بشناسد

ما                          بشناسی      

شما                        بشناسید 

آنها                       بشناسم 

            (4)

من                        می شناسم  

تو                         می شناسیم

او                          می شناسید

ما                        می شناسی

شما                      می شناسد        

ایشان                    می شناسند          

             

پاسخ  (1):

من دیدم – تو دیدی – او دید*****

ما دیدیم – شما دیدید – آنها دیدند

*****در بیشتر انواع زمان گذشته، در صیغه‌ی سوم شخص مفرد، شناسه‌ی «َد» در فعل حذف می‌شود.

پاسخ (2):

من می پرسیدم – تو می پرسیدی – او می پرسید*****

ما می پرسیدیم – شما می پرسیدید - آنها می پرسیدند

*****در بیشتر انواع زمان گذشته، در صیغه‌ی سوم شخص مفرد، شناسه‌ی «َد» در فعل حذف می‌شود.

پاسخ (3):

من بشناسم – تو بشناسی – او بشناسد

ما می شناسیم – شما می شناسید – آنها می شناسند

پاسخ (4):

من می شناسم – تو می شناسی – او می شناسد

ما می شناسیم – شما می شناسید – آنها می شناسند

                    

تمرین 2:

واژه های ردیف «الف» را به واژه ی مناسب از ردیف «ب» وصل کنید.

                           (1)

اول شخص مفرد                       رسیدید         

دوم شخص مفرد                       رسیدیم

سوم شخص مفرد                      رسید       

اول شخص جمع                       رسیدند    

دوم شخص جمع                       رسیدم   

سوم شخص جمع                      رسیدی        

                         (2)

اول شخص مفرد                       خواهید شست    

دوم شخص مفرد                       خواهیم شست

سوم شخص مفرد                      خواهی شست       

اول شخص جمع                       خواهم شست     

دوم شخص جمع                       خواهند شست   

سوم شخص جمع                      خواهد شست      

پاسخ تمرین 2:

پاسخ (1):

اول شخص مفرد: رسیدم

دوم شخص مفرد: رسیدی

سوم شخص مفرد: رسید

اول شخص جمع: رسیدیم

دوم شخص جمع: رسیدید

سوم شخص جمع: رسیدند

پاسخ (2):

اول شخص مفرد: خواهم شست

دوم شخص مفرد: خواهی شست

سوم شخص مفرد: خواهد شست

اول شخص جمع: خواهیم شست

دوم شخص جمع: خواهید شست

سوم شخص جمع: خواهند شست

                               

تمرین 3:

در هر جمله، شخص و شمار فعل را بنویسید.

1 – در دوره دبیرستان، نمایش‌نامه «ابوذر» را همراه با دوستانش اجرا کرد.

2 – شاگردان می گویند: «ما به مشاعره علاقه‌مند هستیم.»

3 – تو می توانی برای درس خواندن به اتاق بروی.    

4 – سحر گفت: «مادرم لباس های شیک و زیبایی می دوزد.

پاسخ پرسش های تمرین 3:

1 – در دوره دبیرستان، نمایشنامه «ابوذر» را همراه با دوستانش اجرا کرد.

      او اجرا کرد: سوم شخص مفرد (او غایب است: سوم شخص – یک نفر است: مفرد)

2 – شاگردانش می گویند: «ما به مشاعره علاقه مند هستیم

      آنها می گویند: سوم شخص جمع

     (آنها غایب هستند: سوم شخص – بیش از یک نفر هستند: جمع)

     ما هستیم: اول شخص جمع (ما گوینده ایم: اول شخص – بیش از یک نفر هستیم: جمع)

3 – تو می توانی برای درس خواندن به اتاق بروی.  

      تو می توانی: دوم شخص مفرد (تو شنونده ای: دوم شخص – یک نفر هستی: مفرد)

      تو بروی: دوم شخص مفرد (تو شنونده ای: دوم شخص – یک نفر هستی: مفرد) 

4 – سحر گفت: «مادرم لباس های شیک و زیبایی می دوزد

      سحر (او) گفت: سوم شخص مفرد

      (او غایب است: سوم شخص – یک نفر است: مفرد)

     مادر (او) می دوزد: سوم شخص مفرد

     (او غایب است: سوم شخص – یک نفر است: مفرد)

                        

تمرین 4:

شخص و شمار فعل های زیر را مشخص کنید.

1 – می گشاید:

2 - خورده بودید:

3 – توانستی:

4 – می شنوم:

5 – بشویند:

6 – می آزماییم:

پاسخ تمرین 4:

1 – می گشاید: سوم شخص مفرد

2 - خورده بودید: دوم شخص جمع

3 – توانستی: دوم شخص مفرد

4 – می شنوم: اول شخص مفرد

5 – بشویند: سوم شخص جمع

6 – می آزماییم: اول شخص جمع             

0

دانش‌های زبانی؛ ساختمان فعل:

هرفعل معمولا از دو یا سه جزء ترکیب شده است.

نشانه‌ی زمان، بن، شناسه

1 - نشانه‌ی زمان: زمان‌های گذشته، حال و آینده، نشانه‌هایی دارند که نوع این زمان‌ها را نشان می‌دهند.

شما در پایه‌ی هفتم از زمان‌ها، تنها با سرشاخه‌های زمان فعل، یعنی «گذشته، حال و آینده» آشنا می‌شوید. هر یک از زمان‌های «گذشته و حال» انواع مختلفی دارند که سال‌های آینده به فراگیری آنها می‌پردازید.

از مصدر «نواختن» نشانه‌های زمانی را در زمان‌های مختلف  فعل، می‌بینیم. چون شما سال هفتمی هستید، نیاز به یادگیری اسم این زمان‌ها ندارید، اما برای تشخیص قسمت‌های مختلف فعل بهتر است آشنایی مختصری با این نشانه‌ها داشته باشید.

در انواع زمان‌های گذشته:

«می» نشانه‌ی ماضی استمراری است:

می‌نواختم - می‌نواختی - می‌نواخت –

می‌نواختیم - می‌نواختید - می‌نواختند –

وجود «ام ، ای ، است ، ایم ، اید ، اند » در فعل نشانگر ماضی نَقلی است.

نواخته‌ام - نواخته‌ای - نواخته‌است

نواخته‌ایم - نواخته‌اید - نواخته‌اند -

«بود » همراه با فعل دیگر، نشانه‌ی ماضی بعید است.

