امروز پنجشنبه 03 آبان 1403
0

روش آموزش هندسه در دوره ابتدایی

گروه مخاطب: پایه های اول تا ششم ابتدایی

هندسه ای که در دوره ابتدایی آموزش داده می شود به هیچ وجه هندسه ی مجرد و استدلالی نیست، بلکه هندسه ای است شهودی – تجربی که در آن مفاهیم هندسی نظیر، خط، نقطه،به کمک مشهودات ارائه می شوند و خواص هندسی، یعنی قضایا، به کمک تجربه بدست می آیند. لذا، در دوره ی ابتدایی، بخصوص در سالهای پایین، از ارائه هر گونه تعریف و استدلال صرفا" ریاضی خودداری می شود و تنها نتایجی که دانش آموزان خود بدست آورده اند به صورت یک عبارت خلاصه می شود. روند ارائه مفاهیم و بدست آوردن خواص هندسی در دوره ابتدایی به قرار ذیل است:

در ریاضی اول، خط (به طور کلی، خمیده، راست، شکسته، باز و بسته) و سپس اشکال هندسی نظیر دایره، مثلث و مربع معرفی می شوند. در ریاضی دوم، نقطه (ورابطه آن با خط) و بعد مستطیل و لوزی معرفی می شوند و دانش آموزان با کار کردن با خط کش و دیگر وسایل لازم به روش کاوشگری، به بعضی از خواص اشکالی که نام آن ها را می داند پی می برد و کم کم اختلاف آن ها را در می یابد. در ریاضی سوم، به طور کلی با چند ضلعی ها آشنا می شود، گوشه به صورت شهودی به او آموزش داده می شود، از وضع دو خط نسبت به هم برای او صحبت می شود، اندازه گیری پاره خط و بعد محیط اشکال و سپس تعیین مساحت اشکال به او آموزش داده می شود. در ریاضی چهارم، زاویه معرفی می شود و ضمن جمع آوری و دسته بندی خواص اشکال دستوراتی برای محیط و مساحت اکثر اشکال بدست می آید. این روند در ریاضی پنجم نیز ادامه پیدا می کند. البته در ریاضی چهارم و پنجم سعی شده است که اطلاعات دانش آموزان در مورد هر شکل دسته بندی شود تا در موقع لزوم خواص هر شکل را حاضر الذهن داشته باشند. آموزگار باید به هنگام مشاهده ی ضعف در دانش آموزان خود، ابتدا مطلب هندسی که دانش آموزان در آن ضعیف هستند تشخیص دهند و بعد آن مطلب را به روشی که در کتاب های قبلی آموزش داده شد، به آن ها آموزش دهند. از وظایف خطیر آموزگاران آن است که بد آموزی های احتمالی و کمبود های موجود در دانسته های دانش آموزان را رفع کنند و این مستلزم آن است که خود از روند تکاملی یک مفهوم در کتابهای ریاضی ابتدایی اطلاع کاملی داشته باشند تا بتوانند محصلین خود را با روشی هماهنگ با گذشته و آینده آموزش دهند.

0

الف) بعد از ترکیب ها علامت صفت تفضیلی «تر» می گذاریم، اگر معنی داشت صفت و موصوف است، ولی اگر معنی نداشت مضاف و مضافٌ اله است. مثال:

دیوار بلند -------- دیوار بلند تر: صفت و موصوف

دانشمند بزرگ ----- دانشمند بزرگ تر: صفت و موصوف

کشور ایران ------- کشور ایران تر (معنی ندارد) مضاف و مضافٌ الیه

ب) بعد از کلمه ی اول علامت ویرگول می گذاریم و بعد از کلمه ی دوم فعل «است» قرار می دهیم. اگر معنی نداشته باشد مضاف و مضافٌ الیه است. با کلمه ی «این» در ابتدای جمله. مثال:

گل زیبا ------------- این گل، زیبا است.: صفت و موصوف

کتاب سبز ----------- این کتاب، سبز است: صفت و موصوف

پایه ی میز --------- این پایه، میز است (معنی ندارد) مضاف و مضافٌ الیه

موصوف و صفت و مضاف و مضاف الیه

اول برای تشخیص صفت اگر به کلمه ای تر و یا ترین اضافه کنیم و کلمه به دست آمده معنی دار شد آن کلمه صفت است. معمولاً صفت را نمی توان جمع بست. (به آن ها یا آن اضافه کرد).

