امروز سه شنبه 01 آبان 1403
0


 

فارسی هشتم : درس 1 ، پیش از این ها

بچه‌های عزیز ، بیت‌هایی که در درس اول شما ذکر شده ، تنها قسمتی از شعر « قیصر امین‌پور » است .

برای این‌که بیشتر از خواندن این شعر زیبا لذت ببرید ، متن کامل این شعر نوشته شده است ، اما تنها درباره‌ی قسمت‌هایی توضیح ارائه شده که در کتاب درسی شما آمده است .

 

پیش از این‌ها فکر می‌کردم خدا

خانه‌ای دارد میان ابرها

 

قافیه : خدا ، ابرها

ردیف : -

 

تعداد جمله‌ها :

1 - پیش از این‌ها فکر می‌کردم

2 - خدا خانه‌ای میان ابرها دارد

 

آرایه‌های ادبی :

واج آرایی مصوت « آ »

 


مثل قصر پادشاه قصه‌ها

خشتی از الماس ، خشتی از طلا

قافیه : قصه ها ، طلا

ردیف :  -

 

تعداد جمله‌ها :

1 - ( خانه‌ای ) مثل قصر پادشاه قصه‌ها ( دارد )

2 - خشتی از الماس ( است )

3 - خشتی از طلا ( است )

 

 

آرایه‌های ادبی :

تشبیه خانه‌ی خدا به قصر پادشاه

رکن اول تشبیه : خانه

رکن دوم تشبیه : قصر

رکن سوم تشبیه : مثل

 

تکرار : خشت

 

مراعات‌نظیر : قصر و پادشاه

                 الماس و طلا

 

فارسی ساده و روان :

خانه‌ای دارد که مثل قصر پادشاهان بزرگ و باشکوه است . خشت‌های آن از جنس طلا و الماس است .



پایه‌های برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته با غرور

قافیه : بلور ، غرور

ردیف : -

 

تعداد جمله‌ها :

1 – پایه‌های برجش از عاج و بلور ( است )
2 - با غرور بر سر تختی نشسته ( است )

 

آرایه‌های ادبی :

جناس بر و سر ( اختلاف در صامت بـ و سـ )

واج‌آرایی : صامت بـ

 

فارسی ساده و روان :

جنس ستون‌های برجش از عاج و بلور است و با غرور بر تخت خود نشسته‌است .
 


ماه برق کوچکی از تاج او

هر ستاره پولکی از تاج او

 

قافیه : کوچکی ، پولکی

ردیف : از تاج او ، در دو مصراع

 

تعداد جمله‌ها :

1 - ماه برق کوچکی از تاج او ( است )

2 - هر ستاره پولکی از تاج او ( است )

 

آرایه‌های ادبی :

تشبیه ماه به برق

ماه : رکن اول

برق : رکن دوم

 

تشبیه ستاره به پولک

ستاره : رکن اول

پولک : رکن دوم

 

مراعات نظیر : ماه و ستاره

 

فارسی ساده و روان :

ماه تنها گوشه‌ی کوچکی از تاج براق اوست و ستارگان مانند پولک روی تاج او می‌درخشند .



اطلس پیراهن او آسمان

نقش  روی دامن او  کهکشان

 


رعد و برق شب ، طنین خنده‌اش

سیل و طوفان ، نعره‌ی توفنده‌اش

قافیه : خنده‌اش ، توفنده‌اش

ردیف : -

 

تعداد جمله‌ها :

1 - رعد و برق شب طنین خنده‌اش ( است )

2 - سیل و طوفان نعره‌ی توفنده‌اش ( است )

 

آرایه‌های ادبی :

تشبیه رعدوبرق به آهنگ خنده‌ی خدا

رعد و برق : رکن اول

طنین خنده : رکن دوم

 

تشبیه سیل و طوفان به فریاد خدا

سیل و طوفان : رکن اول

نعره : رکن دوم

 

مراعات نظیر : رعد و برق ، سیل ، طوفان

 

فارسی ساده و روان :

آهنگ خنده‌هایش وحشتناک است و با فریادهایش می‌غرد و غوغا می‌کند .
 


دکمه‌ی پیراهن او آفتاب

برق تیر و خنجر او ، ماهتاب



هیچ کس از جای او آگاه نیست

هیچ کس را در حضورش راه نیست

 

قافیه : آگاه ، راه

ردیف : نیست و نیست

 

تعداد جمله‌ها :

1 - هیچ کس از جای او آگاه نیست

2 - هیچ کس را در حضورش راه نیست

 

آرایه‌های ادبی :

تکرار هیچ کس

جناس : را و راه

         ( صامت ه به را اضافه شده است . )

 

فارسی ساده و روان :

هیچ کس جایش را نمی‌داند و کسی نمی‌تواند در پیشگاهش حاضر شود .



پیش از این ها خاطرم دلگیر  بود

از خدا  در ذهنم این تصویربود



آن خدا بی‌رحم بود و خشمگین

خانه‌اش در آسمان دور از زمین

قافیه : خشمگین ، زمین

ردیف : -

 

تعداد جمله‌ها :

1 - آن خدا بی‌رحم بود  

2 - و خشمگین ( بود )

3 - خانه‌اش در آسمان ، دور از زمین ( بود )  

 

آرایه‌های ادبی :

تضاد : آسمان ≠ زمین

واج آرایی : صامت خ ( تکرار خ خشونت مورد نظر شاعر را به ذهن خواننده منتقل می‌کند . )

در آسمان بودن : کنایه از دور از دسترس بودن است .



بود ، اما در میان ما نبود

مهربان و ساده و زیبا نبود

قافیه : ما ، زیبا

ردیف : نبود

 

تعداد جمله‌ها :

بود  - اما در میان ما نبود

مهربان و ساده و زیبا نبود

 

آرایه‌های ادبی :

واج آرایی صامت ب

واج آرایی : مصوت آ

تضاد : بود ≠ نبود

 

فارسی ساده و روان :

وجود داشت اما بین ما حضور نداشت و ما نمی‌توانستیم با او ارتباط بگیریم .



در دل او دوستی جایی نداشت

مهربانی هیچ معنایی نداشت

 

قافیه : جایی ، معنایی

ردیف : نداشت و نداشت

 

تعداد جمله‌ها :

در دل او دوستی جایی نداشت 

مهربانی هیچ معنایی نداشت

 

آرایه‌های ادبی :

واج آرایی صامت د

واج آرایی مصوت ی

 

فارسی ساده و روان :

هیچ کس را دوست نداشت و با کسی مهربان نبود .