نواخته بودم - نواخته بودی - نواخته بود

نواخته بودیم - نواخته بودید - نواخته بودند

«داشت و می» در کنار هم در دو جزء یک فعل، نشانه‌ی ماضی مستمر هستند.

داشتم می‌نواختم - داشتی می‌نواختی - داشتمی‌نواخت –

داشتیم می‌نواختیم - داشتید می‌نواختید - داشتند می‌نواختند –

وجود «بود» و «ام، ای، است، ایم، اید، اند » در کنار هم در فعل نشانگر ماضی ابعد است.

نواخته بوده‌ام - نواخته بودهای - نواخته بوده‌است -

نواخته بودهایم - نواخته بودهاید - نواخته بوده‌اند -

     

در انواع زمان‌های حال:

«می» نشانه‌ی مضارع اخباری است.

می‌نوازم - می‌نوازی - می‌نوازد –

می‌نوازیم - می‌نوازید - می‌نوازند –

«ب » نشانه‌ی مضارع التزامی است.

بنوازم - بنوازی - بنوازد –

بنوازیم - بنوازید - بنوازند –

«دار و می» در کنار هم در دو جزء یک فعل، نشانه‌ی مضارع مستمر هستند.

دارم می‌نوازم - داری می‌نوازی - دارد می‌نوازد –

داریم می‌نوازیم - دارید می‌نوازید - دارند می‌نوازند –

      

در زمان آینده هم دو جزء داریم که «خواه» در جزء اول نشانه‌ی این زمان است.

خواهم نواخت - خواهی نواخت - خواهد نواخت -

خواهیم نواخت - خواهید نواخت - خواهند نواخت -

                

2 – بن : دارای این ویژگی‌ها است:

الف - وقتی یک فعل را صرف می‌کنیم، جزء ثابتی است که در همه‌ی ساخت‌ها تکرار می‌شود.

ب – دربردارنده‌ی ویژگی اول فعل (انجام کار یا پذیرفتن حالت) است.

ج – ویژگی دوم فعل، یعنی زمان فعل را دربردارد.

بن ماضی ، نشانگر زمان گذشته است.

بن مضارع ، نشانگر زمان حال است.

              

در زمان‌ها و ساخت‌های مختلف، بن ماضی و مضارع را مشخص می‌کنیم:

بن ماضی: در ساختمان فعل‌های زمان گذشته و آینده به کار می‌رود.

نواختم - ‌نواختی - ‌نواخت

می‌نواختم - می‌نواختی - می‌نواخت

نواخته‌ایم - نواخته‌اید - نواخته‌اند -

نواخته بودم - نواخته بودی - نواخته بود

داشتیم می‌نواختیم - داشتید می‌نواختید - داشتند می‌نواختند –

در ساختمان زمان «آینده» هم بن ماضی به کار می‌رود.

خواهیم نواخت - خواهید نواخت - خواهند نواخت -

          

بن مضارع: در ساختمان فعل‌های زمان حال به کار می‌رود.

می‌نوازم - می‌نوازی - می‌نوازد –

بنوازیم - بنوازید - بنوازند –

دارم می‌نوازم - داری می‌نوازی - دارد می‌نوازد –

        

3 – شناسه : دربردارنده‌ی ویژگی سوم فعل (شخص) و چهارم فعل (شمار) است.

6 شناسه داریم:

َم      ی      َد

یم     ید      َند

سه شناسه‌ی َم، ی، َد ، شناسه‌های مفرد هستند.

سه شناسه‌ی یم، ید، َند، شناسه‌های جمع هستند.

دو شناسه‌ی «َم، یم » شناسه‌های اول شخص هستند.

دو شناسه‌ی «ی، ید» شناسه‌های دوم شخص هستند.

دو شناسه‌ی «َد، َند» شناسه‌های سوم شخص هستند.

    

اگرچه زمان‌های مختلف فعل را در سال‌های آینده می‌خوانید، اما بهتر است بدانید، در بیشتر انواع ماضی، در ساخت سوم شخص مفرد شناسه  حذف شده است.

میرفت  - نشسته است  - ریخته بود  - خورده بوده است

همه‌ی این فعل‌ها، زمان گذشته و سوم شخص مفرد هستند و شناسه ‌«َد» در همه‌ی آنها حذف شده است.

      

در ساخت بعضی از این فعل‌ها، صفت مفعولی به کار رفته است.

صفت مفعولی از ترکیب: «بن ماضی + ه» به دست می‌آید.

نشسته = نشست + ه

ریخته = ریخت + ه

خورده = خورد + ه

بریده = برید + ه

نواخته = نواخت + ه

شنیده = شنید + ه

پرداخته = پرداخت + ه

       

علاوه بر آن در زمان ماضی ساده، نشانه‌ی زمان هم نداریم؛ در واقع بدون نشانه بودن، نشانه‌ی این زمان است؛ پس ساختمان ماضی ساده، در ساخت سوم شخص مفرد، تنها از بن تشکیل شده است.

خورد 

پوشید 

نشست 

کِشت 

نگاشت 

آموخت 

             

0

فارسی هفتم: دانش‌های زبانی؛ بن ماضی

تا کنون نکته‌های بسیاری درباره‌ی فعل آموخته‌ایم.

نکته‌ی دیگری که درباره‌ی فعل باید بیاموزیم، ساختمان فعل است.

هر فعل از چند قسمت ساخته شده است.

یکی از این قسمت‌ها که در تمام ساخت های ششگانه بدون تغییر، تکرار می‌شود، «بن» فعل است.

ساخت‌های ششگانه‌ی «بروم» را صرف می‌کنیم.

بروم 

بروی

برود

برویم

بروید

بروند

در این فعل‌ها، «ب» نشانه ی زمان فعل است.

«رو» جزء ثابت فعل و «بن» است.

«م»، «ی»، «د»، «یم»، «ید»، «ند» جزء متغیر فعل هستند که در هر فعل نسبت به فعل دیگر تغییر می‌کند. به این قسمت فعل، «شناسه» گفته می‌شود.

    زیباساز

فعل «می‌نوشم» را صرف می‌کنیم تا بن آن مشخص شود.

می‌نوشم

می‌نوشی

می‌نوشد

می‌نوشیم

می‌نوشید

می‌نوشند

در صرف این فعل، «می»، نشانه‌ی زمان است.

«نوش»، بن فعل است.

و «م»، «ی»، «د»، «یم»، «ید»، «ند»، که در هر صیغه، پس از بن آمده‌، شناسه هستند.

