امروز چهارشنبه 02 آبان 1403
0

1– در بیت زیر چه آرایه های ادبی به کار رفته است؟ 
 » من اینجاچون نگهبانم تو چون گنج تو را آسودگی باید مرا رنج « 
الف (تشبیه، مراعات نظیر، تضاد  ب (آرایۀ تکرار، تلمیح، تشبیه 
ج (تشبیه، تکرار، تضاد      د (مراعات نظیر، تشبیه، تلمیح 


2 -قالب شعر» علم زندگانی «کدام است؟ 
الف(غزل     ب(قطعه     ج(مثنوی     د(ترکیب بند  


3– کدام با بقیه هم خانواده نیست؟
الف(شوق    ب(اشتیاق    ج(تشویق     د(شفیق  


4 –املای کدام کلمه با توجه به معنی آن نادرست است؟ 
الف(عجز: ناتوان      ب(حریص: سخن 
ج(برومند: پربار        د(برزن: کوچه 

5 – در کدام گزینه ترکیب» موصوف و صفت «آمده است؟ 
الف(علم زندگانی      ب(اتفاق دیروز 
ج(کار بسیار             د(نوبت خواب 

6 - متمّم «را در مصرع پیدا کرده و بنویسید.»

ز تو سعی و عمل باید ز من پند 

7- برای کلمات زیر دو هم خانواده بنویسید. 
الف(هجوم:)......... و............ 

ب (مستجاب:)................. و..................  
8 -معنی واژه های زیر را بنویسید. 
گیتی:               برزن:             رنج:         هجوم: 
9 -بیت:

تو را توش هنر می باید آموخت

حدیث زندگی می باید آموخت    را به نثر روان بنویسید. 

10 -شعری که هر بیت آن قافیۀ جداگانه ای داردو موضوع آن بیشتر داستان است: 
الف(مثنوی  ب(چهار پاره  ج(شعر نو   د(تمام گزینه ها

جواب ها:

1) گزینه)الف( 
2)گزینه)ج(
3)گزینه)د( 
4)گزینه)ب(
5)گزینه)ج( 
6)تو - من
7(هجوم: تهاجم، مهاجم ----  مستجاب: استجابت، جواب


8)گیتی:) عالم، جهان          (برزن:) کوچه                          (رنج:) سختی              (هجوم:) حمله 
9)تو اول باید اصول و روش پرواز کردن را بیاموزی و نکات مهم زندگی را بیاموزی.
10)گزینه)الف(

0

1 -جهد کن که اگر چه........................ و گوهری باشی، گوهرترین نیز داری. ( اصیل – اسیل) 


2 -در محاوراتی که به حضور او میان دو کس رود،....................... ننماید. ( خوض – خوز)


3 – بدان که مردم بی هنر مادام بی سود باشد، چون.................... که تن دارد و سایه ندارد.(مغیلان - مقیلان)


4 –معنی واژه ها را بنویسید. 
طعن:          محاورات:          مِهتری:       استراق سمع: 
 
5 – سه فعل مضارع بنویسید. 


6 -برای واژه های زیر دو هم خانواده بنویسید. 
(متقدّم:)..................... و....................

(سبقت:)................... و..................... 


7 -کدام گزینه بن مضارع نوشتن است؟ 

الف(نوشته است     ب(می نویسد     ج(نویس      د(نوشت
 
8 -کدام گزینه به معنی» عمیق اندیشیدن «است؟ 
الف(خوض      ب(غوض       ج(غوث       د(قوس 

9-  -در کدام گزینه کلمات با یکدیگر هم خانواده نیستند؟ 
الف(تهمت– اتهام– متّهم ⃞    ب(استراق– سرقت - ⃞ مسروقه 
ج(طعن – طعنه - طاعن ⃞   د(مشارکت – شرکت -تشکر ⃞


10 «-چهار مقاله «اثر کیست؟ نام دیگر آن چیست؟ و بخش های مهم آن را بنویسید.

 

جواب ها:

1)اصیل
2)خوض
3)مغیلان
4)طعن:) سرزنش              (محاورات:) گفتگوها               (مِهتری:) بزرگی        (استراق سمع:) دزدیده گوش دادن  
5)با توجه به آموزههای دانش آموز
6)متقدّم:) تقدّم – مقدّم       (سبقت:) سابق – سوابق ( 
7)گزینه)ج(
8)گزینه)الف(
9)گزینه)د(
10)نظامی عروضی – مجمع النّوادر – در مورد چهار گروه از مردم یعنی: دبیر، شاعر، منجّم و طبیب نوشته شده است.

0

لغات درس : 

تپنده : بی قرار و نا آرام // می بالند : رشد می کنند // آوند : لوله های باریکی که در ساختمان گیاهان وجود دارد .// مام : مادر // پرورندگی : پرورش دادن // باشندگان : جمع باشنده ، ساکنان ، حاضران // زاد و بود : همۀ سرمایه ، کنایه از هست و نیست // آبشخور : سرچشمه // مایه ور : پرمایه ، سرشار // فراخنا : پهنا و گستردگی // دو سویه : دو طرفه // آرامستان : جای آسودن // نشست : اقامتگاه // کُنام : محل زندگی جانوران وحشی // بوم و بر : سرزمین

 

کنایه ها :
 اهریمن خویان : شیطان صفتان // تن را سپر کرده اند : کنایه از خود را فدا کرده اند // جان گرفتن : کنایه از بزرگ شدن و رشد کردن // خفاش خویان : کنایه از انسان های بد جنس // مشت را گره کرده اند : کنایه از مصمم دفاع می کنند و می جنگند // پشت به پشت : کنایه از همراه هم // بر بیگانه تاخته اند : کنایه از با بیگانه می جنگند // انگشت به دهان : کنایه از متعجب و متحیر //زیر دست من است : کنایه از در خدمت و تحت فرمان من است // تن به کشتن دهیم : کنایه از مُردن

 

صفحه 60 : معنی ابیات

بیت یک : از خداوند آفریدگار جهان که از همه چیز آگاه است ، می خواهم ...