هر چه می‌پرسیدم از خود از خدا

از زمین از آسمان از ابرها

قافیه : خدا ، ابرها

ردیف : -

 

تعداد جمله‌ها :

1 - هر چه از خود ، از خدا می‌پرسیدم

2 - از زمین از آسمان از ابرها ( می‌پرسیدم )

آرایه‌های ادبی :

تکرار از

مراعات نظیر زمین ، آسمان و ابر

از : درباره‌ی

فارسی ساده و روان :

هر چه درباره‌ی خودم ، خدا و پدیده‌های آفرینش می‌پرسیدم ،



زود  می‌گفتند این ، کار خداست

پرس‌وجو از کار او ، کاری خطاست

قافیه : خدا ، خطا

ردیف : ( ا ) ست

 

تعداد جمله‌ها :

1 - زود  می‌گفتند

2 -  این ، کار خداست

3 – پرس‌وجو از کار او ، کاری خطاست

 

آرایه‌های ادبی :

 تکرار کار

 

فارسی ساده و روان :

زود می‌گفتند : این آفریده‌ی پروردگار است و پرس‌وجو درباره‌ی کارهای او اشتباه است .



هر چه می‌پرسی جوابش آتش است

آب اگر خوردی  ، جوابش آتش است



تا ببندی چشم ، کورت می‌کند

تا شدی نزدیک ، دورت می‌کند



کج گشودی دست ، سنگت می‌کند

کج نهادی پای ، لنگت می‌کند



تا خطا کردی ، عذابت می دهد

در میان آتش آبت می‌کند



با همین قصه دلم ، مشغول بود

خواب‌هایم ، خواب  دیو و غول  بود



خواب می‌دیدم که غرق آتشم

در دهان شعله‌های سرکشم



در دهان اژدهایی خشمگین

بر سرم باران گرز آتشین



محو می‌شد نعره‌هایم بی صدا

در طنین خنده‌ی خشم خدا



نیت من در نماز و در دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

قافیه : دعا ، خدا

ردیف : -

 

تعداد جمله‌ها :

1 - نیت من در نماز و در دعا ترس بود –

2 - و وحشت از خشم خدا ( بود )

 

آرایه‌های ادبی :

مراعات نظیر نماز و دعا

تکرار در

 

فارسی ساده و روان :

من به خاطر ترس و وحشت از خدا  ، نماز می‌خواندم و دعا می‌کردم .

 

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود

از خدا در ذهنم ، این تصویر بود

قافیه : دلگیر ، تصویر

ردیف : بود و بود

 

تعداد جمله‌ها :

1 - پیش از اینها خاطرم دلگیر بود

2 - از خدا در ذهنم این تصویر بود

 

آرایه‌های ادبی :

واج آرایی : مصوت ی


فارسی ساده و روان :

پیش از این ، از خدا دلگیر بودم و از او این ذهنیت را داشتم .


هر چه می‌کردم همه از ترس بود

مثل از بر کردن یک درس بود



مثل تمرین  حساب و هندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه
 


تلخ مثل خنده‌ای بی‌حوصله

سخت ، مثل حل صدها مسئله



مثل تکلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود
 


تا که یک شب دست در دست پدر

راه افتادم به قصد یک سفر

قافیه : پدر ، سفر

ردیف : -

 

تعداد جمله‌ها :

1 - تا که یک شب دست در دست پدر به قصد یک سفر راه افتادم .

آرایه‌های ادبی :

تکرار : دست

مراعات نظیر : قصد ، سفر ، راه

 

فارسی ساده و روان :

تا این که یک شب به قصد سفر با پدرم به راه افتادم .


در میان راه در یک روستا

خانه‌ای دیدیم ، خوب و آشنا

قافیه : روستا ، آشنا

ردیف : -

 

تعداد جمله‌ها :

1 - در میان راه در یک روستا خانه‌ای خوب و آشنا دیدیم .

آرایه‌های ادبی :

واج آرایی صامت ر

 


زود  پرسیدم : پدر اینجا کجاست ؟

گفت : اینجا خانه‌ی خوب خداست

قافیه : کجا ، خدا

ردیف : ( ا ) ست

 

تعداد جمله ها :

1 - زود  پرسیدم

2 - پدر ، اینجا کجاست ؟

3 - گفت :

4 - اینجا ، خانه‌ی خوب خداست

 

آرایه‌های ادبی :

تکرار اینجا

تشبیه اینجا ( مسجد ) به خانه‌ی خدا
 


گفت : اینجا می‌شود یک لحظه ماند

گوشه‌ای خلوت ، نمازی ساده خواند

قافیه : ماند ، خواند

ردیف : -

 

تعداد جمله‌ها :

1 - گفت

2 – می‌شود

3 - اینجا یک لحظه ماند

4 - گوشه‌ای خلوت ، نمازی ساده خواند

 

آرایه‌های ادبی :

واج‌آرایی : مصوت ی



با وضویی دست و رویی تازه کرد

با دل خود گفت‌وگویی تازه کرد

قافیه : رویی ، گفت‌وگویی

ردیف : تازه کرد ، تازه کرد

 

تعداد جمله‌ها :

1 - با وضویی دست و رویی تازه کرد

2 - با دل خود گفت‌وگویی تازه کرد

 

آرایه‌های ادبی :

مراعات نظیر : دست ، رو ، دل 

تشخیص : ( گفت و گو با دل )



گفتمش : پس آن خدای خشمگین

خانه‌اش اینجاست ؟ اینجا در زمین ؟

قافیه : خشمگین ، زمین

ردیف : -

 

تعداد جمله‌ها :

1 - گفتمش

2 - پس آن خدای خشمگین خانه‌اش اینجاست ؟

3 - اینجا در زمین ( است ) ؟

 

آرایه‌های ادبی :

تکرار اینجا

 

گفت : آری خانه‌ی او بی‌ریاست

فرش‌هایش از گلیم و بوریاست

قافیه : بی‌ریا ، بوریا

ردیف : ( ا ) ست

 

تعداد جمله‌ها :

1 - گفت

2 -  آری

3 – خانه‌ی او بی‌ریاست

4 – فرش‌هایش از گلیم و بوریاست

 

آرایه‌های ادبی :

جناس بی‌ریا و بوریا

 

فارسی ساده و روان :

گفت آری خانه‌ی او بی‌آلایش و باصفاست . فرش‌هایش از گلیم و حصیر است .