     زیباساز

حالا در فعل های زیر بن را مشخص کنید. (هر یک از فعل‌ها را صرف کنید تا جزء ثابت آن مشخص شود.

1 – کاشتیم

2 – رسیدیم

3 – می‌روند

4 – بگویی

5 – می‌کارید

6 – خواهیم‌دید

7 – برسم

8 – رفته‌باشد

9 – گفته‌بودند

پاسخ:

1 – کاشت

2 – رسید

3 – رو

4 – گو («ی» اول پس از «گو»، «ی» میانجی است.) 

5 – کار 

6 – دید

7 – رس

8 – رفت

9 – گفت

    زیباساز

انواع بن:

دو نوع بن داریم:

بن ماضی

بن مضارع: با این نوع بن، در پست دیگری آشنا می‌شوید.

بن ماضی: از بن ماضی در ساختمان زمان‌های گذشته، زمان آینده و بعضی از اسم‌ها و صفت‌ها به کار می‌رود.

برای درست کردن بن ماضی ، نیاز به مصدر داریم.

گفتیم که «مصدر » مانند فعل، انجام کار را نشان می دهند، بدون اینکه نشانگر زمان، شمار و شخص باشد.

همه‌ی مصدرها یا به «تَن » ختم می‌شوند، یا به «دَن ».

برای ساخت بن ماضی، «ن» مصدری را از پایان مصدر حذف می‌کنیم ؛ آن‌چه باقی می‌ماند، بن ماضی است.

به عنوان مثال، از مصدر پختن، «ن» مصدری را حذف می‌کنیم. «پخت»، باقی می‌ماند و «پخت »، «بن ماضی» است.

به همین ترتیب، از مصدر «دیدن»، بن ماضی به دست می‌آوریم.

«ن» مصدری را از پایان «دیدن» حذف می‌کنیم. «دید» باقی می‌ماند.

«دید»، بن ماضی است.

                         

شما هم از مصدرهای زیر بن ماضی بسازید.

شستن

نواختن

نشستن

نوشتن

رفتن

آموختن

دوختن

داشتن

کاستن

نگریستن

برانگیختن

برداشتن

شنیدن

بردن

آمدن

ایستادن

دویدن

خوردن

پریدن

بریدن

چیدن

دادن

افزودن

پاسخ:

پختن: مصدر            پخت: بن ماضی 

شستن: مصدر           شست: بن ماضی

نواختن: مصدر          نواخت: بن ماضی

نشستن: مصدر          نشست: بن ماضی

نوشتن: مصدر           نوشت: بن ماضی

رفتن: مصدر             رفت: بن ماضی

آموختن: مصدر          آموخت: بن ماضی

دوختن: مصدر           دوخت: بن ماضی

داشتن: مصدر            داشت: بن ماضی

کاستن: مصدر            کاست: بن ماضی

نگریستن: مصدر         نگریست: بن ماضی

برانگیختن: مصدر       برانگیخت: بن ماضی

برداشتن: مصدر         برداشت: بن ماضی

شنیدن: مصدر            شنید: بن ماضی

بردن: مصدر              برد: بن ماضی

آمدن: مصدر             آمد: بن ماضی

ایستادن: مصدر          ایستاد: بن ماضی

دویدن: مصدر            دوید: بن ماضی

خوردن: مصدر           خورد: بن ماضی

پریدن: مصدر            پرید: بن ماضی

بریدن: مصدر            برید: بن ماضی

چیدن: مصدر             چید: بن ماضی

دادن: مصدر              داد: بن ماضی

افزودن: مصدر         افزود: بن ماضی

زیباساز

گفتیم که بن ماضی، در ساخت بعضی صفت‌ها و اسم‌ها هم به کار می‌رود.

برای تشخیص بن در این واژه‌ها برعکس روال بالا عمل می‌کنیم.

برای این کار، ابتدا واژه را به اجزای سازنده‌ی آن تقسیم می‌کنیم.

سپس به هر جزء «َن» اضافه می‌کنیم؛ هر جزئی که با افزودن «َن» تبدیل به مصدر شد، بن ماضی است.

مثال:

می‌خواهیم ببینیم در ساختمان واژه‌های «وابستگی، نوشته، گفتار، پاکدل

 » بن ماضی وجود دارد یا نه.

واژه‌ی «وابستگی » از این اجزا تشکیل شده است:

وا + بست + ِگ + ی

«وا» وند است؛ علاوه بر آن

وا + ن = وان

«وان» ارتباط معنایی با وابستگی ندارد؛ مصدر هم نیست، پس این جزء، بن ماضی نیست؛ چون از مصدر گرفته نشده است.

بست + ن = بستن، مصدر است، پس این جزء، بن ماضی است؛ چون از مصدر «بستن» گرفته شده است.

هر یک از دو جزء «ِگ» و «ی» هم «وند» هستند و نمی‌توانند بن باشند.

در واژه‌ی «وابستگی »، یک بن ماضی به کار رفته است.

      زیباساز

واژه‌ی «نوشته » از این اجزا تشکیل شده است:

نوشت + ه

نوشت + ن = نوشتن،

نوشتن مصدر است، پس این جزء، بن ماضی است؛ چون از مصدر «نوشتن» گرفته شده است.

جزء «ه» وند است؛ پس نمی‌تواند بن باشد.

در واژه‌ی «نوشته »، یک بن ماضی به کار رفته است.

        زیباساز

واژه‌ی «گفتار » از این اجزا تشکیل شده است:

گفت + ار

گفت + ن = گفتن

گفتن، مصدر است، پس این جزء، بن ماضی است؛ چون از مصدر «گفتن» گرفته شده است.

جزء «ار» وند است؛ پس نمی‌تواند بن باشد.

در واژه‌ی «گفتار »، یک بن ماضی به کار رفته است.

         

واژه‌ی «پاکدل » از این اجزا تشکیل شده است:

پاکدل = پاک + دل

جزء پاک، صفت است؛ علاوه بر آن

پاک + ن = پاکن

که نه تبدیل به مصدر می‌شود و نه معنا دارد.

پس این جزء، بن ماضی نیست.

جزء دل، اسم است؛ علاوه بر آن

دل + ن = دلن

که نه تبدیل به مصدر می‌شود و نه معنا دارد.

پس این جزء، بن ماضی نیست.

در ساختمان «پاکدل » بن ماضی به کار نرفته است.

