امروز پنجشنبه 03 آبان 1403
0

بدان که مردم بی هنر مادام بی سود باشد، چون مغیلان که تن دارد و سایه ندارد؛

معنی:ای پسر بدان که انسان بی فضیلت همیشه بی فایده است، مانند درختچه خارشتر که جسم دارد ولی سایه ندارد.(این عبارت آرایه ی تشبیه دارد)

نه خود را سود کند نه غیر خود را؛ معنی:(چنین انسانی) نه برای خود سودمند است و نه برای دیگران.

جهد کن که اگر چه اصیل وگوهری باشی گوهرتن نیز داری که گوهرتن از گوهر اصل بهتر بود؛ معنی:با وجود داشتن اصل و نسب نیکو تلاش کن شایستگی فردی نیز داشته باشی زیرا شایستگی فردی از اصل و نسب نیکو بهتر است.

چنان که گفته اند: بزرگی خرد و دانش راست نه گوهر و تخمه را، معنی:زیرا همان گونه که گفته اند: بزرگی انسان به عقل و دانش اوست نه به اصل و نژاد او

اگر مردم را با گوهر اصل گوهر هنر نباشد، صحبت هیچ کس را به کار نیاید. معنی:اگرانسان همراه با اصل و نسب نیکو شایستگی فردی نداشته باشد، برای همنشینی با هیچ کسی مناسب نیست.

در هر که این دو گوهر یابی، چنگ در وی زن و از دست مگذار که وی همه را به کار آید. معنی: درهر کس این دو ویژگی(اصل و نسب نیکو و شایستگی فردی) را یافتی با او ارتیاط برقرار کن و او را از دست نده زیرا چنین انسانی برای همه سودمنده است

*سخن نا پرسیده مگوی و از گفتار خیره پرهیز کن. چون باز پرسند، جز راست مگو. تا نخواهند، کس را نصیحت مگوی و پند مده؛ خاصّه کسی را که پند نشنود که او خود اوفتد.

معنی:


تا حرفی را از تو نپرسیده‌اند، چیز نگو و از سخن بیهوده دوری کن. وقتی از تو چیزی می‌پرسند، فقط حرف راست بگو. تا از تو نخواسته‌اند کسی را نصیحت نکن و پند نده؛ مخصوصاً کسی که پندها را نمی‌شنود و نمی‌پذیرد، زیرا چنین کسی خودش گرفتار می‌شود.

لغت:

نا پرسیده: نپرسیده / گفتار: سخن / خیره: بیهوده / خاصه: مخصوصاً / خود اوفتد: خودش گرفتار شود.

نکته دستوری:

باز پرسند: فعل پیشوندی / راست: صفت جانشین اسم (= حرف راست)

* در میان جمع هیچ کس را پند مده. از جای تهمت زده پرهیز کن و از یار بد اندیش و بد آموز بگریز. به غم مردمان شادی مکن تا مردمان نیز به غم توی شادی نکنند.

معنی:

در میان جمع کسی را نصیحت نکن. از رفتن به جایی که مردم به آن گمان بد دارند، دوری کن و از دوست بدخواه و بد اندیش فرار کن. با غم و اندوه مردم خوشحال نشو تا این که مردم نیز در غم تو شادی نکنند.

نکته دستوری:

تهمت زده: مشتق – مرکّب / بد اندیش و بد آموز: صفت مرکّب / مردمان: ساده / شادی: مشتق / مده و مکن: فعل نهی

* داد ده تا داد یابی. خوب گوی تا خوب شنوی. اگر طالب علم باشی، پرهیزگار و قانع باش و علم دوست و بردبار و کم سخن و دور اندیش.

معنی:

حقّ مردم را بده تا به حقّت برسی. حرف خوب بزن تا حرف خوب بشنوی، اگر خواهان علم و دانش هستی، پرهیزگار و قانع باشد و دوست دار علم، شکیبا، کم حرف و آینده نگر باش.

لغت:

داد: عدل و انصاف (داد ده: حق را بده، با عدل و انصاف، رفتار کن.) / طالب: خواهنده، طلب کننده/ پرهیزگار: پارسا / دور اندیش: آینده نگر

نکته دستوری:

پرهیزگار: مشتق / علم دوست، بردبار، کم سخن و دور اندیش: مرکّب / فعل اسنادی «باش» بعد از «دور اندیش» به قرینه‌ی لفظی، حذف شده است و تمام واژه های «پرهیزگار، قانع، علم دوست، بردبار، کم سخن و دور اندیش»، نقش مسندی دارند.

 

نوع نثر: مسجّع و آهنگین

از: الهی نامه‌ی خواجه عبدا... انصاری


* آدمی باید که بسیار نگوید و سخن دیگری به سخن خود قطع نکند و هر که حکایتی یا روایتی کند و او بر آن واقف باشد، وقوف خود بر آن اظهار نکند، تا آن کس آن سخن به اتمام رساند و چیزی را که از غیر او پرسند، جواب نگوید.

معنی:

آدم نباید بسیار حرف بزند و نباید حرف دیگری را با حرف خود، قطع کند. اگر کسی حکایتی یا روایتی را بیان می‌کند و او بر آن موضوع آگاهی دارد، آگاهی خود را آشکار نکند تا آن شخص، حرفش را به پایان برساند و چیزی را که از دیگران می‌پرسند، پاسخ ندهد.

لغت:

آدمی: انسان / حکایت: قصّه و داستان / واقف: آگاه، باخبر / وقوف: آگاهی / اظهار: آشکار و بیان / اتمام: پایان

توجه: واقف و وقوف، هم خانواده هستند.


* اگر سؤال از جماعتی کنند که او داخل آن جماعت بود، بر ایشان سبقت ننماید و اگر کسی به جواب مشغول شود او بر بهتر جوابی از آن قادر بود، صبر کند تا آن سخن، تمام شود، پس جواب خود بگوید بر وجهی که در متقدّم طعن نکند.