برای تشخیص موصوف و صفت از مضاف و مضاف الیه می توان به ترکیب یکی از موارد زیر را اضافه نمود در صورتی که ترکیب به دست آمده معنی دار شد موصوف و صفت و اگر بی معنی بود مضاف و مضاف الیه است

1- به آخر ترکیب  «تر» اضافه کنیم. 2 -  به آخر ترکیب «است» اضافه کنیم.

3- بین دو کلمه  «ای»  اضافه کنیم. 4 – دو یا سه مورد بالا را با هم اضافه کنیم 

مثال: کلاس پنجم                کلاس پنجم تر     کلاسی پنجم است   که هیچ کدام از ترکیبها معنی دار نیست پس مضاف و مضاف الیه است.

دانش آموز زرنگ              دانش آموز زرنگ تر   دانش آموزی زرنگ که هر دو معنی دار است پس موصوف و صفت است

0

مفاهیم هندسی ریاضی چهارم ابتدایی 1 – پاره خط فقط یک نقطه ی وسط دارد. 2 – برای کشیدن یک خط راست کافی است 2 نقطه از آن را داشته باشیم. 3 – نیم خط قسمتی از خط راست است که ابتدای آن مشخص و لی انتهای آن مشخص نباشد. فقط از یک طرف ادامه پیدا کند. 4 – پاره خط قسمتی از خط راست است که ابتدا و انتهای آن مشخص باشد و ما نتوانیم آن را  ادامه دهیم. 5 – هر زاویه از دو نیم خط تشکیل شده است. 6 – به نقطه ی مشترک دو نیم خط در زاویه راس زاویه می گویند. 7 – برای خواندن و نوشتن زاویه حرف راس زاویه را در وسط می نویسند. 8 – زاویه به زاویه ی راست یا قائمه، تند و باز تقسیم می شود. 9 – برای اندازه گیری زاویه ی راست یا قائمه از وسیله ای به نام گونیا استفاده می شود. 10 – زاویه ی تند از زاویه ی راست کوچکتر است. 11 – زاویه ی باز از زاویه ی راست بزرگتر است. 12 – نیم ساز نیم خطی است که از راس زاویه می گذرد و زاویه را به دو قسمت مساوی تقسیم می کند. 13 – دو خط که زاویه ی بین آن ها راست باشد، دو خط عمود برهم نامیده می شود. 14 – هر مثلثی که یکی از زاویه های آن قائمه باشد مثلث قائم الزاویه نامیده می شود. 15 – به بزرگترین ضلع مثلث قائم الزاویه وتر گویند. 16 – هر چهار ضلعی که فقط دو ضلع موازی داشته باشد ذوزنقه نامیده می شود. 17 – فاصله ی دو خط موازی برابر است با فاصله ی یک نقطه از یک خط تا خط دیگر. 18 – عبارت هایی که درستی تقسیم را نشان می دهد عبارت های تقسیم نامیده می شوند. (امتحان تقسیم) 19 – در تقسیم همیشه باقی مانده کوچکتر از مقسوم علیه است. این عبارت دوم تقسیم است. 20 – عبارت اول تقسیم (خارج قسمت ضربدر مقسوم علیه به اضافه ی باقی مانده  ) مساوی است با مقسوم. 21 – واحد اندازه گیری مایعات لیتر است مثل بنزین – نفت. 22 – به مستطیلی که ضلع های آن هم اندازه باشند مربع می گوییم. 23 – به هر لوزی که زاویه های آن قائمه باشند مربع می گوییم. 24 – اندازه ی دور هر شکل محیط آن شکل نامیده می شود. 25 – محیط مربع مساوی است با: اندازه ی یک ضلع ضربدر 4 26 – محیط لوزی برابر است با اندازه ی یک ضلع ضربدر 4 27 – محیط مثلث متساوی الاضلاع برابر است با: اندازه ی یک ضلع ضربدر 3 28 – برای اندازه گیری محیط مستطیل یا متوازی الاضلاع: اندازه ی دو ضلع متوالی را جمع می کنیم و بعد حاصل را دو برابر می کنیم. 29 – اعدادی بر 5 بخش پذیرند که رقم یکان آن ها 0 یا 5 باشد. 30 – اعدادی هم بر 2 هم بر5 بخش پذیرند که رقم یکان آن ها 0 باشد. 31 – اعدادی هم بر 2 هم بر5 و هم بر 10بخش پذیرند که رقم یکان آن ها 0 باشد. 32 – برای نوشتن کسرهای مساوی صورت و مخرج را در یک عدد واحد مثل 2 ضرب می کنیم. 33 – در ساده کردن کسرها باید صورت و مخرج را به یک عدد مساوی تقسیم کنیم. 34 – از دو کسر که دارای مخرج های مساوی است آن کسری بزرگتر است که صورتش بیشتر باشد. 35 – از دوکسر که دارای صورت های مساوی هستند آن کسری بزرگتر است که مخرش کمتر باشد. 36 – کسرهایی که صورت و مخرج مساوی دارند مساوی هستند با 1. 37 – مساحت هر مستطیل برابر است با حاصل ضرب طول در عرض 38 – مساحت مربع برابر است با حاصل ضرب اندازه ی یک ضلع در خودش. 39 – مساحت هر متوازی الاضلاع برابر است با حاصل ضرب قاعده در ارتفاع آن. 40 – مساحت هر مثلث برابر است با قاعده ضربدر ارتفاع تقسیم بر