 


مهربان و ساده و بی‌کینه است

مثل نوری در دل آیینه است

قافیه : بی کینه ، آیینه

ردیف : است

 

تعداد جمله‌ها :

1 - مهربان و ساده و بی‌کینه است

2 - مثل نوری در دل آیینه است

 

آرایه‌های ادبی :

تشبیه پروردگار به نور

دل آیینه : تشخیص

           ( دل داشتن به آیینه نسبت داده شده است . )

 

فارسی ساده و روان :

مهربان و ساده است و با کسی دشمنی ندارد و وجودش آشکار و روشن است .



عادت او نیست خشم و دشمنی

نام  او نور و نشانش روشنی

قافیه : دشمنی ، روشنی

ردیف : -

 

تعداد جمله ها :

1 - عادت او خشم و دشمنی نیست

2 - نام  او نور ( است )

3 - و نشانش روشنی ( است )

 

آرایه‌های ادبی :

واج آرایی صامت ن



خشم نامی از نشانی‌های اوست

حالتی از مهربانی‌های اوست



قهر او از آشتی شیرین‌تر است

مثل قهر مهربان مادر است



دوستی را دوست معنی می‌دهد

قهر هم با دوست معنی می‌دهد



هیچ کس با دشمن خود قهر نیست

قهری او هم ، نشان دوستی ست



تازه فهمیدم خدایم این خداست

این خدای مهربان و آشناست

قافیه : خدا ، آشنا

ردیف : ( ا ) ست

 

تعداد جمله‌ها :

1 - تازه فهمیدم  

2 - خدایم این خداست

3 - این خدای مهربان و آشناست

 

آرایه‌های ادبی :

تکرار خدا

واج آرایی مصوت آ



دوستی از من به من نزدیک‌تر

از رگ گردن به من نزدیک‌تر

قافیه : من ، گردن

ردیف : به من نزدیک‌تر ، به من نزدیک‌تر

 

تعداد جمله ها :

1 - دوستی از من به من نزدیک‌تر ( است )  

2 - از رگ گردن به من نزدیک‌تر ( است )

 

آرایه‌های ادبی :

تکرار من

تلمیح : اشاره به آیه‌ی قرآن که می‌فرماید : پروردگار ، از رگ گردن به شما نزدیک‌تر است .
 

 

آن خدای پیش از این را باد برد

نام او راهم دلم از یاد برد



آن خدا مثل خیال و خواب بود

چون حبابی نقش روی آب بود



می توانم بعد از این با این خدا

دوست باشم دوست ، پاک و بی‌ریا

قافیه : خدا ، بی ریا

ردیف : -

 

تعداد جمله‌ها :

1 - می‌توانم

2 - بعد از این با این خدا دوست باشم

دوست ، پاک و بی‌ریا ( باشم )

 

آرایه‌های ادبی :

تکرار : دوست

 

فارسی ساده و روان :

بعد از این می‌توانم با این خدا دوستی صمیمی و یکدل باشم .

 


می‌توان با این خدا پرواز کرد

سفره‌ی دل را برایش باز کرد
 

می‌توان درباره‌ی گل حرف زد

صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
 


چکه چکه  مثل باران  راز گفت

با دو قطره صدهزاران ، راز گفت
 


می‌توان  با او صمیمی حرف زد

مثل یاران قدیمی حرف زد
 


می‌توان تصنیفی از پرواز خواند

با الفبای سکوت آواز خواند
 


می‌توان مثل علف‌ها حرف زد

با زبانی بی‌الفبا حرف زد
 


می‌توان در باره‌ی هر چیز گفت

می‌توان شعری خیال‌انگیز گفت
 

 

مثل این شعر روان و آشنا :

پیش از اینها فکر می‌کردم خدا ...


قیصر امین پور

 

 

0

 

درس دوم : خوب جهان را ببین

 

بند 1  

 

دلایل ج دلیل

 

 

بند 2

 

اسرار ج سرّ

 

شب را چونان چراغی بر می گزیند : تشبیه شب به چراغ

 

شب : رکن اول تشبیه

 

چراغ : رکن دوم تشبیه

 

چونان : رکن چهارم تشبیه

 

تضاد شب و روز

 

بند 3

 

این بال ها همانند لاله های گوش اند : تشبیه

 

بال ها به لاله ی گوش

 

بال ها : رکن اول تشبیه

 

لاله ی گوش رکن دوم تشبیه

 

همانند : رکن چهارم تشبیه

 

 

بند 4

 

دو حدقه چونان ماه تابان آفرید : تشبیه حدقه ی

 

چشم ملخ به ماه

 

حدقه : رکن اول تشبیه

 

ماه : رکن دوم تشبیه

 

چونان : رکن چهارم تشبیه

 

حواس ج حاسّه

 

دو پای داس مانند که اشیا را بر می دارد :

 

تشبیه پای ملخ به داس

 

پا : رکن اول تشبیه

 

داس : رکن دوم تشبیه

 

مانند : رکن چهارم تشبیه

 

اشیا را بر می دارد : رکن سوم تشبیه

 

 

بند 6

 

دم کشیده اش که آن را چونان چتری گشوده

 

است : تشبیه دم طاووس به چتر

 

دم : رکن اول تشبیه

 

چتر : رکن دوم تشبیه

 

گشوده : رکن سوم تشبیه

 

چونان : رکن چهارم تشبیه

 

 

که طاووس آن ( دم ) را بر سر خود سایبان

 

می سازد : تشبیه دم طاووس به سایبان

 

آن ( دم ) : رکن اول تشبیه

 

سایبان : رکن دوم تشبیه

 

 

گویی ( دم طاووس ) بادبان کشتی است که

 

ناخدا آن را برافراشته است : تشبیه دم طاووس

 

به بادبان کشتی

 

دم طاووس : رکن اول تشبیه

 

بادبان : رکن دوم تشبیه

 

گویی : رکن چهارم تشبیه

 

برافراشته : رکن سوم تشبیه

 

رنگ های پر طاووس را به روییدنی های زمین

 

تشبیه کنی : تشبیه رنگ های پر طاووس به

 

روییدنی های زمین

 

رنگ های پر طاووس : رکن اول تشبیه

 

روییدنی های زمین : رکن دوم تشبیه

 

تشبیه : رکن چهارم تشبیه

 

 

( دم طاووس ) دسته گلی است که ... فراهم

 

آمده : تشبیه دم طاووس به دسته گل

 

دم طاووس : رکن اول تشبیه

 

دسته گل : رکن دوم تشبیه

 

فراهم آمدن : رکن سوم تشبیه

 

 

( دم طاووس ) چون پارچه های زیبای پر نقش

 

و نگار است : تشبیه دم طاووس به پارچه

 