معنی:

اگر از گروهی، پرسشی شود که او هم در میان آن‌هاست، در جواب دادن بر دیگران، پیشی نگیرد و اگر کسی مشغول جواب دادن باشد و او قادر است که بهتر جواب دهد باید صبر کند تا حرف و جواب آن شخص تمام شود، سپس جواب خود را به گونه ای بگوید که شخص قبلی، مورد تحقیر و نکوهش قرار نگیرد.

لغت:

جماعت: گروه / سبقت: پیشی گرفتن / بر وجهی: به گونه ای، به صورتی / متقدّم: پیشین، قبلی / طعن: سرزنش، نکوهش

* در محاوراتی که به حضور او میان دو کس رود، خوض ننماید و اگر از او پوشیده دارند، استراق سمع نکنند و تا او را با خود در آن مشارکت ندهند، مداخلت نکند.

معنی:

به گفت و گو هایی که در حضور او بین دو نفر انجام می‌گیرد، دقّت و فکر نکند و اگر آن‌ها، سخنشان را از او مخفی می‌کنند، دزدیده گوش نکند و تا وقتی که او را در گفت و گوی خود، شرکت ندادند، دخالت نکند.

لغت:

محاورت: ج محاوره، گفت‌وگوها، گفتارها / خوض نمودن: در امری اندیشیدن، به عمق و ژرفای چیزی فکر کردن / استراق سمع: پنهانی گوش کردن، دزدیده گوش کردن / مشارکت: شرکت دادن.

 

توجه: به نثر های این درس، نثرهای تاریخی می‌گویند. مهم‌ترین ویژگی نثر های تاریخی، کوتاه بودن جمله‌ها، تکرار کلمه‌ها و حذف فعل است که در این نثرها کاملاً مشاهده می‌شود.

دو بیت زیر مربوط به تمرین شماره‌ی 2 کار گروهی است.

 

قالب شعر: رباعی

از کتاب: اخلاق ناصری، خواجه نصیر توسی

بیت 1: کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی                     چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی

معنی:

تا می‌توانی کم حرف بزن و سخنی را بگو که برای خیر و صلاح تو باشد. قبل از این که از تو چیزی را بپرسند، تو سخنی نگو.

بیت 2: دادند دو گوش و یک زبانت ز آغاز                               یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی

معنی:

خداوند از همان آغاز خلقت به تو دو گوش داد و یک زبان و منظورش این ست که بیش‌تر سکوت کن و سخن دیگران را بشنو و کم‌تر حرف بزن.

آرایه:

گوش و زبان: مراعات نظیر / تکرار «و» (ُ): واج آرایی

توجه:

این شعر با متن سوم درس آداب زندگانی، از کتاب اخلاق ناصری ارتباط معنایی دارد:

آدمی باید که بسیار نگوید و سخن دیگری به سخن خود قطع نکند...

تاریخ ادبیات:

عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر: وی از امرای دانشمند آل زیار (در قرن 5 هجری) است. فرمانروای وی منحصر به قسمت محدودی از گرگان و طبرستان بود. عنصر المعالی مدری آگاه و دانشمند بود و به فارسی و طبری شعر می‌سرود. کتاب «قابوس‌نامه» وی که در حقیقت، نصایح و اندرزهای زندگی ساز او خطاب به فرزندش است، از آثار معروف نثر ساده و روان فارسی به شمار می‌آید.

خواجه عبدا... انصاری: شیخ الاسلام ابو اسماعیل بن محمد انصاری هروی معروف به پیر انصار و پیر هرات (369 ه. ق – 481 ه. ق) در هرات به دنیا آمد. وی زبانی گویا و طبعی توانا داشت. شعر پارسی و عربی را نیکو می‌سرود. امّا شهرتش بیش‌تر به سبب کتاب «مناجات نامه» و «الهی نامه» است که نثری آهنگین و موسیقایی دارد. خواجه عبدا... از پیش گامان نثر مسجّع به شمار می‌آید.

اخلاق ناصری: کتابی است نوشته‌ی نصیرالدّین توسی به فارسی که در نهایت زیبایی، سخنان افلاطون و ارسطو را در حکمت عملی بررسی کرده و نظریات پیشینیان را شرح داده است.

0

1- با توجه به عبارت «موش همان عمل می کرد و از خواب بیدار می شد تا چندین کرّت این شکل مکرّر گشت. آتش غضب در نهاد باغبان افتاد» نقش دستوری کدام گزینه نادرست است؟

الف) نهاد : متمّم         ب) مکرّر: مسند           ج) غضب:  نهاد        د) چندین کرّت : قید  

در یک ترکیب اضافی (= مضاف و مضاف الیه) مضاف می تواند در نقش های مختلف دستوری به کار رود اما مضاف الیه فقط با همان نقش مضاف الیهی مطرح می شود هم چنان که در یک ترکیب وصفی (= موصوف و صفت) هم موصوف می تواند در نقش های مختلف به کار رود امّا صفت، نقش دیگری ندارد مگر آن که جانشین موصوف خودش بشود. به نقش بعضی از کلمه های عبارت مورد نظر توجه کنید:

موش: نهاد                            همان عمل: مفعول                   خواب: متمّم

این شکل: نهاد                       مکرر: مسند                            آتش: نهاد

غضب: مضاف الیه                   نهاد: متمم                             باغبان: مضاف الیه

خود را بیازمایید:

با توجه به بیت زیر  به سؤالات پاسخ دهید:

آن آبرو چو جوی بوَد رنج و غصّه سنگ              سنگش به جای ماند و آبش ز جو رود

الف) تعداد جمله را مشخص کنید.

ب) نوع افعال را از نظر گذر و ناگذر مشخص کنید.

ج) نقش کلمه های مشخص شده را بنویسید.

0

سلمان فارسی بر لشکری امیر بود. 

در میان رعایا چنان حقیر می نمود

معنی: 

در بین مردم آنقدر خود را کوچک نشان می داد

که وقتی خادمی به وی رسید، 

گفت: این توبره ی کاه بردار 

معنی: 

این کیسه بزرگ پر از کاه را بردار

و به لشکرگاه سلمان بر. سلمان برداشت. چون به لشکرگاه رسید، مردم گفتند: «امیر است». آن خادم بترسید و 

در قدم وی افتاد.

معنی: 

کنایه از: از سلمان عذر خواهی کرد.

