امروز پنجشنبه 03 آبان 1403
0

سفر به اعماق زمین

برای دریافت فایل بر روی آدرس زیر کلیک کنید.



http://s1.picofile.com/file/8100972900/4.pptx.html

 

0

بسیاری از کارشناسان براین باورند که تقویت روحیه اعتماد در میان کارمندان یکی از مهمترین عوامل ایجاد یکپارچگی، پویایی و تحرک در محیط کار به شمار می آید.

بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت، سازمانی که در بین کارکنانش اعتماد وجود دارد معمولا در پیشبرد اهدافش موفق تر است. به همین علت امروزه مدیران سازمان ها اغلب با این چالش روبه رو هستند که چطور می توان در محیط کار اعتماد حاکم نمود؟ در این راستا کارشناسان علم مدیریت پنج روش برای اعتمادسازی در میان کارکنان سازمان ها پیشنهاد می کنند.

1- پایبندی به صداقت: صداقت پایه و اساس اعتمادسازی در هر سازمان است. از همین رو، صداقت باید از رده بالای هر سازمان شروع و تا رده های پایین ادامه یابد. گر چه صداقت بدین معنی است که در هر شرایطی باید حقیقت را بیان نمود و به وعده خود پایبند بود، لیکن این واقعیت را باید در نظر داشت که مطرح نمودن حقایق و پایبندی به قرارها پدیده ایست که در چارچوب منافع مشروع و قانونی هر سازمان تعریف می شود. به همین علت ندادن اطلاعات در برخی شرایط نباید عدم پایبندی به صداقت تلقی گردد. بنابراین با وجود دشوار بودن فراگیر نمودن رفتار صادقانه در یک سازمان نتیجه این فرآیند برای موفقیت هر سازمان حیاتی است.

2- مبادله دیدگاهها و ارزشها در سازمان: مبادله دیدگاههای سازمانی، مدیریت را قادر می سازد تا اهداف سازمان را بهتر تعیین نماید و با اتخاذ تاکتیک های مناسب بتواند امکانات نیل به اهداف را فراهم کند.

3- رعایت عدالت در بین کارکنان: وقتی کلیه کارکنان اعم از کارمندان جدیدالاستخدام، موقت و پاره وقت احساس کنند به عنوان عضوی از گروههای کاری برای سازمان اهمیت دارند در آن حالت روحیه اعتماد در بین آنان به وجود می آید. اعتمادسازی در سازمان با گوشه گیری مدیریت و دوری از کارکنان به دست نمی آید، بلکه ازطریق تماس و ملاقات مدیریت با آنها شکل می گیرد. افزون بر این مدیران باید از نظرات و دیدگاههای کارکنان خود آگاهی یابند و برای پیشنهادات و انتقادهای آنها جهت پیشبرد اهداف سازمان اهمیت و اعتبار قائل شوند. مدیر تاثیرگذار باید نام کارکنان، وضعیت خانوادگی و دشواریهای آنها را بداند و با همه کارکنان رفتاری محترمانه داشته باشد.

4- اولویت اهداف مشترک بر اهداف فردی: وقتی کارکنان یک سازمان احساس کنند از طریق فعالیت گروهی و همکاری با یکدیگر می توانند به دیدگاه مشترک برسند از این طریق در آنها اعتماد پدید می آید.

5- منافع کل سازمان را بر منافع فردی ترجیح دادن: همه ما به نوعی در برخورد با معضلات میدانیم در هر شرایطی تقریبا کدام راهکار درست است. اگر از این شیوه تفکر در سازمان نیز پیروی کنیم و مصالح فردی را در رویاروئی با مسائل عمومی سازمان نادیده بگیریم، بی تردید به عنوان شخصی که منافع کل سازمان را بر مصلحت شخصی ترجیح می دهد، شناخته شده و مورد احترام اطرافیان قرار گرفته و در غایت بستری مناسب برای اعتمادسازی بیشتر در سازمان فراهم می شود. افزون بر شناخت راهکارهای اعتمادسازی در یک سازمان باید به برخی از خصوصیات و رفتارها که سبب بی اعتمادی در کارکنان یک سازمان می شوند نیر توجه نمود. از این میان پنج رفتار غلط که در ایجاد عارضه بی اعتمادی در میان کارکنان مؤثراند عبارتند از:

1- یکسان نبودن ادعا و عمل: هیچ عاملی مانند دمدمی مزاجی و تناقض میان حرف و عمل افراد را سردرگم نمی کند. اگر سردرگمی ناشی از تناقض مستمر باشد بی تردید در این میان اعتماد قربانی می شود.