          

حالا شما بگویید که در کدام یک از واژه‌های زیر بن ماضی به کار رفته است؟

زیستگاه

درمانده

شناسنامه

دل‌آزرده

خشکسالی

پاسخ:

واژه‌ی «زیستگاه » از این اجزا تشکیل شده است:

زیست + گاه

زیست + ن = زیستن

زیستن، مصدر است، پس این جزء، بن ماضی است؛ چون از مصدر «زیستن» گرفته شده است.

جزء «گاه» وند است؛ پس نمی‌تواند بن باشد.

در واژه‌ی «زیستگاه »، یک بن ماضی به کار رفته است.

واژه‌ی «درمانده » از این اجزا تشکیل شده است:

در + ماند + ه

جزء «در» وند است؛ پس نمی‌تواند بن باشد.

ماند + ن = ماندن

ماندن، مصدر است، پس این جزء، بن ماضی است؛ چون از مصدر «ماندن» گرفته شده است.

جزء «ه» وند است؛ پس نمی‌تواند بن باشد.

در واژه‌ی «درمانده »، یک بن ماضی به کار رفته است.

واژه‌ی «شناسنامه » از این اجزا تشکیل شده است:

شناس + نام + ه

شناس + ن = شناسن

شناسن، مصدر نیست، علاوه بر آم «شناسن» معنا ندارد؛ پس این جزء، بن ماضی نیست.

نام + ن = نامن

نامن، مصدر نیست، علاوه بر آم «نامن» معنا ندارد؛ پس این جزء، بن ماضی نیست.

جزء «ه» وند است؛ پس نمی‌تواند بن باشد.

در واژه‌ی «شناسنامه »، بن ماضی به کار نرفته است.

           

دل‌آزرده

واژه‌ی «دل‌آزرده » از این اجزا تشکیل شده است:

دل + آزرد + ه

جزء دل، اسم است؛ علاوه بر آن

دل + ن = دلن

که نه تبدیل به مصدر می‌شود و نه معنا دارد.

پس این جزء، بن ماضی نیست.

آزرد + ن = آزردن

آزردن، مصدر است، پس «آزرد»، بن ماضی است؛ چون از مصدر «آزردن» گرفته شده است.

جزء «ه» وند است؛ پس نمی‌تواند بن باشد.

در واژه‌ی «دل‌آزرده »، یک بن ماضی به کار رفته است.

واژه‌ی «خشکسالی » از این اجزا تشکیل شده است:

خشک + سال + ی

خشک + ن = خشکن

خشکن، مصدر نیست، علاوه بر آم «خشکن» معنا ندارد؛ پس این جزء، بن ماضی نیست.

سال + ن = سالَن

سالَن، مصدر نیست، علاوه بر آم «سالَن» معنا ندارد؛ پس این جزء، بن ماضی نیست.

جزء «ی» وند است؛ پس نمی‌تواند بن باشد.

در واژه‌ی «خشکسالی »، بن ماضی به کار نرفته است.

                زیباساز

0

گفتیم بن قسمتی از فعل است که نشان‌دهنده‌ی انجام کار و زمان فعل است.

دو نوع بن داریم:

بن ماضی که در پست‌های گذشته به آن پرداختیم؛

و

بن مضارع:

بن مضارع در ساخت زمان حال ، بعضی اسم‌ها و صفت‌ها به کار می‌رود.

بن مضارع با حذف «ب» از اول فعل امری به دست می‌آید.

یعنی از فعل یا مصدر مورد نظر دستور می‌دهیم (در صیغه‌ی دوم شخص مفرد؛ یعنی به «تو»)

سپس «ب » امری را از ابتدای آن حذف می‌کنیم .

آنچه باقی می‌ماند، بن مضارع است.

           

مثلا از همین فعل «بماند» بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بمان

«ب» را حذف می‌کنیم: مان

«مان» بن مضارع است.

از مصدر «بردن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: ببر

«ب» را حذف می‌کنیم: بر

«بر» بن مضارع است.

از فعل «کاشتیم»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بکار

«ب» را حذف می‌کنیم: کار

«کار» بن مضارع است.

از فعل «می‌گذرد»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بگذر

«ب» را حذف می‌کنیم: گذر

«گذر» بن مضارع است.

از مصدر دلپذیر «خوردن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بخور

«ب» را حذف می‌کنیم: خور

«خور» بن مضارع است.

      

دانستیم که چطور بن مضارع درست کنیم؛ اما گفتیم که غیر از فعل‌های زمان حال، بن مضارع در ساختمان بعضی صفت‌ها و اسم‌ها هم به کار می‌رود.

چطور بن مضارع را در ساختمان این اسم‌ها و صفت‌ها تشخیص دهیم؟

برای تشخیص بن مضارع در ساختمان واژه‌ها، ابتدا باید واژه را به اجزای سازنده‌ی آن تقسیم کنیم، سپس به آغاز هر جزء، «ب » اضافه می‌کنیم . با افزودن «ب» اگر آن جزء، تبدیل به فعل امر شد، آن قسمت از واژه، بن مضارع است و در غیر این صورت، آن جزء، بن مضارع نیست.

می‌خواهیم بدانیم در واژه‌های «شتاب‌زده، رسانه، ساختمان، خوش‌نویسی، تعمیرگاه» بن مضارع وجود دارد یا نه؟

«شتاب‌زده » از این اجزا تشکیل شده است:

شتاب + زد + ه

به «شتاب»، «ب» اضافه می‌کنیم: بشتاب

بشتاب، فعل امری است، پس از بن مضارع گرفته شده است.

جزء «شتاب» بن مضارع است.

به «زد»، «ب» اضافه می‌کنیم: بزد

بزد، فعل امری نیست، پس از بن مضارع گرفته نشده است.

جزء «زد» بن مضارع نیست.

«رسانه » از این اجزا تشکیل شده است:

رس + انه

به «رس»، «بِ» اضافه می‌کنیم: بِرس

بِرس، فعل امری است، پس از بن مضارع گرفته شده است.

جزء «رس» بن مضارع است.

«انه»، وند است، پس نمی‌تواند بن مضارع باشد.

«ساختمان» از این اجزا تشکیل شده است:

ساخت + مان

به «ساخت»، «بِ» اضافه می‌کنیم: بِساخت

بِساخت، فعل امری نیست، پس از بن مضارع گرفته نشده است.

جزء «ساخت» بن مضارع نیست.

«مان»، وند است، پس نمی‌تواند بن مضارع باشد.