سلمان گفت: «به سه وجه این کار از برای خود کردم، نه از بهر تو، هیچ اندیشه مدار، اول آنکه 

تکبّر از من دفع شود؛ 

معنی: 

خود خواهی و غرور از من دور شود

و دوم آنکه دل تو خوش شود؛ 

سیّم آنکه از عهده حفظ رعیّت بیرون آمده باشم.

معنی:

سوم آنکه مسئولیت خودم را که همان مواظبت از مردم است انجام داده باشم.

روضه خلد، مجد خوافی

لغت

امیر: فرمانده

رعایا: جمع رعیت، عموم مردم

حقیر: کوچک و بی ارزش

توبره: کیسه بزرگ

وجه: دلیل

اندیشه: ترس

تکبر: خود بینی و غرور

هیچ: اصلاً، هرگز

سیّم: صورت قدیمی سوم

روضه: باغ

خلد: بهشت

تاریخ ادبیات:

کتابی است از مجد خوافی در قرن هشتم به تقلید از گلستان سعدی نوشته است. 

0

جملات را ترجمه کنید و نوع افعال را بنوییسید . 

 

اُکتُبَ رِسالَتَکَ = یعنی بنویس نامه ات را ( فعل امر

لاتَکتُبُ عَلی الجِدار=یعنی ننویس بر روی دیوار ( فعل نهی

اُکتُبُوا واجِباتِکم = یعنی بنویس واجباتتان را ( فعل امر )

عَن لایَکتُبنَ بِسُرعَه =یعنی نمی نویسد با سرعت ( فعل نفی

سَاکتُب درسی =  یعنی خواهم نوشت درسم را ( مستقبل

اِنَّنا سَوف نَکتُب اِبحَاثا= یعنی خواهیم نوشت بحث ها را ( مستقبل

مَا کَتَبتُم تَماریِنَکم = یعنی تمرین هایتان را ننوشتید ( فعل نفی

کانُوا یَکتُبُونَ  بِدِقه = یعنی به دقت می نوشتید ( ماضی استمراری

0
تمرین سوم : دردایره عدد مناسب قرار دهید ( یک کلمه زاید است)

1- اخگر (قطعه من النار ) پاره ایی از آتش 

2-خورشید ( جذوتها مستعره ....) پاره آتش فروزان است نورانی و گرمایش پراکنده است . 

3- ماه ( کوکب یدور ...) سیاره ایی که دور زمین می چرخد و نورش از خورشید است . 

4-نعمت ها  ( کلمه اضافی است ) 

5- ابر ( بخار متراکم ....) بخاری فشرده در آسمان که از آن باران می بارد . 

6-پیراهن زنانه ( من الملابس ...) از لباسهای زنانه  با رنگ های متنوع 

7- مروارید( من الاحجار الجمیله ...) از سنگ های زیبای گرانبها چه رنگ سفید دارد .

 

تمرین چهارم : این جمله ها و ترکیب ها را در مکان مناسب قرار بده و سپس ترجمه کن .

مفرد مونث : تلک البطاریه ( آن باتری چراغ قوه ) 

مثنی مذکر : هذان الدلیلان ( این دو دلیل ) 

مثنی مونث : هاتان زجاجتان ( این دو شیشه ) 

جمع مذکر سالم : اولئک الصالحون ( آن صالحان و نیکوکاران ) 

جمع مونث سالم : هوالاء فائزات ( این ها پرندگان هستند ) 

جمع مکسر : هولاء اصدقاء(این ها دوستان هستند .) 

0

معنی روان متن : ای فرزند من ! باهوش  و محبوب من ایران سرزمین ما سرزمینی است بسیار قدیمی  که در طول تاریخ خود بزرگترین و آباد ترین کشور جهان بوده است ؛ ولی آنچه ایران ما را از دیگر کشورهای نیرومند جهان جدا می کند و بالا می برد این است که کشور ماهمواره سرزمین مقدس و با شکوه و خردمندانه و علم آموزی بوده است . 

دانش ادبی : فرزندم ( منادا ) حرف ندا محذوف است ( ای ) / سرزمین ما ( بدل ) برای ایران / بزرگترین ، آباد ترین ( صفت عالی ) / سپند و فر  و فروغ و فرزانگی و فرهیختگی ( مراعات النظیر )  و واج آرای حرف ( و) 

دانش زبانی : فرزندم ، دلبندم ( مضاف و مضاف الیه ) ترکیب اضافی /سرزمین ما ترکیب اضافی /بوده است ( ماضی نقلی ) 

معنی روان متن : ایرانیان با دیگر مردمان همواره به مرد بودن و عدالت و  خردمندی رفتار می کرده است ؛ بیهوده نیست که سرزمین ما را ( ایران ) می نامند که به معنی سرزمین جوان مردان  است و جوان مردانی که آزاد به دنیا آمده اند . 

دانش ادبی : داد و دانایی ( مراعات النظیر ) و واج آرایی حرف ( د) / آزادگان است ( مسند و فعل اسنادی ) آزاد زادگان است که فعل است حذف شده و مسند و فعل اسنادی است/

دانش زبانی :ایرانیان ( مشتق ) / داد به معنی عدالت هم خانواده عدل و هم معنی دادگری / آزادگان ( مشتق ) /آزاد زادگان ( مشتق مرکب ) 

معنی روان متن : دشمنان بدخواه  و بداندیش و گستاخ  ما نیز به ناچار این سرزمین را به این نام مقدس و ارجمند می نامند و ایرانیان را به علت آزاد مردیشان  ستایش می کنند . به ا ین شکل بهترین و عالی ترین سوغات ایران به دیگر سرزمین ها ، علم و خرد و فرهنگ بوده است . 