دم طاووس : رکن اول تشبیه

 

پارچه : رکن دوم تشبیه

 

زیبای پر نقش و نگار : رکن سوم تشبیه

 

چون : رکن چهارم تشبیه

 

 

پرهای طاووس چونان برگ خزان دیده می ریزد

 

و دوباره می روید : تشبیه پر طاووس به برگ

 

خزان دیده

 

پر طاووس : رکن اول تشبیه

 

برگ خزان دیده : رکن دوم تشبیه

 

می ریزد و دوباره می روید : رکن سوم تشبیه

 

چونان : رکن چهارم تشبیه

 

 

اگر به پرهای طاووس دقت کنی ، لحظه ای به

 

سرخی گل ... جلوه می کند : تشبیه پر طاووس

 

به گل

 

پر طاووس : رکن اول تشبیه

 

گل : رکن دوم تشبیه

 

سرخی : رکن سوم تشبیه

 

 

( پر طاووس ) گاه به زردی زر ناب جلوه

 

می کند : تشبیه پر طاووس به زر ( طلا )

 

پر طاووس : رکن اول تشبیه

 

زر : رکن دوم تشبیه

 

زردی : رکن سوم تشبیه

 

 

 

                    صورتگر ماهر :

 


راستی را کس نمی ­داند که در فصل بهار

 

از کجا گردد پدیدار این همه نقش و نگار؟


به راستی  کسی نمی­ داند که در فصل بهار، این

 

همه نقش و نگار زیبا از کجا پیدا می­ شوند ؟

 

قافیه : بهار ، نقش و نگار

 

ردیف : -

 

تعداد جمله ها : 2

 

راستی را کس نمی ­داند –

 

که در فصل بهار این همه نقش و نگار از کجا

 

پدیدار گردد ؟

 

آرایه ی ادبی :



عقل­ ها حیران شود ، کز خاک تاریک نژند

 

چون برآید این­ همه گل­ های نغزِ کامکار؟



عقل انسان شگفت زده می­ ماند که چگونه از

 

خاک تیره­ ی سرد و بی ­روح این همه گل­ های زیبا

 

و دل ­پسند می­ روید؟

 

قافیه : کامکار

 

ردیف : -

 

تعداد جمله ها : 2

 

عقل­ ها حیران شود –

 

کز خاک تاریک نژند چون این ­همه گل ­های نغزِ

 

کامکار برآید ؟

 

آرایه ی ادبی :

 

 

چون نپرسی کاین تماثیل از کجا آمد پدید؟

 

چون نجویی کاین تصاویر از کجا شد آشکار؟


چرا از خود نمی­ پرسی که این همه شکل و

 

تصویر از کجا به وجود می آید و آشکار

 

می شود ؟

 

تماثیل: جمع مکسّر تمثال

 

قافیه : آشکار

 

ردیف : -

 

تعداد جمله ها : 4

 

چون نپرسی –

 

کاین تماثیل از کجا آمد پدید -

 

چون نجویی –

 

کاین تصاویر از کجا آشکار شد ؟

 

آرایه ی ادبی :

 

تکرار چون ، کاین ، از کجا

 



برق از شوقِ که می­ خندد بدین سان قاه قاه

 

ابر از هجرِ که می­ گرید بدین سان زار زار؟


برق آسمان از اشتیاق دیدار چه کسی این گونه

 

قهقهه می ­زند و ابر از غم دوری چه کسی این گونه

 

زار گریه می کند ؟

 

قافیه : زار زار

 

ردیف : -

 

تعداد جمله ها : 2

 

برق از شوقِ که بدین سان قاه قاه می­ خندد -

 

ابر از هجرِ که بدین سان زار زار می­ گرید ؟

 

آرایه ی ادبی :

 

تضاد : می­ خندد و می­ گرید

 

         قاه­ قاه و زار زار



مراعات نظیر : ابر ، برق

 

               خنده ، گریه



تشخیص : خندیدن را که کار انسان است به

 

           برق نسبت داده است .

 

تشخیص : گریه کردن را که کار انسان است به

 

           ابر نسبت داده است .



کیست آن صورتگر ماهر که بی­ تقلیدِ غیر

 

این همه صورت برد بر صفحه ­ی هستی به کار؟


آن نقّاش ماهری که این همه تصاویر زیبا را در

 

جهان به کار بسته است ، چه کسی است ؟

 

قافیه : کار

 

ردیف : -

 

تعداد جمله ها :

 

آن صورتگر ماهر کیست –

 

که بی ­تقلیدِ غیر این همه صورت بر صفحه ­ی

 

هستی به کار برد ؟

 

آرایه ی ادبی :

 

صفحه­ ی هستی : اضافه ­ی تشبیهی

 

تشبیه هستی به صفحه ی نقاشی

 

هستی : رکن اول تشبیه

 

صفحه : رکن دوم تشبیه

 

 

به پرسش های شما درباره ی این درس ، پاسخ داده خواهد شد .

0

 

تشبیه :

 

تشبیه ، یعنی شباهت دادن چیزی به چیز دیگر .

 

ما در طی روز شاید بارها از این آرایه استفاده

 

می کنیم ، بدون اینکه خود متوجه باشیم .

 

کاربرد عبارت های زیر در زندگی روزمره ،

 

گویای این مطلب است :

 

پسرم مثل گل ترو تمیز شد .

 

دخترم ، مثل ماه خوشگله .

 

یارو قدش مثل عَلَمه .

 

پوستشو دیدی ؟ مثل برف سفید بود !

 

در تشبیه ، چهار مورد وجود دارد که از میان

 

آنها وجود دو مورد الزامی است ؛ یعنی بدون

 

وجود آن دو تشبیهی هم به کار نرفته است . این

 

دو مورد عبارتند از :

 

1 – رکن اول تشبیه : واژه ای  است که آن را

 

به چیزی شباهت می دهیم .

 

2 – رکن دوم تشبیه : واژه ای است که رکن

 

اول را به آن شباهت داده ایم .  

 

مثلا در جمله ی :

 

« موهای مادربزرگ مانند ابریشم نرم است . »

 

موهای مادربزرگ را به ابریشم شباهت داده ایم .

 

موهای مادربزرگ که آنها را به چیزی شباهت

 

داده ایم ، رکن اول تشبیه است ؛

 

و اما ابریشم که رکن اول تشبیه را به آن شباهت

 

داده ایم ، رکن دوم تشبیه است .

 

ویا در جمله ی :

 

« پدرم دلی بزرگ به وسعت دریا دارد . »

 

دل پدر را که به چیزی شباهت داده ایم ، رکن اول

 

تشبیه است ، و دریا که دل را به آن شباهت داده ایم ،

 

رکن دوم تشبیه است .