0

معمولاً تصور و تصویرسازی ذهنی و درک اجسام سه بعدی برای دانش آموزانی که هندسه می خوانند مشکل و سخت است. بنابراین استفاده از رایانه و نرم افزرهای شبیه سازی مانند نرم افزار Calques 3D  که در فرانسه طراحی شده است کمک بزرگی برای تصویرسازی ذهنی این اجسام خواهد بود.

calques 3dcalques 3d

calques 3dcalques 3d

0

تفاوت های اختلال یادگیری با کندذهنی

نیاز به یادگیری به طور طبیعی در نهاد بشر وجود دارد. انسان از اوایل دوران کودکی این نیاز را در خود احساس می‌کند و می‌خواهد به اسرار دنیای اطراف خود پی ببرد تا در این روند از کیفیت وجود خود آگاه ‌شود.

او یاد می‌گیرد که باید حرکت کند،راه برود، گوش بدهد، بیندیشد، سخن بگوید، بخواند و بنویسد. این یادگیری ممکن است بدون مشکل حاصل شود، اما برخی عوامل، سبب یادگیری یا اختلال در یادگیری می‌شود.

تجربه‌های متخصصان بالینی نشان می‌دهد همکاری نکردن والدین و اولیای مدرسه یکی از مهم‌ترین مشکلات در درمان این کودکان است که به طور جبران‌ناپذیری بر راهکارهای درمانی تاثیر نامناسب می‌گذارد. معمولا علت این عدم همکاری، نداشتن اطلاعات لازم درباه اختلال و نگرش نامناسب نسبت به کودکان مبتلاست.

سال 1963 ساموئل کرک، برای کودکانی که به عنوان آسیب‌دیده خفیف، کندآموز، نارسا‌خوان یا ناتوان از نظر ادراکی، نامگذاری می‌شدند، اصطلاح کلی «ناتوانی یادگیری» را پیشنهاد کرد زیرا هر یک از آن عناوین در توصیف دقیق و درست مشکل آنها با محدودیت‌هایی همراه بودند. البته در نهایت سال 1994 اصطلاح اختلالات یادگیری برای بیان مشکل این کودکان پذیرفته و ارائه شد.

بنابراین طبقه‌بندی اختلالات یادگیری به نقایصی در کودک یا نوجوان در زمینه کسب مهارت‌های مورد انتظار خواندن، نوشتن، تکلم، گوش دادن، استدلال یا رضایت اطلاق می‌شود و کودک مبتلا، از این لحاظ نسبت به کودکان هم سن و دارای ظرفیت هوشی مشابه، در سطح پایین‌تری قرار دارد. این اختلال ذاتی است و درون خود فرد وجود دارد و ممکن است با سایر معلولیت‌ها مانند آموزش ناکافی یا نامناسب، تفاوت‌های فرهنگی و... همراه باشد ولی نمی‌تواند در نتیجه این عوامل یا شرایط باشد.

کودکان دارای اختلالات یادگیری معمولا در تمام جنبه‌های زندگی، ظاهری عادی دارند ولی پیشرفت تحصیلی آنها یک یا دو پایه تحصیلی عقب‌تر از سایر کودکان است. با این همه ممکن است کودکان مبتلا به اختلال یادگیری در تمام دروس ضعیف نباشند.