«خوش‌نویسی» از این اجزا تشکیل شده است:

خوش + نویس + ی 

به «خوش»، «بِ» اضافه می‌کنیم: بِخوش

بِخوش، فعل امری نیست، پس از بن مضارع گرفته نشده است.

جزء «خوش» بن مضارع نیست.

به «نویس»، «بِ» اضافه می‌کنیم: بِنویس

بِنویس، فعل امری است، پس از بن مضارع گرفته شده است.

جزء «نویس»، بن مضارع است.

«ی»، وند است، پس نمی‌تواند بن مضارع باشد.

«تعمیرگاه» از این اجزا تشکیل شده است:

تعمیر + گاه

به «تعمیر»، «بِ» اضافه می‌کنیم: بِتعمیر

بِتعمیر، فعل امری نیست، پس از بن مضارع گرفته نشده است.

جزء «تعمیر»، بن مضارع نیست.

«گاه»، وند است، پس نمی‌تواند بن مضارع باشد.

           

حالا شما از مصدرهای زیر، بن مضارع بسازید:

بریدن

پختن

پذیرفتن

پریدن

چیدن

دادن

دوختن

دویدن

دیدن

رفتن

شستن

شنیدن

کاستن

نشستن

نگریستن

نواختن

نوشتن

پاسخ:

از مصدر «بریدن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: ببُر

«ب» را حذف می‌کنیم: بُر

«بُر» بن مضارع است.

از مصدر «پختن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بپز

«ب» را حذف می‌کنیم: پز

«پز» بن مضارع است.

از مصدر «پذیرفتن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بپذیر

«ب» را حذف می‌کنیم: پذیر

«پذیر»، بن مضارع است.

از مصدر «پریدن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بپر

«ب» را حذف می‌کنیم: پر

«پر»، بن مضارع است.

از مصدر «چیدن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بچین

«ب» را حذف می‌کنیم: چین

«چین»، بن مضارع است.

از مصدر «دادن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بده

«ب» را حذف می‌کنیم: ده

«ده»، بن مضارع است.

از مصدر «دوختن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بدوز

«ب» را حذف می‌کنیم: دوز

«دوز»، بن مضارع است.

از مصدر «دویدن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بدو

«ب» را حذف می‌کنیم: دو

«دو»، بن مضارع است.

از مصدر «دیدن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: ببین

«ب» را حذف می‌کنیم: بین

«بین»، بن مضارع است.

از مصدر «رفتن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: برو

«ب» را حذف می‌کنیم: رو

«رو»، بن مضارع است.

از مصدر «شستن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بشوی

«ب» را حذف می‌کنیم: شوی

«شوی»، بن مضارع است.

از مصدر «شنیدن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بشنو

«ب» را حذف می‌کنیم: شنو

«شنو»، بن مضارع است.

از مصدر «کاستن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بکاه

«ب» را حذف می‌کنیم: کاه

«کاه»، بن مضارع است.

از مصدر «نشستن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بنشین

«ب» را حذف می‌کنیم: نشین

«نشین»، بن مضارع است.

از مصدر «نگریستن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بنگر

«ب» را حذف می‌کنیم: نگر

«نگر»، بن مضارع است.

از مصدر «نواختن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بنواز

«ب» را حذف می‌کنیم: نواز  

«نواز»، بن مضارع است.

از مصدر «نوشتن»، بن مضارع می‌سازیم:

دستور می‌دهیم: بنویس

«ب» را حذف می‌کنیم: نویس

«نویس»، بن مضارع است.

                                

در واژه‌های زیر، بن مضارع را مشخص کنید:

گل‌فروشی:

درسخوان:

شنوا:

پردازش:

گفت‌وگو:

خداپرست:

یادگیری:

نوازشگر:

پاسخ:

گل‌فروشی:
گل + فروش

فروش: بفروش، فعل امر است، پس فروش بن مضارع است.

درسخوان:

درس + خوان

خوان: بخوان، فعل امر است، پس «فروش» بن مضارع است.

شنوا:

شنو + ا

شنو:  بشنو، فعل امر است، پس «شنو» بن مضارع است.

پردازش:

پرداز + ِ ش

پرداز: بپرداز، فعل امر است، پس «پرداز»  بن مضارع است.

گفت‌وگو:

گفت + و + گو

گو: بگو،  فعل امر است، پس «گو» بن مضارع است.

خداپرستان:

خدا + پرست + ان

پرست: بپرست،  فعل امر است، پس «پرست» بن مضارع است.

یادگیری:

یاد + گیر + ی

گیر: بگیر،  فعل امر است، پس «گیر» بن مضارع است.

نوازشگر:

نواز + ِ ش + گر

نواز: بنواز،  فعل امر است، پس «نواز» بن مضارع است.

     

0

فارسی هفتم: دانش‌های زبانی؛ ساخت (صیغه)

   

در درس‌های گذشته، شخص و شمار فعل را آموختیم.

یعنی هر فعل را در سه شخص مفرد و سه شخص جمع یاد گرفتیم. به عنوان مثال:

به هر یک از فعل‌های:

«رفتم، رفتی، رفت»

به ترتیب: «اول شخص مفرد»  

             «دوم شخص مفرد»  و

             «سوم شخص مفرد»  می‌گوییم و

به هر یک از فعل های:

«رفتیم، رفتید، رفتند»

به ترتیب: «اول شخص جمع»

             «دوم شخص جمع» و

             «سوم شخص جمع» می گوییم.

و حالا نکته ی جدید این درس این که:

به هر یک از صورت های ششگانه ی مفرد و جمع فعل، صیغه یا ساخت گفته می شود.

یعنی اگر از شما خواستند که:

«ساخت » یا «صیغه » ی سوم شخص جمع فعل «می توانم» را بنویسید.

پاسخ، «می توانند» است؛

همچنین:

«ساخت » دوم شخص مفرد همین فعل ، «می توانی» است.

و یادآوری این که:

در ساخت اول شخص مفرد، َم است.

در ساخت اول شخص مفرد، ی است.

در ساخت اول شخص مفرد، َد است.

در ساخت اول شخص جمع، یم است.

در ساخت اول شخص جمع، ید است.

در ساخت اول شخص جمع، َند است.

          

حالا شما به پرسش های زیر پاسخ دهید.

1 – ساخت  «دوم شخص جمع» فعل «برخاسته‌ام» را بنویسید.