2- تقدم منافع فردی بر منافع مشترک: دریک محیط کارگروهی اگر فردی فقط به دنبال منافع فردی باشد یقیناً احترام و اعتمادش نزد دیگران از بین می رود.3- جلوگیری از تبادل اطلاعات (حبس اطلاعات): وقتی مجاری ارتباط مسدود باشد، بروز شایعات در رده های بالا و پایین سازمان شروع می شود. از این رو، داده های غلط جای اطلاعات درست را می گیرد و انکار و تکذیب در سازمان رواج می یابد. افزون بر این اطلاعات درست با تأخیر زیاد در اختیار کارکنان قرار می گیرد یا افراد ذینفع هیچ گاه از آن مطلع نمی شوند و به تبع این عملکرد اعتماد در سازمان ازبین می رود.

4- حقایق را وارونه جلوه دادن: عدم صداقت سریعترین راه نابودی کل اعتماد است. افراد ممکن است حقیقتی را یک بار یا حتی دوبار وارونه جلوه دهند، اما تکرار این شیوه، موجب سلب اعتماد کامل کارکنان می شود.

5- جمود فکری: چنانچه مدیران نسبت به عقاید و نظرات دیگران بی اعتنا باشند، فضایی به وجود می آید که مصداق این عبارت است: «من می خواهم همه کارها طبق نظرم انجام شود یا همین که هست». قطعا چنین محیطی موجب قطع ارتباطات و درنهایت بی اعتمادی می شود. چنانچه نگاهی به سازمانهای کاملا موفق در گذشته و حال بیاندازیم خواهیم دید که رهبران آن سازمانها به اصول پنجگانه اعتمادسازی توجه داشته و به آن عمل کرده اند. از همین رو، مدیران بزرگ و شایسته در حیطه فعالیت های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی همواره میان رؤسا، همکاران و مرئوسان خود اعتماد به وجود آورده اند و با اعتمادسازی برای خود و هم پیمانان، موفقیت و افتخار کسب کرده اند.

0

درس1 ادبیات، زبان هنری

پیش تر دانستیم که اگر بخواهیم تنها مقصود خود را بیان کنیم از "زبان" استفاده می کنیم؛ ولی هر گاه بخواهیم مقصود خود را زیباتر بیان کنیم از ادبیات بهره می گیریم. به همین دلیل ادبیّات را زبان هنری یا زبان برتر می نامند. در ادبیّات برای ایجاد زیبایی از آرایه‌ها استفاده می‌کنند. 

آرایه های ادبی: تشبیه، تشخیص (جان بخشی)، تلمیح، تضاد، تکرار، مراعات نظیر(شبکه معنایی)، واج‌آرایی، مبالغه، کنایه، جناس 

تشبیه آن است که کسی یا چیزی را به کسی یا چیزی دیگر مانند کنیم؛ مثال: تنش چون بید لرزان است. 

جان بخشی آن است در عالَم خیال، عناصر طبیعت یا اشیا یا جانوران مانند انسان‌ها رفتار کنند؛مثال: تا نگرید ابر کی خندد چمن؟ 

مراعات نظیر آن است که در یک نوشته (شعر یا نثر) کلماتی آورده شود که از جهتی با هم مناسبت داشته باشند.