بیت دو : که شما را از تمام بدی ها حفظ کند و نامتان به نیکی باقی بماند.

بیت یک : از خداوند آفریدگار جهان که از همه چیز آگاه است ، می خواهم ...

بیت دو : که شما را از تمام بدی ها حفظ کند و نامتان به نیکی باقی بماند

معنی ابیات ص 61 :
 بیت یک : آیا نمی دانی که ایران ، وطن و خاستگاه من است و تمام دنیا تحت اختیار من می باشد /// بیت دو : همۀ ایرانیان با یکدیگر متحد و انسان های خداشناسی هستند و در انجام کارهای نیک ، از انسان های بدکار ، ترسی ندارند .

بیت سه : جای افسوس است که ایران از بین برود و آشیانه و جایگاه حیوانات درنده ( اقوام وحشی و ستمگر ) شود . بیت چهار : اگر قرار است که ایران نابود شود ، از خدا می خواهم که من هم نیست و نابود شوم و هیچ کس در این سرزمین ، زنده نباشد . بیت پنجم : اگر همه کشته شویم بهتر از آن است که کشور ایران را به دست دشمن بسپاریم .

 

آرایه های ادبی شعرهای این درس :

همی خواهم از کردگار جهان
شناسنده ی آشکار و نهان
از خداوند بزرگ که آفریننده جهان است و آشکار و پنهان را می شناسد می خواهم
آرایه : تضاد(آشکار و نهان)
2 ـ که باشد ز هَر بد ، نگهدارتان
همه نیک نامی بُوَد یارتان
خدا شمارا از هر گزند و آسیب در امان نگهدارد و همیشه نیک نامی یارتان باشد.

آرایه : تضاد(بد و نیک)

3 ـ ندانی که ایران ، نشستِ من است
جهان سر به سر ، زیر دستِ من است

نشستِ من : جایگاه نشستن ، مسکن / سر به سر : همه / (مفهوم بیت : من از همه قوی تر هستم)
نمی دانی که سرزمین ایران محل زندگی من است سراسر جهان زیردست و تحت فرمان من است.
4 ـ همه یکدلانند یزدان شناس / به نیکی ندارند از بد ، هراس

هراس : ترس ، نگرانی / یزدان : منظور خداوند / آرایه : تضاد(نیکی و بد)/ « به » در مصراع دوم به معنایِ« در برابرِ ، در مقابلِ» / (مصراع دوم : به خاطرِ نیکی هایشان ، از بدی نمی هراسند.)
مردم ایران از هر قوم و قبیله ای که هستند، خدای یگانه را می پرستند و با نیک نامی از بدی و پلیدی ترسی ندارند و یکدل هستند.

5 ـ دریغ است ایران که ویران شود / کُنامِ پلنگان و شیران شود

جای افسوس است از این که ایران از بین برود و آشیانه و جایگاه حیوانات درنده وحشی بشود.

دریغ : افسوس، اندوه / ویران : نابود، خراب / کنام : آشیانه ، بیشه ، جایگاه حیوانات درنده/

آرایه‌ها :تناسب(کنام، پلنگان و شیران) / پلنگان و شیران : استعاره از هر ویرانگری /

* در این بیت ، تشبیه نداریم و استعاره آمده/ جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل(ایران و ویران) / واج آرایی حرف «ن»/ *نکته دستوری : دریغ : مسند / ویران و کنام : مسند (البته می‌توان گروه اسمی) کنام پلنگان و شیران را گروه مسندی گرفت.

6 ـ چو ایران نباشد ، تن من مباد / در این بوم و بر ، زنده یک تن مباد

اگر قرار است که ایران نابود شود، از خدا می‌خواهم که من هم نیست و نابود شوم و هیچ کس دیگری در این سرزمین، زنده نباشد. / آرایه : واج آرایی حرف «ن» / تن و من : جناس /* نکته دستوری : چو (= اگر) : حرف ربط / مباد : فعل دعایی است / زنده : مسند / یک تن : نهاد
7 ـ همه سر به سر ، تن به کشتن دهیم / از آن به که کشور ، به دشمن دهیم

اگر همه ی ما (ایرانیان) خودمان را به کشتن بدهیم ، بهتر از آن است که کشور خود را به دست بیگانگان بدهیم. / سر به سر : همه / بِه : بهتر (واژه ی مخفّف) و از نظر دستوری (صفت برتر یا تفضیلی)

0

معنی حکایت دعای مادر
از بایزید بسطامی (رحمت خداوند بر او باد) پرسیدند که تو چگونه به این مقام و مرتبه رسیدی؟ در زندگی خود چه کردی و چگونه رفتار کردی که نزد خداوند شایسته شدی و به این راه هدایت شدی؟ او در پاسخ گفت: هنگامی که من ده ساله بودم، شب‌ها مشغول عبادت بودم و نمی‌خوابیدم. یک شب مادرم از من درخواست کرد که، چون امشب سرد است نزد او بخوابم.
از آنجایی که دوست نداشتم خواهش مادرم را نادیده بگیرم و این کار برایم آسان نبود، درخواست او را قبول کردم. آن شب اصلا خوابم نبرد و نتوانستم نماز شب نیز به جا آورم. در آن شب یک دستم در دست مادر بود و دست دیگرم در زیر سرش بود تا راحت بخوابد.