 

اما در تشبیه ، دو مورد دیگر هم وجود دارد که

 

گاه در عبارت های تشبیهی به کار می روند و

 

گاهی هم نه ، به کار نمی روند .

 

این دو مورد ، رکن سوم تشبیه و رکن چهارم تشبیه هستند .

 

رکن سوم چیست ؟

 

وقتی ما رکن اول را به رکن دوم شباهت می دهیم ،

 

حتما « ویژگی مشترکی » هم بین آنها وجود دارد

 

که ما را وامی دارد یکی را به دیگری شباهت دهیم .

 

در مثال مادربزرگ نرمی ابریشم و موی مادربزرگ

 

باعث شد موی مادربزرگ را به ابریشم شباهت دهیم .

 

یا در مثال پدر ، بخشندگی و دل گندگی پدر و وسعت

 

دریا ، باعث شد ما دل پدر را در بزرگی به دریا

 

شباهت دهیم .

 

ویژگی مشترک بین رکن اول و رکن دوم ،

 

« رکن سوم » است .

 

رکن چهارم چیست ؟

 

وقتی می خواهیم رکن اول را به رکن دوم شباهت دهیم ،

 

معمولاً از این واژه ها استفاده می کنیم : « مانند ، مثل ،

 

همچون ، بسان ، چون ( = مانند ) همانند ، چونان ،

 

به کردار و ...

 

این واژه ها که کمک می کنند رکن اول را به رکن

 

دوم شباهت دهیم ، رکن چهارم هستند .

 

حالا به مثال ها توجه کنید .

 

نام امیرکبیر ، مانند ستاره ای  در تاریخ کشور

 

ما می درخشد .

 

رکن اول : نام امیرکبیر

 

رکن دوم : ستاره

 

رکن سوم : می درخشد

 

رکن چهارم : مانند

 

 

امید ، بشقاب غذایش را از کف دستش تمیزتر

 

کرده بود .

 

رکن اول : بشقاب غذا

 

رکن دوم : کف دست

 

رکن سوم : تمیز

 

رکن چهارم : -

 

 

دل مرد ، از سنگ هم نفوذناپذیرتر شده بود .

 

رکن اول : دل مرد

 

رکن دوم : سنگ

 

رکن سوم : نفوذناپذیر

 

رکن چهارم : -

 

 

لواش هایی که عزیزخان می پخت به نازکی کاغذ بود .

 

رکن اول : لواش

 

رکن دوم : کاغذ

 

رکن سوم : نازکی

 

رکن چهارم : -

 

یک نکته : در اضافه های تشبیهی ، رکن اول تشبیه و

 

رکن دوم تشبیه ، به صورت یک ترکیب اضافی در کنار

 

هم قرار دارند و نیازی به استفاده از رکن سوم تشبیه و

 

رکن چهارم تشبیه نیست . مانند :

 

چشمه ی معرفت ، حریر نماز ، شاخه ی  دستان ،

 

دریای مهربانی ، خورشید چشم ها و ...

 

حالا نوبت شماست . ارکان تشبیه را در جمله های

 

زیر مشخص کنید .

 

 

روزهای تعطیل مثل یک سبد پر از میوه ، دلچسبند .

 

رکن اول :

 

رکن دوم :

 

رکن سوم :

 

رکن چهارم :

 

 

پهلوان همچون کوه ، در برابر حریف ایستاد .

 

رکن اول :

 

رکن دوم :

 

رکن سوم :

 

رکن چهارم :

 

 

 

مثال های خود را برای ثبت در وبلاگ و

 

استفاده ی دوستانتان ارائه دهید .

0

 

درس سوم : ارمغان ایران

 

 

بند 1 :

 

کشور ما همواره سرزمین سپند فرّ و فروغ و فرزانگی

 

و فرهیختگی بوده است :

 

واج آرایی صامت « ف » و « ر »

 

برمی کشیدن : کنایه از برتری دادن ، بالا بردن

 

ارزش و مقام

 

 

بند 3 :

 

تیره رای : کنایه از کسی که اندیشه های بد در سر

 

            دارد .

 

خیره روی : کنایه از بی شرم ، بی حیا

 

 

بند 4 :

 

سر فرود آوردن : کنایه از تسلیم شدن ، قبول کردن

 

 

بند 5 :

 

سر بر می افرازیم : کنایه از افتخار کردن ،

 

                     سرفراز بودن

 

 

بند 6 :

 

دلشان به نام و یاد ایران می تپد : کنایه ،

 

 عاشق ایرانند .  کنایه از بی قراری

 

 

تو از آن آزاداندیشانی هستی که پایدار و نستوه چون

 

کوه ، می کوشند : تشبیه تو به کوه

 

تو : رکن اول تشبیه

 

کوه : رکن دوم تشبیه

 

پایدار و نستوه : رکن سوم تشبیه

 

چون : رکن چهارم تشبیه                                

              

 

بند 7 :

 

بردوش تو نهاده شده : کنایه ، به عهده ی توست .

 

باری به گرانی دماوند : تشبیه بار به قله ی دماوند

 

بار : رکن اول تشبیه

 

دماوند : رکن دوم تشبیه

 

گران : رکن سوم تشبیه ( گران = سنگین )

 

 

بند 8 :

 

دل بدان خواهد باخت : کنایه ، عاشق و شیفته ی

 

                      آن خواهد شد .

 

 

بند 9 :

 

چشم جهانیان را به خیرگی خواهی کشاند : کنایه ،

 

همه را با کارهای بزرگ خود ، شگفت زده خواهی

 

کرد .

 

 

تیرگی ناخویشتن شناسی و ازخودبیگانگی : اضافه ی تشبیهی ،

 

تشبیه ازخود بیگانگی و ناخویشتن شناسی به تیرگی و سیاهی

 

ناخویشتن شناسی و ازخودبیگانگی : رکن اول تشبیه

 

تیرگی : رکن دوم تشبیه

 

 

بند 10 :

 

هان : یک شبه جمله است . یعنی در تعیین تعداد

 

جمله های یک عبارت ، به تنهایی یک جمله در نظر

 

گرفته می شود .

 

چشم و چراغ ایرانی : کنایه ، عزیز و محبوب ایرانیانی

 

                    باعث عزت و سرافرازی ایرانیانی

 

 

بیشه ی فرهنگ و ادب و اندیشه : اضافه ی تشبیهی ،

 

تشبیه فرهنگ و ادب به بیشه

 

فرهنگ و ادب و اندیشه : رکن اول تشبیه

 

بیشه : رکن دوم تشبیه

 

 

0

واج آرایی

 

واج آرایی یعنی تکرار یک صامت یا مصوت در

 

بیت یا جمله .