2 - ساخت  «دوم شخص مفرد» فعل «بر می دارم» را بنویسید.

3 - ساخت  «اول شخص جمع» فعل «می پرسم» را بنویسید.

4 - ساخت  «سوم شخص جمع» فعل «می گفتم» را بنویسید.

5 - ساخت  «سوم شخص مفرد» فعل «رفته بودم» را بنویسید.

پاسخ:

1 – برخاسته اید

2 – برمی داری

3 – می پرسیم

4 – می گفتند

5 – رفته بود

         

زمانی که ساخت‌های ششگانه‌ی فعل را به ترتیب:

«اول شخص مفرد»

«دوم شخص مفرد»

«سوم شخص مفرد»

«اول شخص جمع»

«دوم شخص جمع»

«سوم شخص جمع»

بیان می کنیم، می گوییم آن فعل را «صرف» کرده ایم.

پس وقتی از شما خواستند:

فعل «بروم» را صرف کنید.

باید به ترتیب بگویید:

بروم

بروی

برود

برویم

برید

بروند

        

حالا فعل‌های زیر را را صرف کنید.

1 – شنیده‌ام

2 – شسته بودم

3 – خورده باشم

4 – دانستم

پاسخ:

1 – شنیده‌ام                

      شنیده‌ای               

      شنیده‌است             

      شنیده‌ایم

      شنیده‌اید

      شنیده‌اند

2 – شسته بودم            

      شسته بودی           

      شسته بود             

      شسته بودیم

      شسته بودید

      شسته بودند

3 – خورده باشم           

     خورده باشی

     خورده باشد

      خورده باشیم

      خورده باشید    

      خورده باشند

4 – دانستم          

      دانستی   

      دانست      

     دانستیم

     دانستید

     دانستند

            عکس متحرک کارتونی دختر

0

مصدر :

 

« مصدر » مانند فعل کار را نشان می دهند ، بدون اینکه نشانگر سه مشخصه‌ی دیگر فعل ، یعنی :

 زمان ، شخص و شمار باشند .

تصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگتصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگ

مصدرها همیشه به « تَن » و یا « دَن » ختم می شوند . مانند :

آراستن – آشفتن – آغشتن - آموختن – آویختن – افراختن - افروختن – انباشتن - انداختن – اندوختن – انگاشتن – انگیختن – باختن - بافتن - برانگیختن - برداشتن – بستن – بیختن – پختن - پذیرفتن – پرداختن – پنداشتن – پیوستن – تاختن - توانستن - جَستن – جُستن – خاستن - خواستن - دادن - داشتن – دانستن - دوختن – رَستن – رُستن – رَفتن - رُفتن – ریختن – زیستن - ساختن – ساییدن - سُفتن – سوختن – شتافتن - شستن – شکافتن – شکستن - شکفتن – شناختن –فروختن - کاستن – کاشتن – کِشتن – کُشتن – گذاشتن – گذشتن - گرفتن – گریختن - گریستن – گسستن - گشتن – گفتن - نگاشتن - نگریستن – نشستن – نواختن - نوشتن – یافتن و ...

تصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگتصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگتصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگتصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگ

و یا :

آزردن - آزمودن – آسودن – آشامیدن - آفریدن – آلودن - آمدن – آمرزیدن - آوردن – ارزیدن – افتادن – افروختن - افزودن – افسردن – افشاندن - افشردن – افکندن – انجامیدن – اندیشیدن - ایستادن – باریدن – بالیدن – بخشودن - بخشیدن - بردن - بریدن – بودن – بوییدن - پاشیدن – پرستیدن – پرسیدن – پروردن - پریدن – پژمردن – پوسیدن – پوشیدن – پوییدن – پیچیدن – پیمودن – تابیدن – ترسیدن - تکاندن – تنیدن - جنبیدن - جنگیدن – جوشیدن - جویدن - جهیدن – چسبیدن – چشیدن - چرخیدن - چریدن - چکیدن - چیدن – خراشیدن – خرامیدن – خروشیدن - خریدن – خزیدن – خشکیدن – خندیدن – خوابیدن - خواندن - خوردن - دادن – درخشیدن - داشتن – دمیدن – دوشیدن - دویدن - دیدن – راندن – ربودن – رسیدن – رمیدن - رنجیدن – روییدن – زادن – زدن – سرودن – سنجیدن - سودن – شدن – شستن - شنیدن – غریدن – غلتیدن – فرستادن – فرمودن – فهمیدن - کاویدن – کردن - کشیدن - کوبیدن – کوشیدن – گَزیدن – گُزیدن – گستردن – لرزیدن – لغزیدن – ماندن - مردن  - مکیدن - نازیدن – نالیدن – نامیدن – نمودن - نوشیدن و ...

تصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگتصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگتصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگتصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگ

مصدر ، در زبان فارسی ، اسم به شمار می‌آید و از نظر دستوری ، همه‌ی نقش‌های اسم را می‌پذیرد و می‌تواند وابسته‌هایی مانند صفت و مضاف‌الیه داشته باشد .

 تصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگتصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگتصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگتصاویر متحرک برای زیبا سازی وبلاگ

0

فارسی هفتم: دانش‌های زبانی، ضمیر

           

به جمله‌های زیر توجه کنید.

زیبا و دوست زیبا از مدرسه به خانه می‌رفتند. در میان راه دوست زیبا از زیبا دفتر زیبا را گرفت و به زیبا قول داد فردا دفتر زیبا را به زیبا پس بدهد.

بدون این‌که از شما بپرسم اشکال این عبارت چیست با خواندن آن می گویید: اوووووووه، چقدر زیبا!

حالا این متن را بازسازی کنید و احتمالا عبارتی نزدیک به عبارت زیر خواهید گفت:

زیبا و دوستش از مدرسه به خانه می‌رفتند. در میان راه دوست زیبا از او دفترش را گرفت و به زیبا قول داد فردا دفترش را به او پس بدهد.

در این جمله ها شما در چند مورد از «او» و «ش»، به جای زیبا استفاده کرده‌اید. به این نوع کلمه‌ها «ضمیر» می‌گویند.

          

ضمیر در جمله به کار می‌رود تا با استفاده از آن از تکرار اسم جلوگیری شود.

اسمی که ضمیر به جای آن به کار می‌رود، «مرجع ضمیر» نام دارد.

ضمیرها دو نوع هستند.

1 – ضمیر گسسته (جدا): ضمیرهایی که به تنهایی به کار می‌روند.