آن شب هزار بار سوره توحید را خوانده بودم. آن دستم که زیر سر مادرم بود، بخاطر آنکه بی‌حرکت مانده بود و خون در آن جریان نداشت، خشک و کرخت شد. پس به بدن خود گفتم به خاطر خداوند و خشنودی او رنج و سختی امشب را تحمل کن.
وقتی مادرم از خواب برخاست و مرا در آن وضعیت دید برایم دعا کرد و گفت: خدایا تو هم از فرزندم راضی باش و مقام و مرتبه‌اش را در ردیف مرتبه بزرگان و عارفان قرار بده. اینگونه بود که دعای مادرم درباره من پذیرفته شد و آن دعای خیر مادر مرا به این درجه و جایگاه رساند.

 

معنی کلمات:
ابتدای کار: شروع زندگی
بخسب: بخواب
باز ماندن: محروم شدن
از نماز شب باز ماندم: نتوانستم نماز شب را بخوانم
از بهر: بخاطر
درجت: درجه، رتبه
اولیا: جمع ولی، دوستان خدا
مستجاب: پذیرفته شده، اجابت شده
رحمه اللّه علیه: رحمت خدا بر او باد

 

*آرایه های ادبی*:

کار: کنایه از راه و طریقت عرفانی

از عبادت خوابم نمی‌برد:‌ از (شدت شوق و انجام) عبادت، در این جمله محذوف است و باعث اغراق بیشتر در جمله شده است.
 
بازماندن: کنایه از «ازکار ماندن، متوقف شدن»

«دست» در سطر سوم: آرایه تکرار است

دست و سر: تناسب

ای تن...: شخصیت بخشی

جای: کنایه از جایگاه و مقام

 

کتاب«بستان العارفین»،رساله ای است حاوی حکایت های عرفانی.مؤلف این کتاب نامعلوم است و احتمالاً در قرن6ه.ق یا اندکی قبل از آن نوشته شده است.

0

ستایش
فروزنده رهنمای برنگذرد راه نما

فصل اول (زیبایی آفرینش)
جهالت مستمع اقرار تنبیه
شکر گزار انعام خار حیف
اهمّیّت حق تعالی صنع اسرار التّوحید
رعد و برق میغ برّ و بحر مؤثّر
سریر ملک بیاموخته بساط قوس قزح
همسال امام محمّد غزّالی مدهوش و متحیّر قناعت
خویشتن وارهم

فصل دوم (شکفتن)
متاع نظامی گنجه ای نیک بختی عبدالقادر بیدل
حرص و هوس کهنسالی و فرتوتی دریغا عار
همدلی همراهی هم نشین سعدالدّین وراوینی
مصائب غمگین مصاحبت خوشحالی
ویرانگری سنایی غزنوی صلّی الله علیه و آله مولانا جلال الدّین محمّد
خاصّی متعدّد هلن کلر همدم نیکو خصال
گرانبها و گرانمایه تجسّم متقاعد اعتنا

فصل سوم (سبک زندگی)
از دست مگذار جهد مغیلان اقوام
قانع بگریز تهمت زده خاصّه
محاوراتی متقدّم عنصر المعالی قابوس نامه
خواجه نصیرالدّین توسی اخلاق ناصری استراق سمع خوض
صفّاریان رحلت داعیه حنظلة بادغیسی
تباهی مشخّصه نظامی عروضی ترقّی
دائماَ واقف نه ای غمدیده رهنمود
هم زیستی همتا توفان کشتیبان
دو سویه آبشخور هم پیوندان همانند
گزند سدّی پشتوانه اقلّیّت
همزادگان هراس یکدلانند  می غرّند
همرهان شرمسار نهفت حادثه  حال

فصل چهارم (نام ها و یاد ها)
لوح بغل نصیر الدّین توس
محضر دلخواه شگفت زده حاسب
دانش اندوزی هم درس فراست استاد حمزه
رخسار یک صدا سیمگون اینکه
بی کران رمق اشکبار مقطّع
تمنّا تعرّض خطّ مرزی سلاح جنگ
هراس انگیز کم رنگ تجسّم جانبازی
آتش خیز بغض تلّی خونین شهر
محمّد جهان آرا ملحق قافله باز نایستاده
باژگونه مقرّی تداعی منتهی
عشّاق معارج سلاله رابعه عدویّه
تذکره الاولیا عطّار نیشابوری عیال دلتنگ
سیّده امّت قحطی متفرّق
خواجه مشقّت دست شکسته الّا رضای تو
مقرّبان صومعه طرّار
اطلب العلم من المهد الی اللّحد علیه الصّلاه و السّلام

فصل پنجم (اسلام و انقلاب اسلامی)
ابوذر حدیقه سنایی عقل و حسّ انسان علم دین
انسانیّت دلنشین بزرگوار پیامبر
ناگوار دل ها ظاهر متعال
خطبه ها وصایا آسان گیر پیامد
توبره ی کاه حقیر رعایا سیرت
عهده ی حفظ دفع تکبّر لشگر گاه
غریبان مجد خوافی روضه ی خلد رعیت
خرقه قیصر امین پور طراوت رخصت
فروغ سلطان عیش گلزار
شدّت ضمن نبوّت مفضّل
عبرت اندوهناک لذا متانت
شعور و اراده قائل تأمل هدف و حاجت
جراحت صادر معلوم علم و اراده
مصیبت نفع و ضرر قوّه ها تلف
مصلحتی ضد حسود غافل
صله ی رحم وعده حیا وصف
طاقت شأن منع معاصی
خضوع تضرّع تواضع بقا
تصرّف خوشحال بدینجا عافیت
قصابم وصل و هجران محنت قامت
بابا طاهر همدانی مطیع نفس و شیطان دولتمند  گذر  قهر