دانش ادبی  : دشمنان تیره رای ( موصوف و صفت ) خیره روی ( صفت دوم ) بواسطه ( و) حرف ربط نقش قبل خود را می گیرد /سپند و ارجمند ( مراعات النظیر و مترادف ) /برترین و گرمی ترین ( صفت عالی ) / اندیشه و خرد و فرهنگ ( مراعات النظیر ) 

دانش زبانی : تیره رای و خیره روی ( مرکب ) / سپند ( ساده ) / ارجمند ( مشتق ) / می ستایند (مضارع اخباری ) برترین و گرامی ترین ارمغان ایران ( گروه اسمی و ارمغان هسته همراه با وابسته پیشین که صفت عالی است و وابسته پسین که مضاف ا لیه می باشد )/بوده است (ماضی نقلی ) 

 

معنی روان متن : ای فرزند گرامی من  می دانی که بهترین و پابرجا ترین ستایش آن است که بر زابن و قلم  دشمن جاری می شود  ؛ زیار مدحی است که از هر آلودگی دور شده باشد . دشمنی که به جز زشتی و نا پاکی و کم کاری و نا درستی و وحشی گری و بدی نمی خواهد و نمی خواهد ببیند؛ هنگامی که ایران و ایرانی را تقدیری می کند  از روی ناچاری این کار را انجام می دهد که در برابر بزرگی و ارجمندی این دو سر تعظیم فرود می آورد و اقرار به ستایش می کند . 

دانش ادبی : گرامیم ( منادا ) / زبان و خامه ( مراعات النظیر ) / زشتی و پلشتی و کاستی و ناراستی و ددی و بدی ( مترادف و مراعات النظیر ) واج آرایی حرف ( ی ) و ( -ُ ) / سر فرود آوردن ( کنایه از تعظیم کردن ) / زبان به ستایش بگشاید ( کنایه از اقرار کردن ) 

دانش زبانی : برترین و استوار ترین ( صفت عالی ) / می دانی ( مضارع  اخباری ) / آلایش ( مشتق )

معنی روان متن بله میهن با شکوه ما این محل پیدایش خردمندان و عالمان و نیک اندیشان  و این مرکز نور و درستی ، این کشور مردان پهلوان و پهلوانان شجاع  و دلیرانی که مانند شیر هستند و پهلوانان مشهور سرزمینی است که ما به آن افتخار می کنیم  و سرمان رابالا نگه می داریم . 

دانش ادبی : بخردان و دانایان و روشن رایان ( مراعات النظیر و مترادف ) /مردان گرد ، یلان پر دل ، دلیران و شیران ، پهلوانانی نامدار ( مراعات النظیر و مترادف ) / 

دانش زبانی : شکوهمند ( مشتق ) /آری ( شبه جمله ) /روشن رایان ( صفت جانشین اسم ) / مردان گرد ، یلان پردل ( موصوف و صفت ) / همگنان ( مشتق ) / بر می افرازیم ( فعل پیشوندی ) 

معنی روان متن :ای فرزندمن ، من می دانم و شکی ندارم  که تو ایران  را از ته قلبم دوست دارم زیرا  تو از ایرانیان اصیل و بانژاد و جوانمرد هستی ؛ از آن پاک نهادان که روح و روانشان از مهر ایران روشن است و دلشان به نام و یاد ایران می تپد و عاشق ایران هستند ؛ از آن آدم های عاقل و دانا که اکنون ایران را به گذشته ی روشن آن متصل می کند. تو از آن روشن فکران هستی که استوار و خستگی ناپذیر مانند کوه می کوشند که آن گروه از ایرانیان را که از خود بیگانه شده اند به خود باز گردانند و اصالت خود را بشناسند . 

دانش ادبی : فرزندم ( منادا ) / نژاده و آزاده ( مترادف و مراعات النظیر ) / یاد ایران می تپد ( کنایه از عاشق شدن ) / تو استوار چون کوه ( تشبیه ) / 

دانش زبانی : دوست می داری (مضارع اخباری ) /باز آورند ( فعل پیشوندی ) تابناک است ( مسند و فعل اسنادی ) / نژاده و آزاده ( صفت نسبی ) 

معنی روان متن ای فرزند من ، در من کمترین شکی هم وجودندارد که تو ایران را دوست داری ولی دوست داشتن کافی نیست بلکه ایران را باید شناخت تا بتوانی آن را آنگونه که شایسته است بر دیگران معرفی کنی . این مسئولیتی است  که بر عهده تو قرار داده اند . 

دانش ادبی : ای فرزندم ( ندا و منادا ) /می باید ( قید تاکید ) / شایسته و سزاوار ( مترادف ) بردوش نهادن ( کنایه از دادن مسئولیت به کسی ) 

دانش زبانی : نیست ( وجود ندارد ) فعل غیر ربطی  / مرا ( برای من ) که ( من ) متمم است 

 معنی روان متن : مسئولیتی به سنگینی کوه دماوند که هر پشتی را خم می کند و درهم می شکند ، مگر کمر محکم و استوار و نیرومند فرزند ایران که تو هستی . 

دانش ادبی : پشت خرد کردن ( کنایه از شکست خوردن ) / باری به گرانی دماوند ( تشبیه  گرانی وجه شبه و باری مشبه  و دماوند مشبه به  ) / باری کنایه از سنگینی /ستبر و ستوار ( مترادف ) 

دانش زبانی : فرزند ایران  ( ترکیب اضافی ) / تویی ( تو هستی ) مسند و فعل اسنادی 

معنی روان متن :به هر حال می دانم که هر کس ایران را به خوبی بشناسد به آن علاقمند خواهد شد و با جوش و خروش کوشش خواهد کرد که در آبادی و آزادی  و شکوفایی و توانمندی و پیروزی و خوشبختی آن  از هیچ تلاشی کوتاهی نکند و کوتاهی نکند . 

دانش ادبی : جوشان و پر توان ( مترادف و مراعات النظیر ) / آبادی و آزادی ( مراعات النظیر ) و جناس / شکوفایی ، توانایی ، پیروزی و بهروزی  ( واج آرایی حرف ( و) ) /تلاش و تکاپو ( مراعات النظیر  و مترادف ) / 

دانش زبانی : می دانم ( مضارع اخباری ) / خواهد کوشید ( مستقبل ) 

معنی روان متن :این را بدان و آگاه باش که آنچه من به تو می گویم از روی اگاهی است و از اعتقادات محکم ایجاد شده است به آنچه که تو باید بدانی و باید انجام بدهی . تو هستی که بر شکوه و روشنایی ایران خواهی افزود و چشم تمام جهان را خیره خواهی کرد و و تاریکی که از عدم شناخت وطنت  و از خود بیگانگی را از خود پاک خواهی کرد . 