      این ضمیرها عبارتند از:

  سه ضمیر مفرد:   

من، تو، او (وی)

و سه ضمیر جمع:

ما، شما، ایشان (آنها)

    

وقتی رجایی به داخل ماشین آمد، عرق کرده و خسته بود. به  او   گفتیم...  
رجایی: مرجع ضمیر

او: ضمیر

نویسنده، به جای «رجایی» از «او» استفاده کرده است.

        

2 – ضمیر پیوسته: این ضمیرها نمی‌توانند به تنهایی به کار روند و حتما باید به واژه‌ی پیش از خود بچسبند.

این ضمیرها عبارتند از:

     َ م

     َ ت

     َ ش

که ضمیرهای پیوسته‌ی مفرد هستند

و

   ِ مان

   ِ شان

   ِ تان

که ضمیرهای پیوسته‌ی جمع هستند.

سپیده، به خانه‌ی مادربزرگ  برو. تو باید برایش  غذا ببری. 
سپیده: مرجع ضمیر1

مادربزرگ: مرجع ضمیر2       

تو: ضمیر1         

َش: ضمیر2

یعنی «سپیده»، مرجع ضمیر «تو» است

و

«مادربزرگ»، مرجع ضمیر «َش».

مصطفی مجبور بود، راه خانه تا مدرسه را پیاده برود. برای آنکه گرم شود، دستهایش   را داخل جیبش  فرو برد. 
مصطفی: مرجع ضمیر هر دو ضمیر

َش: ضمیر

َش: ضمیر

در این عبارت، مصطفی، مرجع ضمیر هر دو ضمیر است؛ یعنی ضمیر «َش» در

«دست هایش» و ضمیر «َش» در «جیبش».

 نیما  با دستپاچگی می گوید: ها؟ بله! زیبا بود؛ گمان کنم شاعر آن ویکتور هوگو باشد!
نیما: مرجع ضمیر تو (که در عبارت بعدی آمده است.)

-آفرین بر  تو  پسر باهوش! از کجا فهمیدی؟

تو: ضمیر

نیما  با غرور ادامه می دهد: قبلا آن را خودم  ترجمه کرده ام.
نیما: مرجع ضمیر

َ م ضمیر

     

  وقتی آسمان خشمگین می‌شود (عکس متحرک)      

و حالا نوبت شماست.

در جمله های زیر، ضمیر و مرجع ضمیر را مشخص کنید.

1 - معلم، خواندن را تمام می کند و با قدم های شمرده پشت میزش نشست.

2 – من اینجا چون نگهبانم تو چون گنج.

3 – باز موضوع تازه ای داریم 

      آرزوی شما در آینده

4 – با خودش زیر لب چنین می گفت:

      آرزوهایتان چه رنگین است

      کاش روزی به کام خود برسید

      بچه ها، آرزوی من این است

5 – گفت: جان پدر، تو نیز اگر بخفتی، به از آن که در پوستین خلق افتی.

6 – انس بن مالک می گفت: در مدت ده سال که شبانه روز در خدمت و خانه اش بودم، یک بار

      تندخویی و سخن درشت از او ندیدم و نشنیدم.

7 – خدا آن ملتی را سروری داد

      که تقدیرش به دست خویش بنوشت

پاسخ:

1 - معلم مرجع ضمیر «ش» در میزش.

2 – مادر کبوتر مرجع ضمیر من – جوجه کبوتر مرجع ضمیر «تو» 

3 – بچه های کلاس، مرجع ضمیر «شما»  

4 – معلم، مرجع ضمیر «َش»

     بچه ها، مرجع ضمیر «ِتان» 

     معلم، مرجع ضمیر «من»         

5 – سعدی، مرجع ضمیر «تو»

6 – پیامبر (ص)، مرجع ضمیر «َش» و «او»

7 – ملت، مرجع ضمیر «َش» در تقدیرش

     

0

فارسی هفتم : دانش‌های زبانی ، جا به جایی واژه ها در شعر

 

   yjc

در زبان فارسی ، معمولا ترتیب گروه‌های اسمی و فعلی ،  به این ترتیب است :

نهاد + مفعول + متمم + قید + فعل

نهاد + قید + مسند + فعل

 

اما گاهی در شعر ، شاعر به خاطر وزن شعر به اجبار این ترتیب را رعایت نمی‌کند .

 

به مصراع‌ها و بیت‌های زیر و جمله‌ی مرتب شده‌ی آنها توجه کنید :

کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز                    

به جرئت کرد روزی بال و پر باز : 

روزی کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز به جرئت بال و پر باز کرد . 

 

پرید از شاخکی بر شاخساری :

از شاخکی بر شاخساری پرید .

 

گذشت از بامکی بر جو کناری :

از بامکی بر جو کناری گذشت .

 

ز وحشت سست شد بر جای ناگاه :

ناگاه ز وحشت بر جای سست شد .

         

ز رنج خستگی درماند در راه :

ز رنج خستگی در راه درماند .

 

شدش گیتی به پیش چشم تاریک :

گیتی به پیش چشمش تاریک شد .

 

  

فتاد از پای و کرد از عجز فریاد :

از پای فتاد و از عجز فریاد کرد

 

ز نوکاران که خواهد کار بسیار :

ز نوکاران که کار بسیار خواهد ؟

 

گهم سرپنجه خونین شد گهی سر :

گه سرپنجه‌م خونین شد ، گهی سر .

 

هجوم فتنه‌های آسمانی

مرا آموخت علم زندگانی :

هجوم فتنه‌های آسمانی مرا علم زندگانی آموخت .

 

نگردد شاخک بی بن برومند :

شاخک بی بن برومند نگردد .

 

    

زندگی برتو می زند لبخند :

زندگی برتو لبخند می زند .

 

هست وقت شکفتنت امروز :

امروز وقت شکفتنت هست .

 

بی نام تو نامه کی کنم باز :

بی نام تو کی نامه باز کنم ؟

 

جز نام تو نیست بر زبانم :

جز نام تو ، بر زبانم نیست .

 

برگ درختان سبز در نظر هوشیار

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار :

برگ درختان سبز هر ورقش در نظر هوشیار ، دفتری معرفت کردگار است .  

     

 

0

فارسی هفتم : دانش‌های ادبی ، داستان‌های نمادین

 

        

داستان‌های نمادین ، داستان‌هایی هستند که هر یک از شخصیت‌ها ، نماینده‌ی یک گروه از انسان‌های اطراف ما هستند .