به طور مثال ممکن است در خواندن مشکل داشته باشند ولی در درس ریاضی مشکلی نداشته باشند. این کودکان با تلاش زیاد، توجه بیشتر یا انگیزه بالا خود به خودی بهبود نمی‌یابند و برای یادگیری نیاز به کمک دارند.

0

در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد

کس جای در این خانهء ویرانه ندارد

دل را بکف هر که نهم باز پس آورد

کس تاب نگهداری دیوانه ندارد

در بزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست

آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد

گفتم مه من از چه تو در دام نیفتی

گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد

ای آه مکش زحمت بیهوده که تاثیر

راهی به حریم دل جانانه ندارد

در انجمن عقل فروشان ننهم پای

دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد

از شاه و گدا هر که در این میکده ره یافت

جز خون دل خویش به پیمانه ندارد

تا چند کنی قصه ی اسکندر و دارا

ده روزه عمر این همه افسانه ندار

حسین پژمان بختیاری

0

ای نام تو بهترین سر آغاز

بی نام تو نامه کی کنم باز

ای یاد تو مونس روانم

جز نام تو نیست بر زبانم

ای کار گشای هرچه هستند

نام تو کلید هرچه بستند

ای هیچ خطی نگشته ز اول

بی حجت نام تو مسجل

ای هست کن اساس هستی

کوته ز درت دراز دستی

ای هست بر طریق چونی

دانای برونی و درونی

ای هرچه رمیده وا رمیده

در کن فیکون تو آفریده

ای محرم عالم تحیر

عالم ز تو هم تهی و هم پر

ای تو به صفات خویش موصوف

ای نهی تو منکر امر معروف

ای مقصد همت بلندان

مقصود دل نیازمندان

ای سرمه کش بلند بینان

در باز کن درون نشینان

ای بر ورق تو درس ایام

ز آغاز رسیده تا به انجام

صاحب توئی آن دگر غلامند

سلطان توئی آن دگر کدامند

از آتش ظلم و دود مظلوم

احوال همه تراست معلوم

هم قصه نانموده دانی

هم نامه نا نوشته دانی

از ظلمت خو رهاییم ده

با نور خود آشناییم ده

نظامی

0

تا دامن از من کشیدی ای سر و سیمین تن من

هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من

جانا رخم زرد خواهی جانم پر از درد خواهی

دانم چه ها کرد خواهی ای شعله با خرمن من

بنشین چو گل درکنارم تا بشکفد گل ز خارم

ای روی تو لاله زارم وی موی تو سوسن من

ای جان و دل مسکن تو خون گریم از رفتن تو

دست من و دامن تو اشک غم و دامن من

من کیستم بی نوایی با درد و غم آشنایی

هر لحظه گردد بلایی چون سایه پیر امن من

قسمت اگر زهر اگر مل بالین اگر خار اگر گل

غمگین نباشم که باشد کوی رضا مسکن من

گر باد صرصر غباری انگیزد از هر کناری

گرد کدورت نگیرد آیینه روشن من

تا عشق و رندیست کیشم یکسان بود نوش و نیشم

من دشمن جان خویشم گر او بود دشمن من

ملک جهان تنگنایی با عرصه همت ما

خلد برین خار زاری با ساحت گلشن من

پیرایه خاک و آبم روشنگر آفتابم

گنجم ولی در خرابم ویرانه من تن من

ای گریه دل را صفا ده رنگی به رخسار ما ده

خاکم به باد فنا ده ای سیل بنیان کن من

وی مرغ شب همرهی کن زاری به حال رهی کن

تا بردلم رحمت آرد صیاد صید افکن من

رهی معیری

0

اسم جامد و اسم مشتق

اسمها دارای تقسیمات گوناگونی هستند یکی از این تقسیمات، تقسیم اسم به جامد و مشتق است.

جامد و مشتق

اسم جامد: اسمی است که از کلمه ی دیگر گرفته نشده است مانند: شمس، بیت، خروج، ذهاب.

اسم مشتق: اسمی است که از کلمه ی دیگر گرفته شده است مانند عالِم، معلوم، معلّم، علیم که همگی از سه حرف اصلی «ع ل م»گرفته شده اند.