دانش ادبی : فر و فروغ ( مراعات النظیر ) 

دانش زبانی : بدان و آگاه باش ( فعل امر ) / آگاهی است ( مسند و فعل اسنادی ) / بر آمده ( ایجاد شده ) / می باید بکنی  (  فعل امر ) /جهانیان را ( مفعول ) 

معنی روان متن :آگاه باش ! خود را خوار و ذلیل نکن !زیرا در این روزگار تو چشم و چراغ ایران هستی و درجهان با ارزش ترین هستی ؛ پس دل خود را از هر آلودگی و شک در باره خود و وطنت پاک کن و دور کن و به این سخن اعتقاد داشته باش که فرزند ایران و سرزمین فرهنگ و ادب و اندیشه را مانند شیران شجاع و قدرتمند هستی . 

دانش ادبی : هان و هان ( اصوات ) / چشم و چراغ ایران ( کنایه از اینکه عزیز ایران هستی ) / جهان ( مجاز از مردم ) / گرامی ترین ( صفت عالی ) / شیر شیران ( تشبیه ) فرزند ایران مشبه ، شیر بیشه مشبه به  و وجه شبه  دلیری و شجاعت داشتن  ( تشبیه بلیغ ) 

دانش زبانی : پاک ساز ( فعل امر ) / خوار مدار ( فعل امر ) 

معنی روان متن :بخوان و جست و جو  کن  و ایران و خود را بشناس  و خداوند پاک را ستایش کن به خاطر اینکه تو را فرزند ایران انتخاب کرده است . 

دانش زبانی : بخوان و بدان  و بپوی (فعل امر ) / بشناس ( فعل امر ) / بگزار ( فعل ا مر ) 

معنی روان متن :بله تو هستی که آینده میهن را درخشان و نورانی خواهی کرد . 

دانش زبانی : تو هستی ( مسند و فعل اسنادی ) / خواهی ساخت ( فعل مستقبل ) 

معنی روان متن :خدای بزرگ پشت و پناه تو و میهن باشد و تن و جانت از گزند دشمنان در امان باشد و میهن تو آبادان باشد 

دانش زبانی : فعل باد که دعایی است بعد از ( میهن ) و ( بی گزند )به قرینیه لفظی که در پایان جمله آمده حذف شده است .  هر سه جمله دعایی  هستند . 

0

دکتر علی شریعتی نویسنده و اندیشمند معاصر فرزند استاد محمد تقی شریعتی می باشد که درسال 1312 در مزینان خراسان بدنیا آمد ایشان در رشته جامعه شناسی و تاریخ ادیان به درجه دکترا دست یافت و کتاب های : فاطمه فاطمه است / کویر / اسلام شناسی از اوست .

در زندگی نامه علی شریعتی اینگونه آمده است که : علی شریعتی در 2 آذر ماه سال ۱۳۱۲ در روستای کاهک در کویر مزینان در نزدیکی سبزوار دیده به جهان گشود. پدر پدربزرگش، ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حاج ملاهادی سبزواری محسوب میگردید. ملاقربان علی 4 فرزند به نام های محمود، احمد، حسن و حسین داشت. محمود که به هنگام مرگ پدر، به تحصیل علوم قدیمه مشغول بود، با اصرار مردم مَزینان به آنجا آمد تا پیش نماز مسجد و مدرس حوزهٔ علمیه شود. او تا پایان عمر خود در مَزینان ماند و 4 فرزند به نام های معصومه، قربان علی، محمدتقی و آقامیرزا محمد از خود به جا گذاشت. محمدتقی شریعتی در سال ۱۳۱۱ با دختری روستایی از اهالی کاهک به نام زهرا امینی ازدواج کرد و اولین فرزند آنها، علی شریعتی بود.

علی شریعتی آغاز تحصیلاتش را در دبستان ابن یمین در مشهد در سال ۱۳۱۹ شروع کرد، اما به علت بحرانی شدن اوضاع کشور در سال ۱۳۲۰، محمدتقی شریعتی مجبور شد خانواده اش را به ده بفرستد و بنابراین وقفه کوتاهی در تحصیلات علی ایجاد شد. پس از آن، علی به همان دبستان برگشت و تحصیلش را ادامه داد.

نوجوانی و جوانی علی شریعتی

علی شریعتی در سال ۱۳۲۵ وارد دبیرستان فردوسی مشهد شد. وی پس از اتمام سیکل اول دبیرستان در سن ۱۶سالگی، با هدف ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی شد. او در سال ۱۳۳۴ به دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد وارد شد و رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی را برگزید. وجود تفکر خلاق باعث گردید که علی شریعتی در طول دوران تحصیل در دانشکدهٔ ادبیات به انتشار آثاری چون: ترجمهٔ ابوذر غفاری، ترجمهٔ نیایش اثر الکسیس کارل و یک رشته مقاله های تحقیقی در این زمینه همت گمارد. البته علی شریعتی ترجیح میداد به هر طریق تحصیلات عالیه را بدون وقفه ادامه دهد، اما پدرش تأکید داشت که وارد دانشسرا شود که شاید علت اصلی آن وضع اقتصادی خانواده بود.

علی شریعتی در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۳۷ با پوران شریعت رضوی همکلاسیش ازدواج کرد.

علی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و پس از دریافت لیسانس در رشته ادبیات فارسی به علت شاگرد اول شدنش برای ادامه تحصیل به فرانسه بورسیه شد تا تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری در دانشگاه سوربن فرانسه و در رشته ادبیات ادامه دهد. علی شریعتی در آنجا به تحصیل علومی چون جامعه شناسی، مبانی علم تاریخ، تاریخ ادیان، تاریخ و فرهنگ اسلامی پرداخت و با اساتید بزرگی چون لویی ماسینیون، جورج گورویچ و سارتر و… آشنا شد.