 

در داستان‌هایی که در کودکی از مادرها و مادربزرگ‌ها شنیده‌ایم ، بیشتر شخصیت‌ها ، حیوانات بودند . هریک از این حیوانات نماینده‌ی گروهی از انسان‌های اطراف ما هستند . مثلا :

 

روباه نماینده‌ی انسان‌های فریبکار است .

طاووس نماینده‌ی انسان‌های مغرور است .

سگ نماد ( سَمبل ) وفاداری است .

رود نماد ( سَمبل ) زندگی است .

عقاب نماد ( سَمبل ) انسان های بلندپرواز است و ...

 

نمادهای گیاهی و حیوانی، یکی از نخستین نمادهایی است که انسان در دوران آغازین حیات خود به آن پرداخته است. در کتاب فرهنگ جانوران در ادب فارسی آمده است: «قدیمی‌ترین حیوان ثبت‌شده در ادبیات فارسی، روباه است» 

 

  

1 – می‌توانید در شعر زیر تشخیص دهید که ساحل و موج سَمبل  چه انسان‌هایی هستند ؟

ساحل افتاده گفت : گرچه بسی زیستم

هیچ نه معلوم گشت ، آه ، که من کیستم ؟

موج ز خود رفته‌ای تیز خرامید و گفت :

هستم اگر می‌روم ، گر نروم نیستم

 

2 - در شعر « علم زندگانی » جوجه کبوتر و مادر او هر یک نماد چه کسانی هستند ؟

 

 

پاسخ :

1 - ساحل نماد ( سَمبل ) انسان‌های بی‌تلاش و بی‌هدف است و موج نماد انسان‌های پویا و هدفمند .

 

2 – جوجه کبوتر نماد افراد کم‌تجربه است و مادرش نماد افراد باتجربه .

 

   

اگرچه معمولا نویسندگان و شاعران در آثار خود ، هر عنصر را به عنوان نماد و سَمبل  صفت مشخصی به کار می‌برند ، اما گاهی این عناصر در آثار برخی نویسندگان و شاعران ، نمادی ویژه‌ در آن اثر می‌باشد . به عنوان مثال :

شیر معمولا نماد قدرت ، پادشاهی و یا قدرت است ، اما در شعر زیر از فردوسی ، شاعر بزرگ توس ، نماد دشمنی و توحش است .

شما هم می‌توانید با آگاهی از این سمبل‌ها و نمادها و به کارگیری آن در انشاهای خود ، نوشته‌هایتان را پربارتر کنید .

 

برای آگاهی بیشتر  ، تعدادی از این عناصر نمادین را ذکر می‌کنیم :

 

اسب نماد هوشیاری ، نجابت

الاغ نماد کودنی و صبوری

آب نماد روشنی و حیات

آسمان نماد پاکی

آهو نماد مظهر آزادگی ، بی‌گناهی ، رعنایی و زیبایی

آینه نماد پاکی و صفا

باد صبا نماد خوش‌خبری ، پیام آوری

باران نماد رحمت و بخشندگی

باز نماد فال نیک

ببر نماد ضعیف‌کشی

بره نماد معصومیت

بز نماد دانایی

بزغاله نماد شیطنت

بلبل نماد بی‌توجهی ، عاشقی و دلباختگی

بوتیمار نماد حرص و طمع ، غم خوردن  

بوقلمون نماد دورویی ، بی اثباتی

بهار نماد شادابی و طراوت و رویش

پرستو نماد فال نیک ، پیام‌آور بهار

پشه نماد ضعف و ناتوانی

پلنگ نماد تکبر ، بلندپروازی

تاج نماد سروری و بزرگی

 

جغد نماد شومی و نحسی

چشمه نماد پاکی و زلالی ، زایش

خرس نماد پرخوری وشهوت

خرگوش نماد غفلت ، بازیگوشی

خزان نماد افسردگی و غم

خفاش نماد جهل و نادانی ، شیطان

درخت بید نماد لرزان و مضطرب

دریا نماد عظمت و بخشندگی

روباه نماد مکر و حیله

رود نماد حرکت و تلاش

روز نماد نور و روشنایی

زرافه نماد بلندی و نشخواری

زمستان نماد مرگ و نابودی

زیتون نماد صلح و آشتی

زیتون نماد صلح و آشتی

سبزه نماد پاکی و تقدس

سرو نماد آزادگی و جاودانگی

سگ نماد وفاداری

سنگ نماد سرسختی و سنگ‌دلی

سیمرغ نماد بلندپروازی و همت

شب نماد تاریکی ، جهل ، ستم

شب نماد ظلم و ستم

شتر نماد کینه‌توزی

شترمرغ نماد بهانه‌جویی

شمع نماد معشوق

شیر نماد شجاعت

شیر نماد شجاعت و قدرت

صدف نماد خاموشی و سکوت

طاووس نماد زیبایی و غرور

طوطی نماد تقلید

عقاب نماد بلند پروازی ، تیزبینی ، خودپسندی

عقرب نماد زیرکی و خودنمایی ، دشمنی ذاتی

فیل نماد یکدلی و قدرت

قناری نماد خوش‌آوازی

قورباغه نماد زشتی

 

       

کبک نماد خوش‌خرامی ، طنازی

کرکس نماد غرور و تکبر

کرگردن نماد تنومندی ، پرزوری

کفتار نماد دزدی ، نحسی

کلاغ نماد شومی و نحسی و خبرچینی  

کوه نماد استقامت و استواری

گربه نماد بی‌وفایی ، دزدی ، بی چشم و رویی

گرگ نماد درنگی و تجاوز

گل سرخ نماد عشق ، طراوت

گل نیلوفر نماد عزاداری و ماتم

گوسفند نماد خونسردی

لاله نماد شهید

لک‌لک نماد شادی و نشاط  

مار نماد خوش‌ظاهرِ بدباطن

ماه نماد ایثار و زیبایی

ماهی نماد زیبایی ، امید ، زندگی ، پویایی

ملخ نماد بی‌خیالی ، راحت‌طلبی

موج نماد حوادث ، زندگی

موش  نماد حقارت ، موذی ، خساست

میمون نماد تقلید ، اطوار

نسیم نماد انسان آزاده

نهنگ نماد عظمت و درندگی

نی نماد انسان غریب و دور از وطن

هدهد نماد مژده

هما نمادسعادت

یخ نماد دل مردگی