فصل ششم (ادبیات جهان)
عشق علّامه محمّد اقبال لاهوری عجم چراغ لاله سوز
خدمتگزار مرغ سحر غرّه دوست دار
بلعیدن مار بوآ یک دل همواره
حساب جغرافیا نصیحت هضم
وقار حیرت و شگفتی کمابیش فنّ ظریف
عزیمت آذرخش سیّاره وحشت زده
یکنواخت محتاج تأمّل تعجّب آور
حیف مسئول وداع نغمة موسیقی
خوشحال فراغت مفتون سعادت
مطمئنّاً مشتاق قضاوت تعمیر
ذلّت یقین عقبی مسلّط
- عزّت بیهودگی توفیق

0

حکایت اندرز پدر از گلستان سعدی است. این حکایت، زشتی عیب جویی از دیگران و غیبت کردن را بیان می کند.

معنی حکایت اندرز پدر

به یادم می‌آید که در زمان کودکی بسیار عبادت می‌کردم و شب‌ها برای عبادت و نماز بیدار می‌ماندم. شبی پیش پدرم (رحمت خدا بر او باد) نشسته بودم در حالی که تمام شب بیدار بودم و قرآن می‌خواندم و گروهی هم در اطراف ما خواب بودند.

به پدرم گفتم: یکی از این‌ها بیدار نمی‌شود که نماز صبح بخواند، آنچنان در خواب غفلت فرو رفته‌اند که انگار مرده‌اند! پدرم گفت: عزیز پدر! تو هم اگر بخوابی، بهتر از این است که غیبت دیگران را بکنی. 

نتیجه

خوابیدن و عبادت نکردن بهتر از بیدار ماندن و بدگویی از مردم است. زیرا بدگویی گناه بزرگی است اما در شب عبادت نکردن گناه محسوب نمی شود.

 

معنی کلمات 

  • ایام: روزها
  • طفولیت: خردسالی
  • متعب‍د: عبادت کننده
  • دیده: چشم
  • گویی: انگار
  • مصحف: کتاب آسمانی؛ قران
  • طایفه: گروه
  • رحمه الله علیه: خداوند او را رحمت کند
  • دو گانه: نماز صبح
  • بگزارد: به جای آورد. بخواند.
  • بِه: بهتر

آرایه های ادبی

  • در پوستین خلق افتادن: کنایه از غیبت کردن است
  • سر بر نمی‌دارد: کنایه از بیدار نمی شود.
  • گویی نخفته اند که مرده اند: تشبیه خوابیدن به مردن

نکات دستوری

  • جان پدر: منادا (بدون حرف ندا)

تعداد مفعول های حکایت: 3 مفعول

  • دیده (را) بر هم نبسته
  • مصحف عزیز (را) بر کنار گرفته
  • دوگانه ای (را) بگزارد. 

نکته: «را» در جمله «پدر را گفتم» به معنای حرف اضافه «به» آمده است = به پدر گفتم...

 

حکایت دعای مادر 

حکایت دعای مادر، منبع اصلی آن کتاب بستان العارفین و تحفه المریدین است.

معنی حکایت دعای مادر فارسی هفتم

از بایزید بسطامی -که رحمت خدا بر او باد- پرسیدند که تو قبل از این که به این مقام و مرتبه برسی چگونه فردی بودی وچگونه به این راه هدایت شدی؟

گفت: من ده سال داشتم و شب ها مشغول عبادت بودم.

یک شب مادرم از من درخواست کرد که چون امشب سرد است نزد من بخواب.

سرپیچی از درخواست مادرم برایم سخت بود.بنابراین قبول کردم.

آن شب اصلا خوابم نبرد و نتوانستم نماز شب به جا آورم.

یک دستم در دست مادر بود و دست دیگرم در زیر سرش بود تا راحت بخوابد.

آن شب هزار بار سوره توحید را خوانده بودم.

آن دستی که زیر سر مادرم بود بی حرکت مانده بود و خون در آن جریان نداشت.

گفتم ای بدن به خاطر خداوند و خشنودی او رنج و سختی امشب را تحمل کن.

وقتی مادرم از خواب برخاست و مرا در آن وضع دید برایم دعا کرد وگفت:خدایا تو هم از فرزندم راضی باش و مقام و مرتبه اش را در ردیف مرتبه بزرگان و عارفان قرار بده.

دعای مادرم درباره من پذیرفته شد و مرا به این درجه و جایگاه رساند.

معنی لغات

  • بخسب: بخواب
  • باز ماندن: محروم شدن
  • درجت: درجه /رتبه
  • اولیا: جمع ولی /دوستان خدا
  • مستجاب: پذیرفته شده /اجابت شده
    رحمه اللّه علیه: رحمت خدا بر او باد.   

منبع این حکایت یعنی کتاب بستان العارفین و تحفه المریدین رساله دوم از مجموعه دو رساله منتخب رونق المجالس و بستان العارفین است و رساله ای است بی آغاز و انجام و حاوی حکایت های مربوط به افرادی مانند بایزید بسطامی و.... است.