 

به این مثال ها توجه کنید :

 

شور شراب عشق تو آن نفَسم رَوَد ز سر

 

کاین سرِ پُرهوس شود خاکِ درِ سرای تو

 

در مصراع اول این بیت ، در 3 واژه پشت سرهم یعنی

 

« شور ، شراب عشق » ، صامت « ش » تکرار شده

 

است و در چند واژه ی « نفسم ، سر ، سر ، هوس ،

 

سرا » شاهد تکرار صامت « س » هستیم .

 

در زلف توبند بود داد دل ما

 

در بند كمند بود داد دل ما

 

اي داد به داد دل ما كس نرسيد   

    

از بس كه بلند بود داد دل ما

 

تکرار صامت « د » و مصوت « آ »

 

 

خيال خال تو با خود به خاك خواهم برد

 

كه از خيال تو خاكم شود عبير آميز!

 

تکرار صامت « خ » و مصوت « آ »

 

 

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد

 

هرکس که این ندارد حقا که آن ندارد

 

تکرار صامت « ج » و مصوت « آ »

 

 

نماز خونین حماسه چهارده ساله ی مرا

 

وسعت وسیع کدام سجاده گسترده شد؟

 

تکرار صامت « س » و مصوت « ــِـ »

 

 

یکی شادمانی به اندر میان

 

میان کهان و میان مهان

 

تکرار صامت « ن » و مصوت « آ »

 

 

سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند

 

تکرار صامت « چ »

 

  

بگذار تا بگریم چون  ابر در بهاران

 

کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

 

تکرار صامت « ب » و مصوت « آ »

   

 

رشتۀ تســبیح اگر بگســـست معذورم بدار 

 

دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

 

تکرار صامت « س »

 

 

خواب نوشین بامداد رحیل

 

باز دارد پیاده را ز سبیل

 

تکرار مصوت « آ » و مصوت « ــِـ »

 

 

شب است و شاهد و شمع و شراب و شيريني

 

غنيمت است چنين شب که دوستان بيني

 

تکرار صامت « ش » و مصوت « ــُـ »

 

 

رياست به دست کساني خطاست

 

که از دستشان دستها بر خداست

 

تکرار صامت « س » و مصوت « آ »

 

  

دلت به وصل گل اي بلبل صبا خوش باد

 

که در چمن همه گل بانگ عاشقانه توست

 

در مصراع اول تکرار مصوت « ــُـ » و

 

صامت « ب »

 

 

 

0

درس هفتم ، آزادگی :

خارکش پیری با دلق درشت


پشته‌ ای خار همی برد به پشت

پیرمردی که لباس پشمی خشنی پوشیده بود ،

کوله باری از خار را با خود حمل می کرد .


قافیه : درشت ، پشت

ردیف : -

تعداد جمله :1

خارکش پیری ، با دلق درشت پشته ای خار به پشت

همی برد .

آرایه :

جناس پشت و پشته

مراعات نظیر خار و خارکش

لنگ ‌لنگان قدمی برمی‌داشت


هر قدم دانهٔ شکری می‌کاشت

پیرمرد باهر قدمی که برمی داشت خدا را شکر

می کرد .

قافیه : برمی داشت ، می کاشت

ردیف : -

تعداد جمله : 2

هر مصراع ، یک جمله

آرایه :

اضافه ی تشبیهی : دانه ی شکر ، شکر به دانه

تشبیه شده است .

شکر : رکن اول تشبیه

دانه : رکن دوم تشبیه

جناس داشت و کاشت

کای فرازندهٔ این چرخ بلند!


وی نوازندهٔ دل‌های نژند!

ای خدایی که این روزگار و آسمان رابرافراشته ای ،

ای آرامش دهنده ی دل های غمگین ،

قافیه : بلند ، نژند

ردیف : -

تعداد جمله : 2

هر مصراع یک جمله ( شبه جمله )

آرایه :

کنم از جیب نظر تا دامن


چه عزیزی که نکردی با من

به تمام وجود خود توجه می کنم ، می بینم که با

من بسیار بزرگواری کردی .

قافیه : دامن ، من

ردیف : -

تعداد جمله : 2

از جیب تا دامن نظر کنم


چه عزیزی که با من نکردی

آرایه :

مراعات نظیر : جیب و دامن

از جیب تا دامن نظر کردن ، کنایه از توجه به

وضعیت خود

در دولت به رخم بگشادی


تاج عزت به سرم بنهادی

مرا خوشبخت کردی و عزت و بزرگی دادی .

قافیه : بگشادی ، بنهادی

ردیف : -

تعداد جمله : 2

هر مصراع ، یک جمله است .

آرایه :

اضافه ی تشبیهی : تاج عزت ، عزت به تاج تشبیه

شده است .

عزت : رکن اول تشبیه

تاج : رکن دوم تشبیه

حد من نیست ثنایت گفتن


گوهر شکر عطایت سفتن

من در حدی نیستم که بتوانم تو را ستایش کنم و

نعمت هایت را شکر گویم

قافیه : ثنایت ، عطایت

گفتن ، سفتن

ردیف : -

تعداد جمله : 2

ثنایت گفتن ، حد من نیست


گوهر شکر عطایت سفتن ( حد من نیست ، حذف

شده است . )

آرایه :

گوهر شکر : اضافه ی تشبیهی ، شکر به گوهر

تشبیه شده است .

شکر : رکن اول تشبیه

گوهر : رکن دوم تشبیه

مراعات نظیر : گوهر ، سفتن

نوجوانی به جوانی مغرور


رخش پندار همی‌راند ز دور

نوجوانی با غرور به پیرمرد نزدیک شد .

قافیه : مغرور ، دور

ردیف : -

تعداد جمله : 1

نوجوانی به جوانی مغرور رخش پندار ز دور

همی‌راند .

آرایه :

جناس : گفتن و سفتن

رخش پندار : اضافه ی تشبیهی ، پندار به رخش

تشبیه شده است .

پندار : رکن اول تشبیه

رخش : رکن دوم تشبیه

مراعات نظیر : نوجوان ، جوانی ، مغرور ، پندار

آمد آن شکرگزاریش به گوش


گفت کای پیر خرف گشته ، خموش !

جوان شکرگزاری پیرمرد را شنید و به او گفت :

ای پیرمرد کم عقل ، ساکت باش .