• اسم جامد بحث خاصی ندارد ولی بهتر است بدانیم که این اسمها دو دسته اند: 1.اسم جامد مصدری(که شامل تمام مصدرهای ثلاثی ورباعی مجرد ومزید می شود مانند کتابه،انقلاب،تکذیب و...) 2.اسم جامد غیر مصدری (که شامل اسمهایی است که از کلمه ی دیگر گرفته نشده اند و مستقیماً از حروف الفبا گرفته شده اند مانند:رجل،نجم،ید و.....)

اسم مشتق:

اسمهای مشتق هشت دسته اند: اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبه، اسم مبالغه، اسم تفضیل، اسم زمان، اسم مکان، اسم الآله(اسم ابزار)

اسم فاعل: بر انجام دهنده ی کار یا دارنده ی حالتی بودن دلالت می کند و معادل آن در فارسی معمولاً (صفت فاعلی) یا (اسم فاعل) است.مانند:ناصِر(یاری کننده)، مُنذِر (هشدار دهنده).

اسم فاعل را هم می توان از فعل ثلاثی مجرد ساخت وهم از ثلاثی مزید.

اسم فاعل از ثلاثی مجرد: بر وزن فاعل ساخته می شود(به این صورت که یک الف، بعد از اولین حرف اصلی اضافه می کنیم پس اسم فاعل نَصَرَ می شود: ناصِر، کَتَبَ می شود: کاتِب

اسم فاعل از ثلاثی مزید: 1.مضارع آن فعل را می نویسیم 2.به جای حرف مضارعه، میم مضموم (مُ) می گذاریم 3.عین الفعل را مکسور (کسره دار) می کنیم. مُعلِّم

اسم مفعول: بر انجام شدن یا واقع شدن دلالت می کند ومعادل آن در فارسی معمولاً (صفت مفعولی) یا (اسم مفعول) است مانند: مَنصور (یاری شده)،مُحترَم(احترام شده).

اسم مفعول را هم می توان از فعل ثلاثی مجرد ساخت و هم از ثلاثی مزید.

اسم مفعول از ثلاثی مجرد: بر وزن مفعول ساخته می شود،به این صورت که یک میم مفتوح(مَ) به اول کلمه و یک (واو)به عنوان چهارمین حرف کلمه(بعد از عین الفعل) اضافه می کنیم. پس اسم مفعول نَصَرَ می شود: مَنصور.کَتَبَ می شود: مَکتوب

اسم مفعول از ثلاثی مزید: 1.مضارع آن فعل را می نویسیم 2.به جای حرف مضارعه، میم مضموم (مُ) می گذاریم 3.عین الفعل را مفتوح (فتحه دار) می کنیم.

به طور مثال می خواهیم از فعل إحتَرَمَ اسم مفعول بسازیم:

إحترمَ / یَحتَرِمُ / مُحتَرم / مُحتَرَم

نکته: در ترجمه ی اسم مفعول گاهی از پسوند (شدن) استفاده می کنیم مانند: مُستضعَف (ضعیف نگاه داشته شده)

صفت مشبه:

می توان گفت صفت مشبه همان صفت ساده ی فارسی است.

وزنهای مشهور آن عبارتند از:

فعیل: شریف /  فَعْل:صَعْب /  فَعِل:خَشِن  / فَعْلان: عَطْشان /  فَعَل: حَسَن

علاوه بر اینها،موارد زیر نیز از وزنهای صفت مشبه به حساب می آیند:

أفعَل:أحمَر فَعلاء:حَمراء

نکته: وزن أفعَل در صفت مشبه برای بیان رنگها(ونیز بیان عیب وزینت) به کار می رود واین با وزن أفعَل در اسم تفضیل متفاوت است.ضمن اینکه وزن مؤنث این دو نیز با هم متفاوت است.(وزن فَعلاء صفت مشبه است و وزن فُعلی اسم تفضیل).

اسم مبالغه:

اگر صفتی در انسان زیاد باشد یا انسان زیاد به آن بپردازد آن را مبالغه به حساب می آوریم.

وزنهای اسم مبالغه: فَعّال: صبّار(کسی که زیاد صبر می کند) فَعّاله: علّامه(کسی که زیاد می داند)

نکته: حرف (ه) در انتهای وزن فعّاله نشانه کثرت وزیاد بودن است و علامت مؤنث نیست.

اسم تفضیل:

اسم تفضیل نمایانگر کمتر یا زیادتر بودن صفتی در فردی یا شیئی نسبت به دیگری است.