آرایه های ادبی:

  • کار: کنایه از راه و طریقت عرفانی
  • از عبادت خوابم نمی‌برد:‌ از (شدت شوق و انجام) عبادت، در این جمله محذوف است و باعث اغراق بیشتر در جمله شده است. 
  • بازماندن: کنایه از «ازکار ماندن، متوقف شدن»
  • «دست» در سطر سوم: آرایه تکرار
  • دست و سر: تناسب
  • ای تن...: شخصیت بخشی
  • جای: کنایه از جایگاه و مقام
0

تاریخ ادبیات این درس:

تاریخ ادبیات

این درس چهاردهمین قصه از کتاب«قصه های مجید»نوشته«هوشنگ مرادی کرمانی»است.وی متولد1323کرمان است.در رشته زبان انگلیسی تحصیل کرده است و هم اکنون یکی از اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی می باشد.

او برای گروه سِنّی کودک و نوجوان آثار زیادی را منتشر کرده و برخی از آنها به صورت فیلم و سریال درآمده است.چند نمونه از آثار ایشان عبارتند از:

  • چکمه
  • داستان آن خُمره
  • قصه های مجید   ​​​​​​​​​

        **معنی واژه ها و اصطلاحات**

دل شوره:اضطراب/هِی:دایم/از بر کردن:حفظ کردن/یک هو:ناگهان،یک دفعه/از کوره دررفت:عصبانی شد/دادش بلند شد:فریاد زد/عین خیالم نبود:نگران نبودم/تو حال و هوای چیزی بودن:به فکر چیزی بودن/عمارت:ساختمان،بَنا(اِمارت:فرمانروایی)/هفت پادشاه را خواب دیدن:خواب عمیق داشتن/نرم نرمک:آهسته آهسته/بار و بندیل:وسیله سفر/ناشتایی:صبحانه/قوم و خویش:فامیل/عازم:راهی شدن،روانه شدن/هم خانواده عازم:عزم،اِعزام/یک دَم:یک لحظه/تک و دو:جنب و جوش/شوفر:راننده/قامت:قد/رعنا:زیبا/قامت رعنا:در این جا زیبایی

معنی شعر:

به دریا و صحرا که نگاه می کنم،همه جا،تو را می بینم.

نه فقط دریا و صحرا بلکه به هرجای دنیا که می نگرم،زیبایی تو را می بینم.

بوی اصفهان را می شنوم:آرایه حسامیزی/کلّه می کشید:دزدکی نگاه می کرد/پوزخند:خنده تمسخرآمیز/بیتوته کردن:شب را تا صبح در جایی اقامت کردن/دلم بنا کرد به پرپر زدن:بسیار خوشحال شدن/پشت بندش:به دنبال آن/تو نخ کاری رفتن:به کاری مشغول شدن/خدا عالمه:خدا آگاهه،خدا می دونه/دیزی:آبگوشت/کار دست کسی دادن:دردسر درست کردن/علّاف:بیکار و سرگردان/گوشزد کردن:تذکر دادن/جماعتی:گروهی،عده ای/کلّی کیف کرد:خیلی لذت برد/تصدیق کردن:تأیید کردن.

0

بیت 1:

کودکی از جمله آزادگان         رفت برون با دو سه همزادگان

معنی: کودکی از خانواده ی انسان های نجیب و اصیل با دو سه نفر از هم سن و سالهای خودش، برای بازی کردن، بیرون رفت.

لغت: از جمله ی: از گروه، از مجموعه ی / آزدادگان: ج آزاده، اصیل و نجیب، جوانمرد / همزادگان: ج همزاد، هم سن و سال

نکته ی دستوری: کودکی: ساده («ی» در کودکی نکره است.)/ آزادگان و همزادگان: جمع

بیت 2:

پای چون در راه نهاد آن پسر    پویه همی کرد و درآمد به سر

معنی: وقتی که آن پسر بچّه شروع به حرکت و دویدن کرد، با سر به زمین خورد.

لغت: پویه کردن: دویدن، پوییدن

آرایه: پا و سر مراعات نظیر / پسر و سر: جناس / پای در راه نهادن و به سر در آمدن: کنایه

نکته ی دستوری: پویه: مشتق (پوی + ه)

بیت 3:

پایش ازآن پویه درآمد زدست  مهردل ومهره پشتش شکست

معنی: به هنگام دویدن، کنترل خود را از دست داد و مهره ی کمرش شکست و علاقه اش به بازی از بین رفت.

لغت: مهر: عشق و علاقه / مهره ی پشتش: ستون فقرات

آرایه: پا زدست درآمدن، کنایه از بی اختیار شدن، کنترل از دست رفت / پا، دست و دل: مراعات نظیر / مهر دل شکست: کنایه

بیت 4:

 شد نفس آن دو سه هم سال او   تنگ تر از حادثه ی حال او

معنی: به خاطر این حادثه (زمین خوردن آن کودک) آن دوستان هم سن و سالش، احساس ناراحتی و اندوه می کردند.

آرایه: تنگ شدن نفس: کنایه از احساس ناراحتی و اندوه کردن / حال و سال: جناس

نکته ی دستوری: دو سه هم سال: ترکیب وصفی (دو و سه، صفت پیشین شمارشی هستند.)

تنگ تر: صفت تفضیلی

بیت 5:

آن که ورا دوست ترین بود گفت    در بن چاهیش بباید نهفت

معنی: نزدیک ترین دوستش گفت: باید او را در داخل چاهی عمیق، بیندازیم.

لغت: بن: عمق، ته / نهفت: پنهان کرد

نکته دستوری: دوست ترین: صفت عالی / «َ ش» در چاهیش: مفعول / و را: مخفف او را

بیت 6:

تا نشود راز چچو روز آشکار       تا نشویم از پدرش شرمسار

معنی: تا این حادثه برای کسی آشکار نشود و ما پیش پدرش شرمنده نشویم.