مثال: جهان چون چشم و گوش و خال و ابروست / که هر چیزی به جای خویش نیکوست 

0

درس دوم                       وابسته های گروه اسمی 1

الف) وابسته های پیشین اسم

مفاهیمی که پیش از هسته می آیند وابسته پیشین اسم نامیده می شوند. مانند:

(صفت اشاره - صفت شمارشی - صفت پرسشی - صفت تعجبی - صفت مبهم)

 صفت اشاره: کلمه هایی مانند  این، آن، همین و  همان  وقتی قبل از اسم بیایند، صفت اشاره هستند؛ مثال:  این  مر د  –    همان  کتاب                             

 صفت شمارشی: عددی که همراه  اسم بیاید، صفت شمارشی است ؛ مثال :  چهار  مدرسه   -   ششمین کلاس

صفت پرسشی: کلمه های پرسشی مانند، کدام ، چند و چه  اگر  قبل از اسم بیایند، صفت پرسشی  هستند؛ مثال:  کدام  ورزش؟   ،  چند  کتاب؟ 

 صفت تعجبی:دو کلمه چه و عجب  اگر قبل از اسم بیایند، صفت تعجبّی هستند؛ مثال: چه  گل‌هایی!     عجب  سخنی!

 صفت مبهم: کلمه هایی مانند هر، همه، چند، فلان  اگر قبل از اسم بیایند،  صفت مبهم هستند؛ مثال:  هر انسان،  فلان  کتاب ،   

 

ب) وابسته های پسین اسم

وابسته ای که پس از اسم می آید و ویژگی های اسم را بازگو می کند وابسته های پسین اسم هستند که به صورت صفت یا مضاف الیه می آیند.

مثال 1: قلمِ آبی، دیوارِ بلند، صندلیِ  چوبی، گلِ زیبا، گردنبندِ گران‌بها 

 مثال2: حیاطِ مدرسه  ، کتابِ من  ، دستِ علی

0

پرسش انکاری

دوستان عزیزم همانگونه که در سال های فبل خواندیم یکی از انواع جمله از نظر پیام و محتوا جمله پرسشی است امّا گاهی هدف از پرسش آگاهی از موضوعی که در مورد آن اطلاعی نداریم نیست بلکه هدف رد و انکار یا تأیید و قبول یک امر می باشد به زبان دیگر اینکه خود سؤال کننده جواب را می داند فقط می خواهد در قالب پرسش موضوعی را رد یا تأیید کند و بر تأثیر سخن بیفزاید.

گاهی شاعر یا نویسنده پرسشی را مطرح می‌کند امّا به دنبال پاسخ نیست بلکه می‌خواهد جواب منفی را بیان یا تأکید کند به این شیوه سخن پرسش انکاری می‌گویند؛

مثال1:

من کی این حرف را زدم؟ یعنی من این حرف را نزده‌ام

مثال2:

چو بفروختی از که خواهی خرید؟ یعنی نمی‌توانی بخری.  

مثال3: سیاه زنگی هرگز شود سفید به آب؟ / سپید رومی هرگز شود سیاه به دود؟

یعنی هیچ گاه سیاهی زنگ با آب سفید نمی شود و سفیدی روم با دود سیاه نمی شود.


مثال 4: شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل
کجا دانند حالِ ما سبکباران ساحل‌ها؟

مقصود شاعر این بوده که حال ما را سبکباران ساحل‌ها به هیچ وجه نمی‌فهمند

می توان پرسش را علاوه بر پرسش عادی به دو دسته تقسیم کرد البته پرسش انواع گوناگون دیگری هم دارد که در مجال بحث ما نیست.

الف-پرسش انکاری(استفهام انکاری)

ب-پرسش تأکیدی(استفهام تأکیدی)

الف-در این نوع پرسش همان طور که در بالا نیز گفته شد هدف از پرسش رد و انکار یک امر است.مثال:چه کسی گفته که بدون زحمت می توان موفّق شد؟(نمی توان موفقّ شد)،چه کسی می تواند از عهده شکر نعمت های خدا برآید؟(هیچ کس نمی تواتد)

نکته:اکثر پرسش های انکاری با فعل مثبت می آیند.اگر در مثال های بال دقّت کنید خواهید دید که فعل هر دو جمله مثبت است ولی جواب منفی است.