اسم تفضیل در عربی معمولا بر وزن أفعَل می آید ودر مؤنث گاهی بر وزن فُعلی به کار می رود.

أفعَل: أحسَن(نیکوتر) أکبَر(بزرگتر) فُعلی: حُسنی، کُبری

نکته ها:

1.اسم تفضیل دو معنی (تر) و(ترین) دارد.اگر بعد از آن، حرف (مِن) بیاید به صورت (تر) ترجمه می شود.(محمّد أکبرُ مِن علیّ:محمد بزرگتر از علی است).

ولی اگر بعد از آن حرف (مِن)نیاید و اسم تفضیل، مضاف واقع شود معمولا به صورت (ترین) ترجمه می شود:

أحسَنُ القِصَص: بهترین داستان

2.هر گاه دو طرف مقایسه، مؤنث باشند از وزن أفعَل یا فُعلی استفاده می کنیم.(فاطمهُ أکبرُ مِن حمیده: فاطمه بزرگتر از حمیده است)

3.کلمه ی (خیر) اگر به معنی بهتر یا بهترین باشد وکلمه ی (شر) اگر به معنی بدتر یا بدترین باشد،اسم تفضیلند مانند: محمدٌ خیرُ الناسِ (محمد، بهترین مردم است).

برای تشخیص بهتر این مورد بهتر است بدانیم که هرگاه پس از کلمات خیر وشر،حرف جر(لِ) یا(مِن) ویا مضاف الیه بیاید آنها را اسم تفضیل به شمار می آوریم. الصدقُ خیرٌ لکَ _علیّ خیرٌ منه _ محمدٌ خیرُ الناسِ

4.کلماتی از قبیل أشدّ، أعزّ، أحبّ،....بر وزن أفعل واسم تفضیلند.

اسم زمان و اسم مکان:

اسم زمان واسم مکان بر زمان ومکان وقوع فعل دلالت می کنند.این دو اسم دارای وزنهای یکسانی هستند.وهر دو بر وزنهای(مَفعَل و مَفعِل و مَفعَله) می آیند.

مَفعَل: مَکتَب،مَعبَد /  مَفعِل:مَغرِب، مسجِد  / مَفْعَلَه: مدرسَه   مزرعه

اسمهایی مانند «البیت، الارض، الصف، و.... که بر مکان دلالت می کنند اما بر سه وزن فوق نیستند، اسم مکان نمی باشند اسم الآله:(اسم ابزار)

اسم آلت بر ابزار و وسایل انجام کار دلالت می کند.وبر سه وزن(مِفعَل،مِفعَلَه،مِفعال)می آید.

مِفعَل:مِقبَض(دستگیره) مِفعَله:مِطرَقَه (چکش) مِفعال:مِفتاح(کلید)

دقت داشته باشید در تستها معمولا جمع مکسر کلمات می آید و نوع کلمه خواسته می شود در اینصورت مفرد کلمه را در نظر می گیریم و نوع آنرا مشخص می کنیم مثلا کلمه " الشعراء" مفردش، شاعر و اسم فاعل است. أفاضل مفردش أفضل و اسم تفضیل است بنابراین نوع کلمه با توجه به مفردش، مشخص می شود.

0

اسم نکره و اسم معرفه و انواع آن (عربی 11)

نکره اسمی که بر شخص و شیء شناخته شده دلالت نکند. مثل   رجلٌ -  کتابٍ

تذکر: تنوینی که بر سر اسامی عام می اید نشانه نکره است.   مدرسه ً- قلمٌ

انواع معارف (اسمهای معرفه): معرفه ها به 6 دسته تقسیم می شود عبارتند از:

معارف شش بود مضمر، اضافه         علم، ذواللام، موصول و اشاره 

1- معرفه به علم: اسامی خاص انسانها، شهرها، کشور ها، استانها، قاره ها، کوهها، رودها، کتب آسمانی وهر مورد خاص معرفه (عَلَم)هستند.محمد- جاجرم – ایران – القران – البرز 

دقت کنید: معرفه یا نکره بودن اسمهایی مانند «حمید، مجید ، علی، محسن و.......» که می توانند بعنوان  صفت برای یک اسم نکره واقع شوند را باید در جمله تشخیص داد. 