 

علی شریعتی در سال ۱۳۴۳ به وطن بازگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری او از سوی ساواک داده و متعلق به دو سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازم الاجرا بود. بعد از بازداشت شریعتی او رابه زندان قزل قلعه در تهران منتقل کردند. اوایل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت.

در سال ۱۳۴۴ مدتی پس از بیکاری، اداره فرهنگ مشهد، استاد جامعه شناسی و فارغ التحصیل دانشگاه سوربن را به عنوان دبیر انشاء کلاس چهارم دبستان در یکی از روستاهای مشهد استخدام میکند، و پس از آن در دبیرستان به تدریس می پردازد و بالاخره به عنوان استادیار تاریخ وارد دانشگاه مشهد میشود. در سال ۱۳۴۸ به حسینیه ارشاد دعوت میشود و به زودی مسئولیت امور فرهنگی حسینیه را به عهده گرفته و به تدریس جامعه شناسی مذهبی، تاریخ شیعه و معارف اسلامی می پردازد. اما سرانجام در سال ۱۳۵۲، رژیم، حسینیهٔ ارشاد را تعطیل میکند، و علی شریعتی را به مدت ۱۸ ماه روانه زندان کمیته شهربانی میکند. او پس از آزادی از زندان روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشت و بارها توسط مأموران ساواک تهدید شد و تحت شکنجه روحی و جسمی قرار گرفت.

 

تحصیل در دانشگاه سوربن علی شریعتی

علی شریعتی در بین سالهای ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۴ در فرانسه زندگی میکرد. ژیلبر لازار استاد راهنمای علی شریعتی و همسرش، پوران شریعت رضوی، در دانشگاه سوربن در دورهٔ دکترا بود. لازار، تصحیح متن فارسی کتاب فضائل بلخ، نوشتهٔ صفی الدین بلخی و ترجمهٔ آن به فرانسه را برای رسالهٔ دکتری به شریعتی پیشنهاد کرد. به گفتهٔ او، دکتر، برخلاف پوران، که به رسالهٔ خود در مورد گلستان سعدی شدیداً علاقه مند بود، هیچ علاقه ای به موضوع رسالهٔ خود نداشت. دکتر شریعتی در سال ۱۹۶۳ تز دکترایش را در ۱۵۵ صفحه به زبان فرانسه و با عنوان فضائل بلخ ارائه نمود. او توانست با کمترین نمره ممکن که فقط برای قبولی کافی است مدرک خودش را بگیرد. برخی به اشتباه نوشته اند که او مدرک دکترایش را در جامعه شناسی یا تاریخ ادیان یا هر دو گرفته است. برخی نیز با توجه به تز دکترایش استدلال کردند که مدرک دکترای او در زمینه فیلولوژی است. عنوان رسمی مدرک علی شریعتی “تاریخ اسلام در قرون وسطی” بوده است. سفارت ایران در پاریس مدرک علی شریعتی را به عنوان مدرک دکترا در ادبیات به رسمیت شناخت.

زندگی مخفیانه علی شریعتی

شریعتی از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی خود روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانی های علی شریعتی با اسم مستعار به چاپ میرسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، ساواک پدر علی شریعتی و بعد برادر خانم وی را به گروگان گرفت و به زندان اوین برد تا علی شریعتی به ناچار خود را معرفی نماید. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت و پس از آن آزاد شد زیرا شاه به دلیل فشارهای بین المللی و درخواست وزیر فرهنگ الجزایر دریافت که نگه داشتن علی شریعتی در زندان بیش از آزادی او میتواند به شهرت و محبوبیت او اضافه کند. اسارت درازمدت در سلول، دکتر را سخت به نور آفتاب حساس کرده بود و از نظر روحی هم بسیار افسرده شده بود. رژیم همه راه های مبارزه اجتماعی را بر او بسته بود، حسینیه ارشاد تعطیل و او از تدریس در دانشگاه محروم شده بود. مبارزه مخفی هم عملاً امکان نداشت. ساواک او را شدیداً تحت نظر خود داشت و روز به روز حلقه این محدودیت ها تنگ تر میشد. علی شریعتی خود می گوید: “ظاهراً آزاد هستم و از قید اسارت، به اصطلاح رهایی یافته ام ولی آنچه مسلم است نوع زندانم تغییر کرده و از زندان دولتی به زندان خانه منتقل شده ام”. دکتر شریعتی پس از دو سال، خسته از وضعیتش تصمیم به “هجرت” میگیرد. ممنوع الخروج بودن مانع بزرگی برای مهاجرت او به خارج از کشور بود. اما وی با گرفتن گذرنامه با اسم فامیلی “مزینانی” توانست از کشور خارج شده و تهران را به مقصد بروکسل ترک نماید.

شریعتی پس از چند روز اقامت در بروکسل آنجا را به مقصد ساوت همپتون انگلیس ترک میکند و در آنجا درمی گذرد.

دکتر علی شریعتی در چه سالی درگذشت؟

علی شریعتی طی مهاجرتش در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در حالی که 3 هفته از سفرش به انگلستان میگذشت، در ساوت همپتون به شکل مشکوکی درگذشت. دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد؛ هرچند مرگ وی به دلیل نداشتن سابقهٔ بیماری قلبی، عدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه سریع و خبرداشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی قبل از اعلام رسمی خبر مشکوک بود. دکتر علی شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حسینیهٔ ارشاد دفن کنند، ولی هم اکنون در قبرستانی کنار حرم زینب کبری، در شهر دمشق نگهداری میشود و خانواده اش هزینه نگهداری جسد وی را متقبل شدند.