ب-در این نوع جمله هدف تأیید و قبول یک امر می باشد.مثال:مگر نگفتم خوب درس بخوانید؟(حتماً گفتم)،خیال می کنی من منظور تو را نفهمیدم؟(حتماً فهمیدم)

نکته:اکثر پرسش های تأکیدی با فعل منفی می آیند ولی جواب آن ها بلی و حتماً و از این دست جواب هاست.اگر در مثال های بالا توجّه نمایید خواهید دید که فعل هر دو مثال منفی است.

 

0
درس 4

                      صفت ساده، برتر و برترین (صفت‌های سنجشی)  

صفت‌های بیانی سه نوع کاربرد دارند:

اگر بین دو چیز مقایسه شود به آخر صفت "تر" اضافه می‌گردد و به آن صفت برتر (تفضیلی) می گویند؛ مانند: لباس  خوب‌تر، برادر مهربان‌تر 

اگر بین چند چیز مقایسه شود به آخر صفت "ترین" اضافه می‌گردد و به آن صفت برترین (عالی) می گویند؛ مانند: خوب‌ترین لباس، مهربان‌ترین برادر              

اگر مقایسه‌ای در کار نباشد و به آخر صفت «تر» و «ترین» افزوده نشود، به آن صفت ساده می‌گویند؛ مانند: لباس خوب، برادر مهربان

توضیح: همان‌طور که ملاحظه می‌شود، صفت‌های بیانی معمولاً وابسته پسین هستند؛ مگر آن که به صورت صفت برترین به کار روند که در این صورت وابسته پیشین خواهند شد؛ مثال: ما در بهترین کلاس قرار داریم.

0

درس 6

مضارع اِخباری، مضارع التزامی، مضارع مستمر

مضارع اِخباری از انجام کاری در زمان حال یا آینده خبر می‌دهد؛ مانند: می‌نویسم، می‌رود، می‌خورید 

طرز ساخت مضارع اخباری: می + بن مضارع + شناسه

مضارع التزامی از انجام کاری در زمان حال یا آینده همراه با شک، شرط یا آرزو خبر می دهد؛ مانند: بنویسم، برود، بخورید

طرز ساخت مضارع التزامی: ب + بن مضارع + شناسه

مضارع مستمر (جاری): از جریان انجام کاری در زمان حال (درست در زمان سخن گفتن) خبر می‌دهد؛ مانند: دارم می‌نویسم، دارد می‌رود، دارید می‌خورید

طرز ساخت مضارع مستمر: دار + شناسه + مضارع اِخباری

0

درس 7 تخلّص

بسیاری از شاعران، نام شعری خود را در پایان شعربیان می کنند، به این نام «تخلّص» و به بیتی که دارای تخلص باشد، «بیت تخلّص» می گویند؛ مانند:

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز / مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ / که رستگاری جاوید در کم‌آزاری است 

0

درس 8

                                                تضاد

تضاد  آن  است که شاعر یا نویسنده دو کلمه ی متضاد را در کلام بیان کند؛ مثال: 

 همی‌خواهم  از   کردگار   جهان     شناسنده   آشکار   و   نهان

 با بدان کم نشین که  صحبت بد     گر چه پاکی تو را پلید  کند

 چو دخلت نیست، خرج آهسته‌تر کن.

0

درس  9

                                  ماضی ساده، ماضی نَقلی

ماضی ساده  از  انجام  کاری  در  زمان  گذشته  خبر  می‌دهد؛ مانند:  نوشتم، رفت، خوردید

طرز ساخت ماضی ساده: بن ماضی + شناسه

 ماضی نقلی از  انجام  کاری  در  زمان  گذشته  خبر  می‌دهد ولی اثر آن کار تاکنون باقی است؛ مانند: نوشته‌ام، رفته است، خورده‌ابد

 طرز ساخت ماضی نقلی:  بن ماضی + ه + (ام،  ای، است، ایم، اید، اند)