آرایه: راز و روز: جناس / تکرار «ر»: واج آرایی / راز مانند روز: تشبیه

نکته دستوری: چو: حرف اضافه و روز: متمم / آشکار: دو تلفّظی (آشکار – آشِکار) / «َ ش»

در پدرش: مضاف الیه

بیت 7:

عاقبت اندیش ترین کودکی        دشمن او بود از ایشان یکی

معنی: یکی از بچّه هایی که دشمن او بود، کودکی آینده نگر و زیرک بود.

لغت: عاقبت اندیش: آینده نگر

نکته دستوری: عاقبت اندیش ترین: صفت عالی و از نظر ساخت، مرکّب است. (پسوند «ترین»، در ساخت کلمه تأثیری ندارد.)

بیت 8:

گفت:«همانا که درین همرهان   صورت این حال نماندنهان»

معنی: آن کودک آینده نگر گفت قطعا این موضوع در میان این دوستان همراه، پنهان نمی ماند.

توجه: همرهان: مخفّف همراهان و درین: مخفّف در این، است.

بیت 9:

چون که مرازین همه دشمن نهند   تهمت این واقعه برمن نهند

معنی: چون که از میان همه ی بچّه ها، مرا دشمن او می دانند، پس به من بد گمان می شوند.

لغت: تهمت: گمان بد، افترا / واقعه: حادثه، اتّفاق

بیت 10:

زی پدرش رفت و خبردار کرد     تا پدرش چاره ی آن کار کرد

معنی: به سوی پدرش رفت و او را از ماجرا آگاه کرد تا این که پدرش برای آن کار، چاره ای بیندیشد.

لغت: زی: به سوی

نکته دستوری: زی (به سوی): حرف اضافه / «َ ش» در پدرش: مضاف الیه / خبردار: مرکّب

بیت 11:

هر که در اوجوهر دانایی است   بر همه چیزش توانایی است

معنی: هرکسی که در او گوهر دانایی وجود دارد، توانایی انجام هر کاری را دارد.

لغت: جوهر: گوهر

نکته دستوری: زی (به سوی): حرف اضافه / «َ ش» در پدرش: مضاف الیه / خبردار: مرکّب

معنی: هر کسی که در او گوهر دانایی وجود دارد، توانایی انجام هر کاری را دارد.

لغت: جوهر: گوهر

نکته دستوری: «است» در مصراع اول به معنی وجود دارد، فعل غیر اسنادی است.

بیت 12:

دشمن دانا که غم جان بود     بهتر از آن دوست که نادان بود

معنی: دشمن دانایی که سبب غم و اندوه انسان باشد، از دوست نادان بهتر است.

آرایه: دشمن و دوست: تضاد / بیت ضرب المثل است. / تکرار «ن»: واج آرایی

نکته دستوری: بیت از سه جمله تشکیل شده است. / در بهتر از آن دوست، فعل «است» حذف شده / بهتر: صفت تفضیلی است که نقش مسندی دارد.

تاریخ ادبیات

مخزن الاسرار: مثنوی مخزن  الاسرار، سروده ی نظامی گنجوی و در حدود 2260 بیت در اخلاق و مواعظ و حکم است که در حدود سال 570 ه. ق به اتمام رسید

0

معنی لغات - جملات - آرایه ها ی ادبی و دانش زبانی درس 

آرشی دیگر 

جنگ جنگی نابرابر بود ( نابرابر=ناعادلانه)

جنگ جنگی فوقِ باور بود  (غیرقابل باوربود) (تکرار چهارگانه­  ی جنگ: آرایه­  ی تکرار)کیسه­ های خاکی و خونیخطّ مرزی را جدا می­کرد.  (واج آرایی در تکرار حرف«خ»)

دشمن بد عهد بی­ انصاف (بد عهد =پیمان شکن)

با هجوم بی­ امان خود  (باحمله پی درپی خود)

مرزها را جابه­ جا می­کرد  (کشورر ا  مورد  تجاوز  قرارداد)

از میان آتش و باروت (باروت =گلوله) (آتش و باروت: آرایه­ ی تناسب(مراعات نظیر)می­ وزید از هر طرف، هرجاتیرهای وحشی و سرکش (تیرهای سریع ورهاشده پرتاب می شد)(وحشی و سرکش:آرایه­ ی تناسب (مراعات نظیر)

موشک و خمپاره و ترکش (تیر و موشک و خمپاره و ترکش: مراعات نظیر)آن طرف، نصف جهان با تانک های آتشین در راه(نیمی ازقدرت جهانی مجهز،به پیش می آمدند)این طرف، ایرانیان تنها  (رزمندگان اسلام تنها و دست خالی بودند.)این طرف، تنها سلاح جنگ، ایمان بود (مبالغه)

* خانه های خاک و خون خورده / مهد شیران و دلیران بود / شهر خونین،شهرخرّمشهر /در غروب آفتاب خویش / چشم در چشم افق می‌دوخت /در دهان تانک‌هامی‌سوخت.

معنی: خانه های آلوده به خاک و خون، جایگاه رزمندگان شجاع بود. شهرخرّمشهر که ازخون رزمندگان رنگین شده بود، در آخرین لحظات عمر خود(نابودی خود)به آسمان نگاه می‌کردو در میان آتش تانک‌ها می‌سوخت.