قافیه : گوش ، خموش

ردیف : -

تعداد جمله : 4

آن شکرگزاریش به گوش آمد


گفت

کای پیر خرف گشته ،

خموش!

آرایه :

خار بر پشت ، زنی زین سان گام


دولتت چیست ، عزیزیت کدام؟

( استفهام انکاری )

خار بر پشتت نهاده ای و به سختی راه می روی !

تو خوشبختی و بزرگی نداری .

قافیه : گام ، کدام

ردیف : -

تعداد جمله : 4

خار بر پشت ( نهاده ای ، حذف شده است . )

زین سان گام زنی


دولتت چیست

عزیزیت کدام ؟ ( است ، حذف شده است . )

آرایه :

عمر در خارکشی باخته‌ای


عزت از خواری نشناخته‌ای

هنوز تفاوت خواری و سربلندی را نمی دانی ؛ تو

عمرت رادرخارکشیاز دست دادی . ( زندگی را

تلف کرده ای و بیهوده گذرانده ای)

قافیه : باخته ای ، نشناخته ای

ردیف : -

تعداد جمله : 2

هر مصراع ، یک جمله است .

آرایه :


جناس : خوار و خار

تضاد : خواری و عزت

باختن کنایه از ، از دست دادن

پیر گفتا که چه عزت زین به


که نی‌ام بر در تو بالین نه ؟

( استفهام انکاری )

پیر گفت : هیچ سربلندی بهتر از این نیست که

محتاج به کسی چون تو نیستم .

قافیه : به ، بالین نه

ردیف : -

تعداد جمله : 3

پیر گفتا که

چه عزت زین به


که بر در تو بالین نه نی‌ام ؟

آرایه :

بالین نه ، کنایه از محتاج

کای فلان! چاشت بده یا شامم


نان و آبی که خورم و آشامم

که ای فلانی به من صبحانه یا شام بده تا من نان و

آبی بخورم و بیاشامم .

قافیه : شامم ، آشامم

ردیف : -

تعداد جمله : 5

کای فلان!

چاشت بده

یا شامم ( بده ، حذف شده است . )


نان و آبی که خورم

و آشامم

آرایه :

مراعات نظیر : چاشت ، شام ، نان ، آب ، خورم ،

آشامم

شکر گویم که مرا خوار نساخت


به خسی چون تو گرفتار نساخت

خدا را شکر می گویم که مرا خوار و ذلیل نساخت

و گرفتار انسان پستی مثل تو نکرد .

قافیه : خوار ، گرفتار

ردیف : نساخت

تعداد جمله : ۳

۱- شکر گویم

۲- که مرا خوار نساخت

۳- به خسی چون تو گرفتار نساخت

آرایه :

تشبیه ، خسی چون تو ، تو ( جوان ) به خس

تشبیه شده است .

تو : رکن اول تشبیه

خس : رکن دوم تشبیه

چون : رکن چهارم تشبیه

به ره حرص شتابنده نکرد


بر در شاه و گدا بنده نکرد

داد با اینهمه افتادگی‌ام


عز آزادی و آزادگی‌ام

با وجود ضعف و ناتوانیم به من آزادی و بی نیازی

بخشید .

قافیه : افتادگی ام ، آزادگی ام

ردیف : -

تعداد جمله : 1

با این همه افتادگی‌ام ، عز آزادی و آزادگی‌ام داد .

آرایه :

مراعات نظیر : آزادی ، آزادگی

0

دانش ادبی:

به شعرهای زیر دقت کنید و قافیه ها را در هر

شعر مشخص کنید.

بشنو این نی چون شکایت می‌کند

از جدایی ها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم

جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

سر من از ناله من دور نیست

لیک چشم و گوش را آن نور نیست...

در این شعر، در هر بیت، دومصراع با یکدیگر

هم قافیه هستند و از نظر قافیه، ارتباطی بین بیت ها

وجود ندارد. قالب این نوع شعرها، مثنوی است.

از مثنوی برای مفاهیم اخلاقی و تعلیمی استفاده

می شود؛ چون در مثنوی، امکان استفاده از

واژه نامحدود، به عنوان قافیه وجود دارد،

شاعران بسیاری، از این قالب شعری برای

سرودن منظومه های بلند روایی و داستانی نیز

استفاده کرده اند. یکی از این شاعران،

فردوسی بزرگ است که شاهد نتیجه ی زحمات

30 ساله ی او در کتاب ارزشمند شاهنامه هستیم.

ایجاد اثر نفیس و گران قدری  با 60000 بیت،

تنها در قالب مثنوی ممکن است؛ چون استفاده از

واژه های مختلف در بیت های جداگانه، ممکن است.

از شاهنامه ی فردوسی:

به نام خداوند جان و خرد

 

کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای

 

خداوند روزی ده رهنمای

خداوند کیوان و گردان سپهر

 

فروزنده ماه و ناهید و مهر

ز نام و نشان و گمان برترست

 

نگارنده بر شده پیکرست

به بینندگان آفریننده را

 

نبینی مرنجان دو بیننده را

نیابد بدو نیز اندیشه راه

 

که او برتر از نام و از جایگاه

 

و شعر بسیار زیبای حمید مصدق:

بعد از آن طوفان و آن سیلابها

 

کم کم آرامش گرفتند آبها



غیر از آن قومی که شد کشتی نشین

 

شد تهی از آدمی روی زمین



عاقبت کشتی به ساحل در نشست

 

نوح با یاران خویش از ورطه رست



زندگی بالندگی از سر گرفت

 

زندگانی جلوه ای دیگر گرفت



بگذرد تا زندگانی بر مراد

 

زندگان، هر کس پی کاری فتاد



خاک شد گل، گل چو خشت خام شد

 

خشت روی خشت، پی تا بام شد



نوح را هم اوفتادش کار گل

 

کار گل را برگزید از جان و دل



ساخت از گل کوزه هائی چند نوح

 

داشت با آن کوزه ها پیوند نوح



تا که روزی یک مَلک با احترام

 

نوح را آورد از حق این پیام:



گفت: باید کوزه ها را بشکنی

 

نوح در پاسخ هراسان گفت: نی



کوزه ها را ساختم با دست خویش

 

بشکنم گر کوزه دل گردد پریش



نیشتر گر کس به قلبم برزند

 

نیک تر تا کوزه ها را بشکند


ادامه ی این شعر زیبا را درادامه بخوانید:


بار دیگر آن ملک آمد فرود


در سرای نوح، گفت او را درود!