جاء محسن (محسن در اینجا معرفه(علم)است /

احدث رجلٌ محسنٌ مسجداً(در این جمله «محسن» نکره است:صفت برای  اسم نکره ی«رجل»

2- معرفه (ضمیر): تمامی ضمائر (چه منفصل چه متصل) معرفه هستند. ضمایر به دو دسته کلی تقسیم می شوند 1- منفصل (جدا)2-متصل (پیوسته)

1- ضمایر منفصل: به ضمایری گفته می شود گه در جمله به تنهایی ومستقل بکارمی روند و خود به دو دسته تقسیم می شوند

الف- منفصل مرفوع –مانند (هو –هما-هم-هی -...)این ضمایر در جمله معمولا ً نقش  مبتدا را دارند چون مبتدا پیوسته مرفوع است به همین دلیل به این ضمایر منفصل مرفوع گفته می شود.

تذکر: ضمایر منفصل مرفوع اگر مر جع آن غیر عاقل باشد بصورت اسم اشاره این وآن ترجمه می شود.   

ب- منفصل منصوب: عبارتند از: (ایّاه – ایّاهما- ایّاهم-و.....) این ضمایر در جمله معمولا نقش مفعول را دارد وچون مفعول پیوسته منصوب است به همین دلیل به این ضمایر منفصل منصوب گفته می شود. ایّاک نعبد 

2- ضمایر متصل: به ضمایری گفته می شود که در جمله به کلمات دیگری چسبیده باشد وبردو دسته تقسیم می شود

وبردو دسته تقسیم می شود

الف- متصل مرفوع: به ضمایری گفته می شود که به آخر فعل ماضی،امر، فعل مضارع (قبل از ن مثنی و جمع) متصل هستند دقت شود در دو صیغه جمع مونث (یکتبنَ و تکتبنَ) خود «ن» ضمیر است

دقت شود ضمایر متصل مرفوعی در کنکور بعنوان معرفه، شناخته و شمرده نمی شوند.

عبارتند از(ا  و ن       / ی          / -تَ- تما- تم-تِ-تما –تنّ ت- نا) 

ماضی- مضارع – امر /   مضارع –امر/            مخصوص ماضی

کتبا   کتبوا ...

تذکر:این ضمایر هرگاه به فعل معلوم متصل شوند نقش فاعل را دارند واگر به فعل مجهول متصل شوند نقش نائب فاعل را دارند واگر به افعال ناقصه متصل شوند نقش اسم فعل ناقصه را دارند  چون فاعل ونائب فاعل و اسم افعال ناقصه  پیوسته مرفوع هستند به همین دلیل به این ضمایر متصل مرفوع گفته می شود. کتبتم الدرس (تم) فاعل ومرفوع    ضُربنا   (نا) نائب فاعل    کنتم مومنین  (تم) اسم فعل ناقصه 

ب- متصل منصوب ومجرور(متصل به هر سه قسم کلمه) عبارتند از (ه- هما- هم- ها – هما..) این ضمایر به هر سه قسم کلمه(اسم- فعل –حرف)  متصل می شود اگر به فعل متصل شوند نقش مفعول را دارند واگر به اسم  متصل شوند نقش مضاف الیه را دارند ومجرور هسند و اگر به حرف جر متصل شوند مجرور به حرف جر هستند واگر به حرف مشبهه متصل شوند نقش اسم حرف مشبهه ومنصوب هستند .

مثال: کتبه سعید  انّهم غالبون  السلام علیکم    هذا کتابک

3-معرفه به موصول: تمامی موصولات معرفه هست

اسم موصول: اسمی است که قسمتی از جمله را به قسمت دیگر وصل می کند وبر دو قسمت تقسیم می شود

الف – موصول خاص: 

الّذی(مفرد مذکر) کسی که، که

اللذان- اللذین(مثنی مذکر) کسانی که، که

الذین (جمع مذکر) کسانی که،که

التی (مفردمونث)کسی که، که

اللتان – اللتین(مثنای مونث) کسانی که، که 

اللاتی(جمع مونث) کسانی که،که

ب- موصول عام (مشترک)عبارتنداز:

مَن (کسی که، کسانی که)

ما (آن  چیزی که، آن چیز هایی که،آنچه)

من   (کسی که- کسانی که) ما  (آن چیزی که، آن چیزهایی که) 

نکته: موصول خاص به این دلیل مو صول خا ص نامیده می شود که برای مفرد – مثنی – وجمع وهمچنین برای مذکر ومؤنث با لفظ مخصوصی بکار می رود.اما موصول عام برای برای مفردومثنی وجمع ومذکر ومونث بصورت یکسان بکار می رود.اما من برای عاقل(انسان) و ما برای غیر عاقل(حیوان واشیاء)بکار میرود.