ناهید فکوهی می گوید:” آن شب تا ساعت یازده دور هم نشسته بودیم و حرف می زدیم ولی دکتر ساکت و غمگین و گرفته بود و حرفی نمیزد. حدود نیمه شب، علی فکوهی و ناهید به خانهٔ خودشان می روند و با نسرین قرار می گذارند که فردا صبح آماده باشند تا به اتفاق هم به بدرقه دوستشان بروند. دکتر شریعتی هم به اتاق خوابی که، در طبقهٔ پایین قرار داشته است میرود که بخوابد بعد از مدتی دکتر به سارا میگوید، لیوان آبی برایش ببرد. سارا آب را میبرد و پس از گذشت مدتی باز بچه ها را صدا میزند و چای میخواهد. به نظر ناآرام می رسیده و خوابش نمی برده است. سوسن و سارا و نسرین هم برای استراحت، با طبقهٔ بالا میروند و می خوابند فردا صبح ساعت هشت، ناهید با آقای فکوهی برای بردن خواهرشان نسرین به خانه می آیند و در می زنند، ولی کسی در را باز نمیکند! مدتی هم پشت درمی مانند تا نسرین، از خواب بیدار میشود. او که برای بازکردن در به طبقه پایین میآید، میبیند که دکتر در آستانه در ورودی اتاق به پشت افتاده و بینی اش به نحوی غیرعادی سیاه شده و باد کرده است. وحشت زده در را باز میکند، با اضطراب جریان را به برادرش میگوید. ناهید و برادرش متحیّر وارد خانه می شوند، ناهید بلافاصله نبض دکتر را گرفته و میبیند نبض او از حرکت ایستاده است و نسرین هم نبض دکتر را میگیرد و او هم نظر ناهید را تأیید میکند، بلافاصله نسرین به طبقهٔ بالا می رود تا مراقب بچه ها باشد تا پدرشان را به آن حال نبینند علی فکوهی، وحشت زده و غمگین فوراً با اورژانس تماس میگیرد، آمبولانس میرسد و پس از معاینه نظر می دهند که دکتر درگذشته است.

مهمترین آثار علی شریعتی

با مخاطب‌ های آشنا
خودسازی انقلابی
ابوذر
بازگشت
فاطمه، فاطمه است
ما و اقبال
تحلیلی از مناسک حج
شیعه
نیایش
تشیع علوی و تشیع صفوی
جهت‌ گیری طبقاتی در اسلام
تاریخ تمدن 
هبوط در کویر
تاریخ و شناخت ادیان 
اسلام‌ شناسی (درس‌ های حسینهٔ ارشاد)
حسین وارث آدم
چه باید کرد؟
زن
مذهب علیه مذهب
جهان‌ بینی و ایدئولوژی
انسان
انسان بی‌خود
علی حقیقتی بر گونه اساطیر
بازشناسی هویت ایرانی اسلامی
روش شناخت اسلام
میعاد با ابراهیم
اسلام‌ شناسی 
ویژگی‌ های قرون جدید
هنر
گفتگوهای تنهایی
امت و امامت
نامه‌ ها
آثار گونه‌ گون
آثار جوانی

دکتر علی شریعتی کیست؟

شریعتی، علاوه بر شهرت زیادش برای سهم داشتن در انقلاب ایران، به دلیل کارنامهٔ فعالیت هایش برای احیای مذهب و سنت در جامعه و بیدارگری دربارهٔ سلطنت وقت نیز شهرت داشته است. شریعتی را در ادبیات معاصر معلم شهید می نامند، و از زمان انقلاب تاکنون یادبودهای زیادی به یاد ایشان برگزار و اجرا کرده اند، و از آن زمان نقدها و تجلیل های زیادی پیرامون آثار، آراء و تأثیراتی که او بر چند دههٔ معاصر ایران گذاشته وجود دارد.

 

0
معنی بیت دوم : اگر دوران خوش جوانی را از دست بدهی دیگر نمی توانی آن رابه دست بیاوری زیرا جوانی را در هیچ کجا نمی فروشند . 

دانش ادبی : متاع جوانی ( اضافه تشبیهی ) / فروختن و متاع و بازار  ( مراعات النظیر ) / بازار ( استعاره از دنیا ) 

دانش زبانی : بفروختی ماضی ساده کاربرد قدیمی / که به معنی چه کسی و ضمیر پرسشی / خواهی خرید فعل مستقبل ( آینده ) 

معنی بیت سوم : قدر جوانی خودت را بدان و به دنبال حقیقت  باش زیرا فرصت زندگی برای هر کس یک بار بیش تر نیست . 

دانش زبانی : در مصرع دوم فعل های ( است ) اسنادی  است و ( باری ) مسند می باشد . 

معنی بیت چهارم : همان طوری که برای داخل شدن از در استفاده می شود  نه دیوار تو هم تا وقتی که  راه راست وجود دارد  از بیراهه نرو  ( از راه راست منحرف نشو و به سمت کارهای ناشایسته نرو) 

دانش ادبی : راست و کج ( تضاد ) / در و دیوار ( مراعات النظیر ) / بر و در ( جناس ) / راه راست به در و  راه کج به دیوار تشبیه شده است /مصراع دوم تمثیل است / مصراع اول کنایه از ( به بیراهه نرفتن ) است /مصراع دوم هم کنایه از ( منحرف نشدن ) است . 

دانش زبانی : مپیچ فعل نهی / هست به معنی وجود داشتن و فعل غیر اسنادی است / در نهاد می باشد . 

معنی بیت پنجم : از انسان های جوان مرد شکیبایی و تلاش را یاد بگیر  و بدان که آموختن از انسان های دیگر ننگ نیست . 

دانش زبانی : آزادگان  و آموختن  ( مشتق ) / بردباری ( مشتق مرکب ) /سعی ( ساده ) / بیاموز فعل امر / عار قبل از فعل اسنادی آمده است مسند می باشد / آموختن نهاد است . 

معنی بیت ششم : تا وقتی که دل تو دچار آلودگی گناه نشده با بینش و بصیرت در وجود خودت و کارهایت اندیشه کن .

دانش ادبی : چشم و نگر ( مراعات النظیر ) / آیینه  استعاره از دل / زنگار استعاره از تیرگی  و لغزش و گناه / تکرار حرف ( ر) و واج آرایی را ایجاد کرده است 

دانش زبانی : درنگر فعل پیشوندی / تا  به معنی تا وقتی که  / ( را ) فک اضافه ( تا در آیینه تو ) نیست  ( وجود ندارد ) و فعل غیر ا سنادی است . 

معنی بیت هفتم : قطعا  با جمع شدن دانه ها و خوشه ها خرمن به وجود می آید هیچ دانه  و خوشه ای در آغاز خرمن و خروار نبوده است . 