گفت: حق گفتت، که ای نوح نبی


چون تو جنبادی به سوی ما لبی


خواستی تا شویم از این چرخ پیر


منکران را از صغیر و از کبیر


من فرستادم بسی توفان و سیل


بندگان را غرق کردم، خیل خیل



خواستم چون بشکنی کوزه ی گلت


کوزه بشکستن بسی شد مشکلت؟



پس چه سان بی اعتنا بر جان خلق


خواستی تا برکنم بنیان خلق؟



خود جهان از زندگان آکندمی


پس چو گفتی بیخشان برکندمی



آن که خود یک کوزه را مشکل شکست


این چنین آسان جهانی دل شکست؟



آن که را اندیشه ای همچون تو نیست


نیست در روی زمینش حق زیست؟



نوح گریان سوی کوزه برد دست


کوزه ها بر سنگ، نی، بر سر شکست

0

درس 8 :

 

« نوجوان باهوش »

 

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

 

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

 

قافیه : خرم ، عالم

 

ردیف : از اوست

 

تعداد جمله : 4

 

به جهان خرم از آنم

 

که جهان خرم از اوست

 

بر همه عالم عاشقم

 

که همه عالم از اوست

 

آرایه ی ادبی :

 

تکرار : جهان ، عالم ، همه ، که

 

 

 

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است

 

به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست

 

قافیه : هم ( با واژه های قافیه در بیت های

 

             پیشین و پسین )

 

ردیف : از اوست

 

تعداد جمله : 4

 

زهر به حلاوت بخورم

 

که شاهد ساقی است

 

درد به ارادت بکشم

 

که درمان هم از اوست

 

آرایه ی ادبی :

 

تضاد : درد و درمان

 

 

 

« آشپززاده ی وزیر »

 

 

بند 1 :

 

تضاد : هیاهو و سکوت

 

 

بند 2 :

 

کاغذ ذهن : اضافه ی تشبیهی ، تشبیه ذهن به کاغذ

 

ذهن : رکن اول تشبیه

 

کاغذ : رکن دوم تشبیه

 

 

بند 3 :

 

قلک ذهن : : اضافه ی تشبیهی ، تشبیه ذهن به قلک

 

ذهن : رکن اول تشبیه

 

قلک : رکن دوم تشبیه      

 

 

 

بند 4 :

 

مراعات نظیر : باغ ، طراوت ، سرسبزی ، برگ ، سبز

 

مراعات نظیر : نور ، گرم ، خورشید ، می درخشیدند

 

 

 

بند 7 :

 

لب گزید : در این عبارت ، کنایه از شرم و خجالت

 

 

بند 10 :

 

باز ماندن چشم : کنایه از تعجب

 

 

 

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

 

دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد

 

قافیه : مجلس ، مونس

 

ردیف : شد

 

تعداد جمله : 3

 

ستاره ای بدرخشید

 

و ماه مجلس شد

 

دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد

 

آرایه ی ادبی :

 

مراعات نظیر : ستاره ، ماه ، بدرخشید

 

تشخیص : دل رمیده ، فراری و گریزان بودن

 

           را ( که ویژگی انسان است ، به دل

 

           نسبت داده است . )

 

تشخیص : ستاره انیس و مونس شد ، همدم و یار

 

           شدن که ویژگی انسان است ، به ستاره

 

           نسبت داده شده است .

 

 

 

« گریه ی  امیر »

 

 

بند 3 :

 

جناب امیر ، شبه جمله ، این عبارت یک جمله

 

محسوب می شود .

 

 

 

بند 4 :

 

وای از جهل و نادانی مردم : شبه جمله ، این

 

عبارت یک جمله محسوب می شود .

 

 

0

 

فارسی : درس چهارم ، سفر شکفتن

 

بند ۲

 

ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است .

 

استفاده از ضرب المثل

 

هی : شبه جمله .به تنهایی یک جمله است .

 

 

بند ۳

 

ای کاش : یک جمله است .

 

 

بند ۶

 

اصول ج اصل

 

زندگی یک سفر است : تشبیه زندگی به سفر

 

زندگی رکن اول تشبیه

 

سفر رکن دوم تشبیه

 

رکن سوم و چهارم حذف شده است .

 

فراز متضاد نشیب

 

 

بند ۷

 

آداب ج ادب

 

 

 

0

سال گذشته درباره ی جمله و اجزای آن خواندید.

گفتیم جمله یک واژه یا مجموعه ای از واژه هاست

که پیامی را منتقل می کند.

 

 

اسم در یک جمله نقش مهمی دارد،چون می تواند

در نقش های متفاوتی در جمله ظاهر شود. مثل

واژه ی کلاس:

 

کلاس، زیبا و بزرگ بود.

در این جمله کلاس، نهاد است.

 

ویا

کلاس را تمیز کردیم.

چه چیزی را تمیز کردیم؟کلاس را

در این جمله کلاس مفعول است.

 

به کلاس ما خوش آمدید.

پیش از کلاس حرف اضافه ی «  به» به کار

رفته است. پس کلاس در این جمله متمم است.

 

 

می بینیم که یک اسم می تواند در جمله های مختلف،

نقش متفاوتی داشته باشد.

فعل نیز مانند یک اسم نقش مهمی در جمله دارد،

با این تفاوت که یک اسم نقش های مختلفی در جمله

می پذیرد، اما یک فعل همیشه در جمله  فعل است

و نقش دیگری ندارد.

 

یادآوری می کنم که برای مشخص کردن نهاد در

جمله از پرسش چه کسی یا چه چیزی استفاده می کنیم.

مبادا گذر شتابان عمر را مسخره بگیرید.

چه کسی مسخره بگیرد? شما که در جمله حذف شده نهاد است.

 

برای مشخص کردن مفعول ازپرسش:  

  

چه کسی را ؟

و یا  

  

 چه چیزی را ؟

استفاده می کنیم. در جمله ی بالا:

چه چیزی را مسخرا بگیرید؟

گذر شتابان عمر را.

 

علاوه بر اینها اسم می تواند در نقش متمم ظاهر شود.

متمم اسمی است که پس از حروف اضافه به کار

می رود.

حروف اضافه مانند: از، به، در، پس از،

برای، بهر، از بهر، درباره ی، با، مانند،

مثل، همچون و...

متمم بلافاصله پس از حروف اضافه به کار

می رود. مانند:

 

همیشه در زندگی، از تجربه های بزرگترها بهره

بگیرید.

 

در این جمله «  در»   و «از» حرف اضافه

هستند. پس اسم هایی که پس از آنها به کار

رفته اند، متمم هستند. یعنی «زندگی» و

«تجربه های بزرگترها»