صله موصول:جمله یا شبه جمله (جارومجرور یا ظرف)که بعد از اسم موصول می آیند ومعنای آنرا کامل می کند صله نام دارد  مثال:نجح التلمیذ الذی یقرأ الدرس

نکته: موصول خاص در وسط جمله(بعد از اسم ال دار) بمعنای که می باشد

4- معرفه به اسم اشاره:تمامی اسمهای اشاره معرفه اند

هذا(این) مفرد مذکر

هذان – هذین(اینها)مثنای مذکر

هؤلاء(اینها) جمع مذکر و مونث

هذه(این)مفرد مونث

هاتان  هاتین(اینها)مثنای مونث

هؤلاء(اینها)     

ذلک(آن)    مفرد مذکر     

اولئک(آنها)جمع مذکر و مونث

تلک (آن)مفرد مونث

اؤلئک(انها) جمع مذکر و مونث

تذکر 1- هؤلاء واولئک برای مذکر ومونث یکسان بکار می رود  هؤلاء النساء    هولاء الرجال 

تذکر 2- هرگاه بعد از اسم اشاره اسم ال دار بیاید اسم اشاره بصورت مفرد ترجمه می شود.  هولاءالتلامیذ محترمون  این دانش آموزان محترم هستند.     اما اگر بعد از آن اسم   ال  دار نیاید، اسم اشاره طبق صیغه خودش ترجمه می شود.مثل: هؤلاء تلامیذ      اینها دانش آموزانند

تذکر 3- هنا  وهناک  (اسم اشاره به مکان می باشند)اولی برای مکان  نزدیک ودومی برای مکان دور بکار می رود.

تذکر 4- هنا وهناک اگر در نقش خبر باشد بمعنای (وجود دارد) می باشد.                                                         هناک اسئله                سؤلاتی وجود دارد.

تذکر 5- برای جمع های غیر عاقل اسم اشاره بصورت مفرد مؤنث بکار می رود.  تلک الکتب مفیده     

5-   معرفه به ذو اللام (معرفه به ال): هر اسم نکره ای که   ال  بگیرد   معرفه  ال  گفته می شود.مسجدٌ / المسجد  تذکر: تنوینی  که بر اسامی علم می آید نشانه نکره نیست.مثل   علی ٌ و همچنین حرف  ال  که بر سر اسم های علم می آید  نشانه معرفه بودن  آن نیست   مثل القرآن  الحسین   معرفه به علم

6- معرفه به اضافه: هرگاه اسم نکره ای به یکی از 5 معرفه فوق اضافه شود،آن اسم نکره نیز معرفه می گردد. که به آن معرفه به اضافه گویند    مثال تلمیذ المدرسه ِ

تذکر 1- اسم مضاف به  معرفه،معرفه است  واسم مضاف به نکره،نکره است.کتاب علیٍ ٍ(کتاب   معرفه به اضافه)    کتاب معلم  ٍ (کتاب نکره می باشد)  سیدا شباب اهل الجنه(همه کلمات معرفه می باشند) 

تذکر 2- معرفه ونکره مخصوص اسم هستند  پس بنا براین فعلها وحروف جزء معرفه ونکره به حساب نمی آیند.

تذکر3- اگر اسمی جزء شش معرفه فوق نباشد نکره است.هر چند تنوین نداشته باشد. مثل اسامی شرط  واستفهام     (کیف – این – من- و...)

تذکر 4- اسم های جمع مذکر سالم و اسم مثنی،اگر ال نگیرد و مضاف معرفه واقع نشوند،نکره هستند

متال: معلمون              / معلمان            /   مسلمین  نکره هستند

نکره:  اسمی که بر شخص وشیء شناخته شده دلالت نکند. مثل   رجلٌ -  کتابٍ

هر اسمی که جزء 6 گروه معارف  نباشد نکره است – خواه تنوین داشته باشد یا نداشته باشد.

نکته:

در ترجمه اسم های نکره معمولاً از «ی و یک» استفاده می کنیم.

قراتُ مقاله فی مجلّه: مقاله ای را در یک مجلّه خواندم.

تذکر: تنوینی که بر سر اسامی عام می اید نشانه نکره است.  مدرسه ً- قلمٌ