لغت:مهد: جایگاه، گهواره / دلیران: شجاعان / افق: کرانه‌ی آسمان

آرایه‌ها: چشم دوختن خرمشهر: تشخیص / غروب آفتاب خویش: کنایهاز نابودی و به پایان رسیدن عمر/ چشم دوختن: کنایه از خیره نگاه کردن /دهان تانک: تشخیص / چشم افق:تشخیص.

نکته‌ی دستوری:خون خورده: صفت مشتق – مرکّب / خونین:صفت مشتق

* شهر، از آن سوی سنگرها / شیر مردان را صدا می‌زد: / «آی، ای مردان نام آور /ای همیشه نامتان پیروز / بی گمان امروز / فصلی از تکرار تاریخ است / گر بمانددشمن،از هر سو / خانه هامان تنگ خواهد شد / ناممان در دفتر تاریخ / کوچکو کم رنگ خواهد شد.»

معنی:   شهر از آن طرف سنگرها، رزمندگان شجاع را فریاد می‌زد: «ای مردانمشهوری که همیشه نامتان پیروز و سرافراز است. یقیناً، امروز، بخشی از تاریخ،در حال تکرار شدن است.اگر دشمن در هر قسمت از سرزمین ما بماند،خانه و سرزمین ما، محدود می‌شود و نام ما در تاریخ،بی اعتبار و محوخواهد شد.» لغت:نام آور: نامدار، مشهور / بی گمان: به درستی،یقیناً / فصلی: بخشی از یک کتاب و نامه

آرایه‌ها: صدا زدن شهر: تشخیص / تکرار «ک» و «گ»: واج آرایی /دفتر تاریخ:اضافه‌ی تشبیهی

نکته دستوری: مردان: منادا / شیر مردان: مرکّب / نام آور: مرکّب /

«ِ تان» (نامتان):مضاف‌الیه / بی گمان: قید مشتق

آی: اصوات (شبه جمله) است.

* خون میان سنگر آزادگان جوشید / مثل یک موج خروشان شد / کودکیاز دامن این موج بیرون جست /از کند آرزوها رست / چشم او در چشمدشمن بود / دست او در دست نارنجک

معنی:ایرانیان آزاده و جوان مرد،در میان سنگرها خشمگین شدند و مثل موج خروشانی به حرکت درآمد.کودکی از میان موج رزمندگان بیرون آمد و از دام آرزوهای مادّی خود، رها شد در حالی که نارنجک دردست داشت در چشمان دشمن خیره شد.

لغت:جست: پرید / کمند:طناب / رست: رها شد.

آرایه‌ها: جوشیدن خون: کنایه از خشمگین شد / مثل یک موج: تشبیه /

موج: استعاره از رزمندگان /کمند آرزوها: اضافه تشبیهی (آرزوها: مشبّه و کمند: مشبّه به) / دست نارنجک: تشخیص / تکرار دست و چشم: تکرار

نکته دستوری:خروشان و نارنجک: مشتق (نارنج + َ ک)

* جنگ، جنگی نابرابر بود / جنگ، جنگی فوق باور بود / کودک تنها، به روی خاکریز آمد / صد هزاران چشم،قاب عکس کودک ما شد / خطّ دشمن،گیج و سرگردان / چشم‌ها از این و آن پرسان: / «کیست این کودک؟/

او چه می‌خواهد از این میدان!؟

/ صحنه‌ی جانبازی است این جا!؟ / یا زمین بازی است این جا»!؟

معنی: جنگ، جنگی ناعادلانه و غیرقابل باور بود. کودک تنها (=حسین فهمیده)، بالای خاکریز آمد و صدهاهزار نفر او را نگاه می‌کردند. سپاه دشمن مات و سرگشته بود و با یک نگاه از هم دیگر می‌پرسیدند که این کودک،کیست؟ و در این میدان جنگ، چه می‌خواهد؟ این جا میدان جنگ و فداکاریاست یا زمین بازی کرد؟ لغت:خطّ دشمن: حالت قرار گرفتن دشمنان کهدر یک راستا ایستاده باشند.

آرایه‌ها:چشم: مشبه و قاب عکس: مشبّه به / پرسان بودن چشم‌ها:تشخیص

* دشمنان کور دل، امّا / در دلش خورشید ایمان را نمی‌دیدند / تیغ آتش خیز«دستان» را نمی‌دیدند /در نگاهش خشم و آتش را نمی‌دیدند / بر کمانش تیر«آرش» را نمی‌دیدند / در رگش، خون «سیاوش»را نمی‌دیدند.

معنی: ولی دشمنان گمراه، نور خورشید ایمان و اعتقاد به خدا را در قلبش نمی‌دیدند. آن‌ها شمشیرآتشین او را که مانند شمشیر «دستان»،در دستش بود،نمی‌دیدند؛ و نگاه خشمگین او را که مانندآتشی سوزان بود، نمی دیدند و نارنجک در دستش را که مانند تیرکمان آرش پهلوان بود، نمی‌دیدند؛ونمی‌دیدند که در رگش،خون پهلوان دلیر ایرانی، سیاوش، جاری است.

لغت: کوردل: گمراه / تیغ: شمشیر

آرایه‌ها: دل: مجازاً وجود / خورشید ایمان: اضافه تشبیهی /

دستان، آرش و سیاوش:تلمیح به داستان شاهنامه‌ی فردوسی / کمان و تیر:

مراعات نظیر / خون و رگ:مراعات نظیر

نکته:  واژه‌ی «امّا»، برای رفع توهم از قسمت نخست سخن بهکار می‌رود و به معنی «ولی» است.

* کودک ما بغض خود را خورد / چشم در چشمان دشمن کرد / با صداییصاف و روشن گفت: «آی ای دشمن! / من حسین کوچک ایران زمین هستم/ تانک‌های شومتان را در کمین هستم / مثل کوهی آهنین هستم».