دانش ادبی : دانه و خوشه و خروار ( مراعات النظیر ) / تکرار حرف ( خ)  واج آرایی / تکرار کلمات  خوشه و خروار  تکرار  

دانش زبانی : (همی )در ا ین جا  به معنی (قطعا  و  همانا) است و قید تاکید می باشد . 

0
ادامه معنی حکایت : زمان آن رسیده است که علاقه  و اشتیاق به کارهای مادی را رها کنی و کارهای خوب و شایسته ای را انجام دهی تا به بهشت  بروی .

مفهوم کلی : ترک دنیای مادی و ذخیره  اعمال معنوی .

دانش ادبی : درخت و بنشانی ( مراعات النظیر ) /درخت اعمال نیک ( اضافه تشبیهی )

معنی : تو دراین سن و سال نباید به فکر طمع و آرزوهای مادی باشی  . تو تا بزرگ شدن درخت و محصول دادن آن زنده نمی مانی و نمی توانی از آن بهره مند شوی .

دانش زبانی : جمله ها ، پرسش ا نکاری هستند که همان استفهام انکاری می باشد .

معنی : باغبان پیر و بی کینه گفت : انسان های قبل از ما  زحمت کشیدند و ما از دست رنج آن ها استفاده کردیم.الان ما می کاریم تا آینده گان از آن ها بهره ببرند . 

دانش زبانی : باغبان ( مشتق ) / پاکدل ( صفت مرکب ) 

 تاریخ ادبیات :  مرزبان نامه  کتابی است که به شیوه کلیه و دمنه نوشته شده است . توسط مرزبان بن رستم شروین  یکی از اسپهبدان مازندران  به زبان مازندرانی کهن نوشته شده بو و سعد الدین وراوینی در قرن ششم  به پارسی دری برگرداند و این کتاب مشتمل بر داستان ها و  تمثیل از زبان حیوانات است . 

0

دیدار یار غایب  دانی چه ذوق دارد ؟                    ابری  که در بیابان بر تشنه ای ببارد 

معنی : آیا می دانی دیدن یار غایب چه قدر دلنشین است ؟  مانند ابری است که در بیابان بر انسان تشنه ای می بارد . 

دانش ادبی : دیدار یار غایب به ابر تشبیه شده است / تکرار ( ر)  و ( ب ) نعمه حروف یا واج آرایی / ابر و باریدن ( مراعات النظیر ) 

متن :انسان بی دوست  همواره  غمگین است به بیان دیگر تنهای ییکی از دشوارترین مصائب است . 

معنی : کسی که دوستی در زندگی ندارد همیشه ناراحت است یعنی تنها بودن  یکی از سخت ترین بلاها و گرفتاری های زندگی است . 

متن : ما را از دام  و چاه این راه  آگاه می سازد و آسیب های این مسیر را نشان می دهد . 

دانش ادبی : دام استعاره از مشکلات و گرفتاری / چاه استعاره از گمراهی / چاه و راه ( جناس ) هستند . 

متن : چه بسیارند کسانی که لاف دوستی می زنند اما درحقیقت  گرگ هایی در جامه گوسفندان هستند .

دانش ادبی : کسانی تشبیه به گرگ ها شده  اند / گرگ هایی در جامه گوسفندان بودن کنایه از ظاهر فریبنده داشتن . 

معنی شعر : تلاش کن که از دوست  بد دوری کنی زیرا  دوست بد از مار ترسناک  بدتر است .  مار بد فقط جان تو را می گیرد و تو را نابود می کند اما یار بد علاوه بر جان تو ایمان و اعتقاد تو راهم از بین می برد . 

دانش ادبی : مار و یار ( جناس ) / تکرار  حرف ( ب) واج آرایی / جان و جان ( تکرار ) 

دانش زبانی : تنها ( قید ) است /( را) فک اضافه  به معنی (  برجان تو ) 

معنی دو بیت سنایی : با انسان های بد کم تر دوستی و هم نشینی کن  زیرا  انسان های بد تو را که پاک هستی آلوده می سازند . 

دانش ادبی : پلید و پاکی ( تضاد) / تکرار ( ب) در مصرع اول نغمه حروف 

معنی بیت دوم :لکه ای ابر آفتاب به این بزرگی را پنهان و ناپدید می سازد ( دوستی با بدان مانند لکه ابر است که آفتاب را پنهان می کند . انسان را آلوده می سازد ) 

دانش ادبی : این بیت تمثیل ا ست / آفتاب استعاره  از انسان های خوب و لکه های ابر استعاره از همنشین های بد است . 

 معنی نثر سعدی :هر کس که با انسان های بد همنشینی کند اگر هم خلق و خوی آن ها  در او تاثیر نگذارد راه و روش نادرست آن ها به او نسبت داده می شود ( به او تهمت زده می شود . ) 

دانش ادبی : نشیند و نکند و گردد ( سحع ) دارد 

معنی بیت : پسر نوج ( ع) به خاطر همنشینی با ا نسان های بد از خاندان پیامبری رانده شد و مقام و مرتبه خویش را از دست داد . 

دانش ادبی : نوح  و نبوت ( مراعات النظیر ) / تلمیح به داستان  حضرت نوح ( ع) 

معنی بیت : سگ اصحاب کهف ( یاران غار ) مدتی به خاطر همراهی با انسان های خوب به مرتبه و مقام انسانی رسید  . 

دانش ادبی : تلمیح به داستان اصحاب کهف 

توجه : اصحاب کهف چندنفری بودند که در دوره دقیانوس از شهر بیرون رفتند و در غاری به مدت 300 سال در خواب بودند . 

دانش زبانی : در مصرع دوم ( مردم ) اسم جمع نیست  که کاربرد تاریخی است که در قدیم به معنی مفرد انسان بکار می رفت که فعل آن هم مفرد بکار رفته است / روزی چند ( ترکیب وصفی ) / چند صفت مبهم / روزی هسته گروه اسمی 

معنی بیت : هم نشین تو باید از خودت بهتر باشد تا این که چیزی را به عقل و دین تو اضافه کند . 

دانش زبانی : به ( بهتر ) صفت تفضیلی