معنی: کودک ما غم و اندوه خود را فرو نشاند و بر خود مسلّط شد و به دشمننگاه کرد (با دشمن رو در رو شد) و با صدایی آشکار و رسا گفت:

«ای دشمن! آگاه باش که من حسین کوچکی از لشکر ایران هستم که مانند

کوهی استوار و محکم در کمین تانک‌های نحس شما هستم تا آن‌ها رانابود کنم». لغت:بغض: گرفتگی و ناراحتی درونی از غصه / روشن: آشکار،واضح، قابل فهم / شوم: نحس، نامبارک

آرایه‌ها: خوردن بغض: کنایه از مسلّط شدن، کنترل کردن /

مثل کوهی آهنین: تشبیه

نکته دستوری:«را» در تانک‌های شومتان را: فک اضافه (در کمین تانک‌های...)

* ناگهان تکبیر، پروا کرد / در میان آتش و باروت غوغا کرد / کودکی از جنسنارنجک /در دهان تانک‌ها افتاد...

معنی:ناگهان، فریاد بلند الله و اکبر در آسمان پیچید و در میان آتش و گلوله،

سر و صدایی برپا کرد.کودکی شجاع که مانند نارنجک بود، به طرف تانک‌هاحمله کرد...

آرایه‌ها:  آتش، باروت، نارنجک و تانک: مراعات نظیر / دهان تانک: تشخیص

* لحظه ای دیگر / از تمام تانک‌ها، تنها / تلّی از خاکستر خاموش / ماند روی

دست‌های دشت /آسمان از شوق، دف می‌زد / شطّ خرّمشهر، کف می‌زد /

شهر یکباره به خویش آمد / چشم اشک آلوده را واکرد / بر فراز گنبدی زیبا /

در سه رنگ جاودان ما /قصه‌ی تکرار آرش را، / باز هم خواند و تماشا کرد.

معنی: چند لحظه دیگر، از بین همه‌ی تانک‌ها، فقط، تپّه ای از خاکستر سردو خاموش  در میان دشت، باقی ماند. آسمان به خاطر شادی و اشتیاق،موسیقی می‌نواخت و رود خرمشهر شادی می‌کرد و شهر یک دفعه بهخودش آمد و چشم گریانش را باز کرد وبر بالای گنبد زیبای مسجدی در پرچم سه

رنگ جاودان ایران، داستان حماسه‌ی آرش قهرمان را دوباره می‌خواندو تماشا می‌کرد.

لغت:  تل: تپّه / شوق: اشتیاق، شادی / دف: یکی از آلات موسیقی دارای

حلقه ای چوبی و پوست نازک که با سر انگشتان نواخته می‌شود. / شطّ: رود

بزرگ که وارد دریا می‌شود / به خویش آمد:متوجّه آزادی و رهایی شد /

فراز: بالا/ سه رنگ:پرچم سه رنگ (سبز، سفید و سرخ) ایران.

آرایه‌ها: دست دشت: تشخیص / دف زدن آسمان و کف زدن شط: تشخیص وکنایه از شادی کردن /شهر: مجازاً مردم شهر

نکاتی در مورد شعر و تاریخ ادبیات درس آرشی دیگر:

قالب شعر: نیمایی

از: محمد گودرزی دهریزی

توجه:

در شعر نیمایی (شعر نو)، قافیه وجود دارد، اما دارای نظم و ترتیب (مانند شعرهای سنتی) نیست. در این بند قافیه‌ها عبارتند از: نابرابر و باور / جدا و جابه‌جا

0

درس نهم فارسی هفتم: نصیحت امام

لغات درس

بیزاری:تنفر/بی میلی
قرائت:خواندن ترقی:پیشرفت /برتری یافتن

تعالی:بالارفتن
علامه:بسیاردانا/بسیاردانشمند
نشاط:شادمانی
صید:شکار
شیفته:عاشق
وجد:خوشی بسیار/ذوق

نصیب:قسمت
اخلاص:پاکی عقیده
عطاکردن:بخشیدن
کسالت:بیماری
عطش:تشنگی
دار الشفا:خانه ی تن درستی
حجره:اتاق
ضریح:سازهای که از چوب یا فبرسرمقبرهی امامانوبزرگان دین سازند
گشت و گذار:تفریح وگردش
نورچشمان:عزیزان


خود ارزیابی

١ چرا دانش آموزان از نصیحت کردن امام خودداری کردند؟زیرا امام به قدری بزرگوار و از گناهان به دور بود که نیاز به نصیحت کردن نداشت
٢ چگونه می توان برای اسلام و جمهوری اسلامی و کشور مفید بود؟با کشف و شناخت و پرورش استعداد ها و بهره گیری از همه فرصت ها و تونایی ها برای توسعه و آبادانی ها برای توسعه و آبادانی کشور-با شناخت و عمل به تعالیم اسلامی و معرفی اسلام حقیقی در سطح بین المللی-با اتحاد و همدلی بین اقشار جامعه و حمایت از نظان جمهوری اسلامی ایران-با تلاش و جدیت و نوآوری و خود اتکایی و کسب علوم و فن آوری های روز دنیا
٣ عبارت > توضیح دهید.علامه جعفری با رفتن به حرم و برقراری ارتباط معنوی دلش به آرامش می رسید وبه قدری شیفته کسب علم بود که با رفتن به مدرسه و فراگیری علوم مختلف و یافتن پاسخ سوالات،ذهن و اندیشه اش آرام می یافت.